به گزارش ایران اکونومیست به قل از خبرگزاری شعر ایران- تارنا: در سال 1903، دانشجوی یکی از آکادمی های نظامی، برخی از اشعار خود را برای شاعری شناخته شده و اتریشی فرستاد و از او تقاضا کرد که ارزش ادبی آن ها را مورد قضاوت قرار دهد. این شاعر شناخته شده، راینر ماریا ریلکه از مهم ترین شاعران آلمانی زبان بود. ریلکه در این مجموعه از نامه ها و مقالات، که گنجینه ای از تفکرات و بینش های منحصر به فرد او هستند، خواسته ی آن دانشجوی جوان را اجابت کرد. این نامه ها در مرحله ی مهمی از فرآیند رشد و شکل گیریِ هنریِ ریلکه به رشته ی تحریر درآمدند و دربردارنده ی بسیاری از موضوعاتی هستند ک بعدها در بهترین آثار او به کار گرفته شدند. خود ریلکه بعدها اذعان کرد این نامه ها، بخشی از نبوغ هنری و خلاقانه ی او هستند؛ موضوعی که کتاب چند نامه به شاعری جوان را به اثری ضروری و بسیار بااهمیت برای دانش پژوهان، عاشقان شعر و علاقه مندان به ریلکه، اشعار آلمانی و به طور کلی خلقِ هنری تبدیل می کند.
و اما مضامین این کتاب به شرح زیر است :
اهمیت تنهایی، اهمیت درد و رنج و دشواری، اهمیت کودکی و نظر دوباره به آن، اهمیت مبارزه و کار، باور به تکامل بشری متناسب با دشواری و مبارزه، خدا را در پایان مسیر جستن نه در آغاز آن، حمله به نقد ادبی و مقالات نقادانه در مورد آثار ادبی، اهمیت قضاوت درونی و دلی، محوری بودن عشق در جهان، در هم تنیدگی عشق و مرگ، تنهایی و عزلت به مثابه آشتی بخش عشق و زندگی و مرگ، اهمیت تقرب به چیزها و اشیاء به جای حشر و نشر با آدمیان، تلقی دیالکتیکی از عشق جسمانی - یعنی عشق جسمانی پیوند عناصر طبیعت را برملا می سازد و ما را به عنصر باروری و ابداع رهنمون می شود؛ خلاصه آنکه ما را به ساحت متعالی می کشاند -، تأکید به اینکه ما پس از مرگ در میل و تن و روان آیندگان باقی خواهیم بود، فردی دانستن عشق و اذعان به اینکه، همچون مرگ، هر فرد به شیوه ی خود باید با عشق مواجه شود، و تأکید بر آغوش گشودن به جانب امر مجهول و بیگانه که از دستمایه های این کتاب هستند.
برای آشنایی بیشتر با قلم ریکله و اندیشه اش سه قسمت کوچک از این نامه ها را که از کتاب برگزیده شده می خوانیم:
1-و اگر همه کس نتواند، مرد خلوت می تواند. زیرا اوست که می داند هر جمالی در جانور و گیاه صورت پایدار و آشکاری از عشق و شوق است. اوست که می بیند جانوران و گیاهان با شکیبایی جفت می شوند و افزونی می یابند و این به حکم قانون رنج و خوشی نیست، بلکه همه تابع قانونی هستند که از رنج و خوشی در می گذرد و بر هر اراده و مقاومتی مستولی می شود. کاش آدمی این راز را که بر همه ی جهان، تا خردترین چیزهای آن، استیلا دارد با فروتنی بیشتری در می یافت. کاش آن را با اهمیت بیشتری تحمل می کرد و می پذیرفت. به جای آنکه آن را آسان بگیرد، کاش می دانست که چه گران است. کاش انسان باروری خویش را مقدس می شمرد. باروری، چه جسمانی باشد و چه روحانی، یکیست.
2-اگر مهر خود را بر هرچه هست بگسترید، اگر به فروتنی بکوشید تا با هر چه ناچیز می نماید، آشنا شوید، آنگاه همه ی امور برای شما آسان تر خواهد شد و در نظرتان خوش آهنگ تر و دوستانه تر جلوه خواهد کرد.
3-آنچه سرنوشت نامیده می شود، از بیرون به آدمی رو نمی آورد بلکه از خود او سر می زند.