به گزارش ایران اکونومیست به نقل از خبرگزاری شعر ایران-تارنا: در رویدادی معنوی و پرشور، کافه نشر ثالث میزبان مجموعه نشستهای "قرار دلتنگی" شد تا اهالی شعر و ادبیات گردهم آیند و یاد و خاطره احمدرضا احمدی، شاعر و نویسنده فقید، را گرامی بدارند. این مراسم با حضور پررنگ چهرههای شاخصی چون آیدین آغداشلو، هرمز علیپور، حافظ موسوی،لیلی گلستان و ماهور احمدی، ابعاد تازهای از شخصیت، جهانبینی و تأثیر عمیق این هنرمند یگانه بر شعر معاصر ایران را روشن ساخت
آیدین آغداشلو: نیم قرن دوستی ناگسستنی با احمدی
آیدین آغداشلو در سخنانش با لحنی سرشار از خاطره گفت: "از ۲۳ سالگی با محمدرضا احمدی آشنا شدم. زمانی که مجله شمیم بهار را منتشر میکردیم، به دلیل کمبود دستیار، مطالب مختلف را با امضاهای متعدد مینوشتیم تا این تصور ایجاد شود که یک تیم مفصل داریم. در آن دوران، من نقدی بر احمدرضا احمدی نوشتم و او را شاعری قابل توجه در راه قلمداد کردم. پس از آنکه مسیر شعری احمدرضا احمدی کشف شد و مورد تأیید قرار گرفت، بسیار خوشحال شدم."
آغداشلو افزود: "این دوستی از آن گرههایی بود که با همه بالا و پایینها و روزگاری که گاهی به تلخی و گاهی به شادی میگذشت، هرگز باز نشد. احمدرضا جزئی پیوسته از روزمرگیهای من بود. روزی که بدون تلفن احمدرضا یا بدون تلفن من میگذشت، بسیار کم بود و این شگفتانگیز است که این ارتباط پنجاه سال به طول انجامید. در این نیم قرن، من به درد دلها، شادیها و تلخیهای احمدرضا از روزگاری که گمان میکردند نمایندگی میکنند، گوش کردم. با تشکیل خانواده و بچهدار شدن احمدرضا، من با همه اضطرابهای او شریک بودم. او آدم تنهایی بود. او زندگی مالامال از نگرانی را تحمل میکرد، اما دوستی ما طولانی شد. تماشا کردن آدمی که در تلخی به سر میبرد و کاری هم از دستم برنمیآمد، آسان نبود؛ بسیار سخت گذشت."
آغداشلو با تأکید بر یگانگی احمدی ادامه داد: "حضور بینظیر و یگانهی او، جدی و با نگاهی عمیق و کاونده، با نگاهی عریانکننده به جهان، وجهی بود که در کنار همه وجوه دیگر شخصیتش بروز میکرد و هر جا که لازم بود، همه چیزهای دیگر را میپوشاند. یک بار جایی نوشتم که 'حیف که زود پیر شد احمدرضا.' من در پیری احمدرضا، پیری خودم را نیز میبینم. آدمی را میبینم که بر بالکن خانهاش ایستاده و گلدانهایش را با دقت آب میدهد؛ هر چیزی برای او موضوعی است که ستایش شود و تبدیل به شعر گردد.
حافظ موسوی: احمدی، پیشرو در زبان و تخیل شاعرانه
حافظ موسوی در تحلیل جایگاه احمدرضا احمدی گفت: "احمدرضا احمدی، چه در شعر بزرگسالان و چه در ادبیات کودک و نوجوان، جایگاهی درخشان و بینظیر داشت؛ مانند خود او زیبا و پرتلألو بود. نظم و استواری احمدی در کار روزانه، حتی با وجود کهولت سن و کسالت، مثالزدنی بود. او اهل حواشی نبود و روالی منظم برای زندگی و آفرینش داشت. این ویژگی شخصیتی، در کنار مهربانی و صمیمیت عمیقش، او را به دوستی بینظیر و همراهی پیوسته برای نزدیکانش تبدیل کرده بود؛ رفاقتی که به قول محمدعلی سپانلو، از آن 'عجیب و بسیار دوستداشتنی' بود و با همه بالا و پایینها و تلخیها و شادیها، هرگز گسسته نشد."
موسوی به نقش تحولآفرین احمدی در شعر معاصر اشاره کرد: "احمدی در کنار شاعران بزرگی چون نیما یوشیج و احمد شاملو، نقش مهمی در تحول زبان شعر فارسی ایفا کرد. نیما با تلاش برای نزدیک کردن شعر به زبان طبیعی و روزمره، وزن را عنصری ضروری برای رسانندگی و توصیفپذیری شعر میدانست. در مقابل، شاملو با انتخاب 'غیاب وزن' و خلق 'زبان نو'، شیوهای نوین را جا انداخت. به باور من، زبان شاملو در دورانی که جامعه از زخمهای عمیق اجتماعی و سیاسی رنج میبرد، به مخاطب 'حیثیت' میبخشید و نشان میداد که میتوان بار دیگر برخاست. آنچه امروز در جریان شعر فارسی میبینیم، تا حدود زیادی متأثر از همین راه و روشی است که احمدرضا احمدی در آن پیشگام بود."
او در ادامه به تخیل احمدی پرداخت: "یکی از ویژگیهای برجسته شعر احمدی، تخیل حیرتانگیز اوست. او قادر بود چیزهای بسیار دور و پراکنده را چنان کنار هم بگذارد که دنیایی باورنکردنی و شگفتانگیز خلق شود. در دورانی که برخی شاعران با 'نمک پاشیدن بر زخم سیاسی و اجتماعی' سعی در بیدار کردن جامعه داشتند، احمدی شیوهای متفاوت را انتخاب کرد: مهربانی، گذشت و سیالیت ذهن آزاد. این رویکرد، یکی از مهمترین وجوه شعر و جهانبینی او بود و وی را به چهرهای یگانه و ماندگار در ادبیات فارسی تبدیل کرده است."
هرمز علیپور:احمدی شاعری مادرزاد و دوستی دیرین
هرمز علیپور در سخنانش درباره احمدرضا احمدی گفت: "او شخصیتی بینظیر بود که هرگز از دایره ارادت و تحسین من خارج نشد. همیشه با خودم میاندیشیدم که دنیا بدون احمدرضا احمدی چطور خواهد بود. افتخار این را داشتم که در کنار این شاعر بزرگ، فارغ از هرگونه خرافه و تعلقخاطر، با حرمتی عمیق، از ریشههای شعر او بگویم. شعری که شاید در ابتدا با اقبال و استقبال چندانی مواجه نشد، اما همیشه مورد علاقه و تحسین من بود. اما جالب است که بعد از انقلاب و در سالهای ۵۹ که همه فکر میکردند شعر مرده و همه چیز به هم خورده، اوجگیری احمدی پدیدار شد."
او در پایان سخنانش بیان کرد: "جالب اینجاست که من موقعی که در انتشارات چشمه بودم، شاهد چاپ کتاب احمدی در روستای 'پکی' بودم و بسیار خوشحال شدم. او انسانی بود که با سربلندی دید چه جایگاه مستحکمی در شعر معاصر دارد و چقدر افرادی که دوستش داشتند این مسئله جدا از نقد و بررسی کارش یا قضاوت کردنها و اصلاً ربطی به چیز دیگری نداشت. من اصلاً دوست نداشتم او را نقد کنم. احمدرضا شاعری بود که در ۲۰ سالگی و در جوانی، ظرفیت بزرگی را مانند گلستان و فروغ او را تایید کرده بودند.
ماهور احمدی: ستونهای امید و مفید بودن در زندگی پدر
ماهور احمدی، دختر احمدرضا احمدی، در این مراسم با لحنی پر از احساس گفت: "این اولین مراسم رسمی است که به یاد پدر من برگزار میشود. سینا جعفری هم لطف کرد، با مهری که میدانم حقیقتاً نسبت به پدرم داشت و پدرم نسبت به او، این مراسم را در این روز گرم تابستان برگزار کرد. حالم حقیقتاً و عمیقاً از اینکه این روزها پدرم زنده نیست، خیلی تلخ است، ولی من واقعاً خوشحالم به اینکه پدر وطنپرست من که عاشق ایران بود، اگر این اتفاقات پیرامون جنگ و تهاجم اسرائیل را میدید و موضع گیری های برخی از افراد ، حتماً حالش بدتر میشد و جهان احمدرضا را آشفته و خرابتر از آن چیزی میکرد که بود.
او ادامه داد: "بزرگترین ویژگی احمدرضا احمدی امید بود. بسیار غمگین بود ولی بسیار انسان امیدواری بود و من مدت کوتاهی است که فهمیدهام امید ربطی به خوشحالی ندارد، انگار امید یک سپر دفاعی در مقابل غم و اندوه است. ویژگی مهمتری که داشت و به کمک امید باعث میشد که علیرغم تمام بیماریها، مقاومت کند، ایستادگی کند و بماند، میلش به زندگی و عشقش به کار کردن بود. احمدرضا احمدی بسیار انسان مفیدی بود. انسان مفید، انسانی است که میداند که باید تلفن بزند و میداند اگر میشنود کسی در یک بحران اقتصادی است، بیسر و صدا حرکت کند و کمک کند که باری را از دوش کسی بردارد.
کار کردن بدون فکر به اینکه چه نتیجه مالی، فرهنگی یا شهرت یا هر چیزی برایش دارد. در ۸۳ سال عمرش، ۱۳۵ عنوان کتاب که شعر و ادبیات کودک را شامل میشود، عددی عجیب است. این فقط یکی از فعالیتهای احمدرضاست. او فعالیتهای گستردهای در زمینه تولید آثار موسیقی در استودیوهای بل و پاپ و ساخت ۲۸ مستند داشت. من فکر میکنم که در جهان امروزی که ما داریم زندگی میکنیم، در تابستان تهران ۱۴۰۴، همهمان احتیاج داریم که کار کنیم، حرکت کنیم، هر کدام به اندازه خودمان و اگر بتوانیم هر کداممان یک دو سه جملهای روی هم بگذاریم، فکر میکنم که حال همهمان بهتر میشود و آدمهای بهتری میشویم."
اتمام گزارش/