استاد اقتصاد دانشگاه شیکاگو
- برنده جایزه نوبل اقتصادی (۱۹۹۱)
- از پیشگامان حوزه اقتصادی هزینه معامله
- بنیان گذار دو حوزه مطالعاتی جدید با عناوین " اقتصاد حقوق مالکیّت " و " اقتصاد حقوق"
- مبدع رشته " قانون و اقتصاد "
- عضو برجسته انجمن اقتصاددانان ایالات متحده
- عضو افتخاری مدرسه عالی اقتصاد لندن
- برنده جایزه آکادمی سلطنتی علوم سوئد
- برنده جایزه مرکز اقتصاد و حقوق دانشگاه میامی و جایزه دکتر فرانسیس بوستین دانشگاه شیکاگو
به گزارش ایران اکونومیست،این اولینبار نبود که رونالد کوز در زندگیش آدمها را متعجب میکرد. کوز که در ۱۹۱۰ در انگلستان به دنیا آمد، در دوران کودکی روی پاهایش آتل میبست و به مدرسهای میرفت که مخصوص «ناتوانان جسمی» بود. کوز به یاد میآورد که مدرسهش را همان نهادی مدیریت میکرد که مدرسهی ویژهی «ناتوانان ذهنی» را اداره می کرد و «برنامههای آموزشی دو مدرسه با هم اشتراکاتی داشتند». کوز در کلاسهای (به معنای دقیق کلمه) سبد بافی مینشست و تا سن ده سالگی تحت هیچ آموزش واقعی قرار نگرفت.
حتی در مدرسهی عالی اقتصاد لندن، کوز تقریبا همیشه تنها بود. فقط در کلاسهای مربوط به کسب و کار و حسابداری را حاضر میشد و هیچ واحد اقتصادی برنداشته بود تا اینکه وقتی دانشجوی ارشد شده بود به سمیناری رفت که پروفسور آرنولد پلنت در آن سخنرانی میکرد. یکی از بخشهای این دوره -که دانشجوها لازم نبود برایش چیزی بخوانند- بحث پرشوری بود در باب دست نامریی. کوز که در آن زمان سوسیالیست بود، ایدهی اولیهی تعاون خودانگیخته در محیط بازار را همینجا در این دوره شکل داد و بدین ترتیب مسیر کاریش به عنوان اقتصاددانی خلاق و جریانساز آغاز شد.
رونالدکوز به گردش در مناطق صنعتی سرزمینهای مرکزی آمریکا رفت
بار دیگر، به نامعمولترین شکل، راه او در اوائل دههی ۱۹۳۰ به بهانهی تحقیق دانشگاهی به آمریکا افتاد، و به گردش در مناطق صنعتی سرزمینهای مرکزی آمریکا رفت و در باب شیوههای کار شرکتهای تجاری تحقیق کرد. روششناسیِ علمیِ کوز چه بود؟ میرفت از کاسبها میپرسید چرا این و آن کار را میکنند. برای مثال یکی از کلیدیترین سوالهاش این بود که چرا شرکتها گاهی ترجیح میدهند خودشان برخی از مواد اولیهشان را تولید کنند (مجتمعسازی عمودی) و چرا گاهی ترجیح میدهند از بازار خرید کنند (خرید از دیگر عرضهکنندگان مستقل). جوابهاشان برایش بسیار جالب توجه بود، اما از همهچیز جالبتر برایش محسبات موشکافانهشان بود: مدیران این شرکتها خیلی خوب از همهی سبک و سنگین کردنهای مربوطه آگاه بودند. در سال ۱۹۳۷ کوز مقالهای منتشر کرد با عنوان «ماهیتِ شرکتها»، و در آن اقتصادیاتِ پایهای را که شرکتهای کسب و کار رعایت میکنند توضیح داد. این مقاله به یکی از تاثیرگذارترین آثار تاریخ این علم ملالانگیز، اقتصادیات، بدل شد و طرح کلیای ارائه میداد از منطق زیرکانهای که شرکتها برای به سود رسیدن در جهان پیچیدهی پیرامونشان، به کار میبستند. رویکرد مقاله بینهایت سطحبالاتر و ماهرانهتر از مقالاتی بود که در آمریکای دههی ۱۹۳۰ باب بودند و میگفتند که شرکتها تجاری در واقع اتفاقهاییند که هرلحظه ممکن است خودشان را نابود کنند.
بار دیگر در ۱۹۶۰، کوز سر و شکلِ مطالعات اقتصادی را تغییر دارد، این بار با جستاری به نام «مسئلهی هزینهی اجتماعی». مقاله به تحلیل این موقعیت میپرداخت که اگر فعالیت اقتصادی طرف سومی را متاثر کند چه رخ خواهد داد—برای مثال اگر شرکت خط آهنی روی محصول کشاورزی ضایعات خالی کند. پیش از کوز تحلیلهای اقتصادی بر این عقیده بودند که تصمیمسازیِ مرکزیتزداییشده—یعنی بازار—در مواردی مثل این، برای رسیدن به راهحلی بهینه به شکست خواهد انجامد، چون بازیگرانی که به فکر منافع شخصی خودشانند (برای مثال صاحبان خط آهن) نخواهند توانست صدمهای که به دیگران وارد شده را به حساب بیاورند. این انگاره معنای ضمنی پهنگستری در حیطهی اقتصاد به بار میآورد و مشروعیتبخشِ نظریِ طیف گستردهای از مداخلات دولتی در اقتصاد بود.
کوز که در سال ۱۹۵۹ مقالهای در باب کمیسیون ارتباطات فدرال نوشته بود و از خلال کار روی این مقاله دریافته بود که چطور حق مالکیت میتواند به ادارهی ساز و کار امواج رادیویی کمک کند، نظر دیگری در این زمینه داشت: مشکل در واقع ناکارآمدی تعریفِ حقوق قضایی بود. او دریافته بود که اگر حق مالکیت درست تعریف شده باشد و بتوان به سهولت مبادلهش کرد، راهحل موثر خود از پی خواهد رسید. جالب اینجا است که نتیجهی بهینهی اجتماعی از این دعوی به هر حال به دست خواهد آمد، فارغ از اینکه چه کسی صاحب مایملک است. برای مثال اگر شرکت خط آهن حتی صاحب حقِ آلودن ملک کذا باشد، زارع میتواند پولی به او بپردازد تا ملک را آلوده نکند. معلوم است که زارع (یا در واقع مشتریهای او) این هزینه را حتما خواهند پرداخت اگر در محاسباتشان سودِ حاصل از منع آلودگی از هزینهای که آلودگی به دنبال دارد بیشتر باشد. بنابراین هر وقت کسی واضحا صاحب حقِ آلودهکردن باشد: اجیمجی! فعالیت مفید اجتماعی و بازده آن! این معنا بعدها با نام «نظریهی کوز» مشهور شد.
در هر صورت آنچه مهمترین خدمت رونالد کوز به درک اقتصادی بود، از تالیفاتش برنیامد. او که در فاصلهی سالهای ۱۹۶۴ تا ۱۹۸۲ سردبیر «ژورنال حقوق و اقتصاد» بود، تاثیرِ هنگفتی بر چگونگی موضوعاتی گذاشت که اقتصاددانان درشان تحقیق میکردند. این ژورنال که دفترش در دانشکدهی حقوق دانشگاه شیکاگو بود، توسط اقتصاددانان اداره میشد و برای اقتصاددانان منتشر میشد، اما اقتصاددانانی که حیطههای کاریشان، حیطههایی بود که تا همان اواخر قلمروی خاصهی وکلا و سیاستگذاران برشمرده میشد. ژورنال حقوق و اقتصاد زیر نظر کوز با تمام قوا سعی میکرد به مسائلی که بر سر دستند مربوط باقی بماند، و مخصوصِ وارسیِ تاثیراتِ واقعیِ سیاستهای واقعی باشد. این در واقع شنا بر خلاف جریانِ -تقریبا- همهی حوزهی علم اقتصاد بود، که در آن زمان داشت بیشتر از همیشه به سوی انتزاع و فرمالیسم پیش میرفت. «ژورنال» به خاطر استانداردهای سفت و سختی که در بحث تحیلی داشت، و همینطور به خاطر اینکه لازم میدانست نظریههای مولفان اقتصادی واقعیتسنجی بشوند، توانست به خودی خود باعث تغییر رویهای بنیادین در علوم اجتماعی بشود. موفقیت غاییِ این رویکردِ شجاعانه امروز واضحتر است، امروز که صفحههای ژورنال مملو است از نوشتههای بسیاری از برندگان نوبل اقتصاد. میشود گفت اینخودش یکجور اثباتِ کوزی است در باب اینکه بازار درست کار میکند.