«وطن» واژهای ساده اما پر از لایههای معنایی و تاریخی است؛ واژهای که در هر گوشهاش، ردپای شعر، اسطوره، جنگ، صلح، عشق و رنج دیده میشود. وطن، فقط یک محدوده جغرافیایی نیست، بلکه خانهای معنوی است که انسان در آن متولد و بالنده میشود، خاطره میسازد و هویت خویش را شکل میدهد. این خاک، نه فقط زمین، بلکه تبلور حافظه جمعی، زبان، آداب، موسیقی، ادبیات و باورهای یک ملت است.
وطندوست به پیشرفت کشور خود کمک میکند و همزمان، کرامت دیگر ملتها و اصول مشترک انسانی را پاس میدارد
تاریخ ما، سرشار از نشانههای وطندوستی است. از لوحهای کوروش و کتیبههای داریوش تا شاهنامه فردوسی و غزلهای حافظ، عشق به سرزمین چونان نخ نامرئی در تار و پود هویت ایرانی تنیده شده است. هرچند مفهوم مدرن وطن به معنای «ملت-دولت» و مرزهای قراردادی، همزمان با مشروطه و ورود اندیشههای ملیگرایانه اروپایی شکل گرفت، اما ریشههای عاطفی و فرهنگی آن، هزاران سال قدمت دارد.
باید توجه داشت که در گذشته، مفهوم ملیت به معنای امروزین وجود نداشت و هویت افراد بیشتر بر مبنای قبیله، طایفه یا مذهب تعریف میشد. اما این بدان معنا نیست که مردم به خاک و دیار خود بیعلاقه بودند. علاقه به آب و خاک، از ویژگیهای طبیعی انسان و در تمامی دورانها و تمدنها قابل مشاهده است. آنچه در دوران مدرن تغییر یافت، تبدیل این علاقه به یک ایدئولوژی سیاسی و ساختن یک هویت ملی یکپارچه بود؛ فرآیندی که به تدریج ملتها را به صورت «واحدهای سیاسی مستقل» تعریف کرد.
اینجا مرز باریک و ظریفی میان «وطندوستی» و «ملیگرایی» (ناسیونالیسم) رخ مینماید. وطندوستی، فضیلتی اخلاقی و انسانی است که بر محبت به خاک، فرهنگ، زبان و مردم خویش استوار است. این عشق، انسان را به تلاش برای آبادانی، عدالت، همبستگی و دفاع از استقلال سوق میدهد. در این نگاه، وطندوست فردی است که به پیشرفت کشور خود کمک میکند و همزمان، کرامت دیگر ملتها و اصول مشترک انسانی را پاس میدارد.
وطن، آیینهای از وجود ماست
اما ملیگرایی، در مقام یک ایدئولوژی، میتواند به سمت افراطیگری و انحصارطلبی بلغزد. ملیگرایی افراطی، معمولاً در پی برتریجویی، نفی دیگری، یا توجیه خشونت و دشمنانگاری است. اینجاست که وطندوستی از یک فضیلت اخلاقی به یک تهدید برای صلح و حقوق بشر تبدیل میشود.
در روزگار ما، وطندوستی معقول و قابل دفاع، وطندوستیای است که بهجای حصارکشی فکری و تعصب کور، بر عقلانیت، مسئولیتپذیری اجتماعی، توسعه پایدار و عدالت اجتماعی استوار است. وطندوستیای که حفاظت از میراث فرهنگی، زبان مادری، محیط زیست، و حقوق نسلهای آینده را وظیفه میداند و با باور به تعامل و همزیستی مسالمتآمیز، نقش سازندهای در جهان ایفا میکند.
در مقابل، وطندوستیای که بر پایه نفرت، انکار تنوع فرهنگی، یا حذف اقلیتها و مخالفان بنا شده باشد، مذموم و خطرناک است. چنین رویکردی، نه تنها ارزشهای ملی را تخریب میکند، بلکه بذر کینه و خشونت را در بطن جامعه میپاشد و راه را برای دیکتاتوری، سرکوب و جنگ هموار میسازد.
امروز بیش از هر زمان، ما به وطندوستی آگاهانه نیاز داریم؛ وطندوستیای که در آن، دفاع از خاک، با دفاع از آزادی، کرامت انسان، عدالت اجتماعی و پیشرفت علمی و فرهنگی درآمیخته باشد. چنین وطندوستیای است که میتواند پیشران وحدت ملی و در عین حال، حافظ جایگاه شایسته ایران در جهان باشد.
در پایان، باید تاکید کرد که وطن، در نهایت، آیینهای از وجود ماست؛ اگر در دل ما صلح، عدالت و عشق باشد، وطن نیز جلوهگاه همین ارزشها خواهد بود. و اگر نفرت، انزوا و تعصب در قلب ما بنشیند، وطن به تدریج رنگ میبازد و از معنا تهی میشود.
این یادداشت بر اساس جدیدترین کتاب نویسنده با عنوان «جزایر سهگانه ایرانی در خلیج همیشه فارس» نوشته شده است.
*حقوقدان، مدرس دانشگاه و پژوهشگر حقوق بینالملل کودکان