به گزارش خبرنگار موسیقی ایران اکونومیست، موسیقی پاپ بهعنوان یکی از مردمیترین گونه موسیقی در جهان، همواره با استقبال حداکثری از سوی مردم مواجه بوده است. این میزان استقبال سبب شده تا در هر دورهای، بر میزان فعالان این صنعت افزوده شده و جریانسازیهایی متفاوتی حول این پدیده محبوب شکل بگیرد.
در ایران اما این جریانسازی سترگ با نسل دوم فعالان موسیقی پاپ پس از انقلاب رقم خورد. حمید غلامعلی، بیژن خاوری، مهرداد کاظمی و عباس بهادری، بهعنوان نسل نخست موسیقی پاپ کشور، پرچمداران موسیقی پاپ در دهه ۶۰ و نیمه نخست دهه ۷۰ بودند. خوانندگانی که فعالیت مستقل چندانی در بازار مستقل موسیقی نداشتند و همکاری آنها با صداوسیما سبب شد تا چیزی که آن زمان موسیقی پاپ شناخته میشد، به مردم معرفی شود. فضای تماتیک آهنگهای آن زمان یا از مصادیق طبیعت بود و یا در ستایش نوعدوستی. عشق زمینی، تقریبا خالی از ایماژ بود و تنظیمها، به باورپذیری چنین مفاهیمی در ذهن مخاطبان، کمک شایانتوجهی میکرد.
رفعمحدودیتهایی که انقلاب کرد
این مدل موسیقی درست نقطه مقابل موسیقی لسآنجلسی بود که خلاء مفاهیم عشقهای زمینی را برای مخاطب پر میکرد. با ورود نسل دوم خوانندگان پاپ به پرچمداری محمد اصفهانی، علیرضا عصار، خشایار اعتمادی، حسین زمان، شادمهر عقیلی، گروه آریان، قاسم افشار، محمدرضا عیوضی و... ورق تا حدودی زیادی به نفع موسیقی پاپ داخل برگشت. در این دوره، فنر استعدادهای درخشانی که عمدتا در حوزه آهنگسازی تخصص داشتند اما اجازه فعالیت مستقل پیدا نمیکردند، رها شد و خلاقانی چون فواد حجازی، شادمهر عقیلی و بهنام ابطحی، فضای مدرنی را برای آهنگسازی و تنظیم قطعات خلق کردند. برخی گشایشهای مضمونی نیز سبب شد تا این جنس موسیقی، با استقبال قابلتوجهی از جانب مخاطبان مواجه شود.
از نیمه دهه ۸۰ تا اواخر دهه ۹۰، دوران یکهتازی موسیقیهای زیرزمینی و ژانرهای ممنوعه موسیقی که رپ در راس آنها قرار داشت، بود. درواقع همان محدودیتهایی که برای نسل دوم موسیقی پاپ رفع شد، اینبار به نفع موسیقیهای زیرزمینی آمد
پشتوانه چنین روندی، یک بازار هدف چند ده میلیونی در مقایسه با خوانندگان لسآنجلسی بود که سبب شد تا خوانندگان داخلی، حداقل برای ۷ سال، یک فضاسازی گسترده و سونامی موسیقی پاپ داخلی را رقم بزنند. مختصات این هژمونی به اندازهای بود که دیگر هیچگاه تا به امروز، چنین اتفاقی برای موسیقی پاپ کشور رقم نخورد.
از نیمه دهه ۸۰ تا اواخر دهه ۹۰، دوران یکهتازی موسیقیهای زیرزمینی و ژانرهای ممنوعه موسیقی که رپ در راس آنها قرار داشت، بود. درواقع همان محدودیتهایی که برای نسل دوم موسیقی پاپ رفع شد، اینبار به نفع موسیقیهای زیرزمینی آمد و آنها با تسلط بر المانهایی که در موسیقی رایج کشور کمون و بروزی نداشت، موفق شدند تا این خلاء را برای مخاطبان خود پر کنند.
حالا اما در دوران پساکرونا، فضای پاپ، شکل دیگری به خود گرفته است. سازهای زنده و آکوستیک جای کمتری در فرآیند آهنگسازی دارند و اجراهای زنده، خالی از ارکستراسیون حرفهای است. فناوریهای جدید، ورودی جدی به مقولات آهنگسازی داشته و فرآیند خواننده شدن، بسیار راحتتر و میسرتر از هر زمان دیگری شده است.
صنعت موسیقی پاپ از آن حالت محدود خود جدا شده و بازیگرانی متفاوت پیدا کرده است. یک صنعت پرپول که مشتاقان بسیاری دارد و امروز، شاهد حضور بیشترین میزان فعالان این حوزه است.
فضایی که نه «بلبشو» است و نه «شلختگی»
قطعا استفاده از واژه «بلبشو» برای فضای کنونی موسیقی پاپ کشور، اصطلاح درست و دقیقی نیست
البته که چنین فضایی را نمیتوان یک بلوغ فکری برای موسیقی پاپ کشور تصور کرد. بیشتر شبیه یک حیات ارگانیک در یک دوره گذار است که طی آن، تمامی سلایق ابراز وجود کرده و شانس خود را برای بقا امتحان میکنند. در این دوران گذار است که مدلهای مختلفی از تولیدات پاپ را تجربه میکنیم. در یک دورهای، با فوران استعدادهای بکر در این حوزه مواجه بودیم و در دورهای مانند امروز، شاهد کمترین ورودی مبتکرانه هستیم. نتیجه چنین فرآیندی، تولید حدود ۶۰۰ قطعه پاپ در هر ماه است که تنها تعداد اندکی از آنها میتوانند مخاطبان هدف خود را پیدا کنند. مهمتر آنکه در طول یکسال، تعداد قطعاتی که میتوانند ترند شده و نبض سلیقه عمومی کشور را در دست بگیرند، از تعداد انگشتان یک دست نیز کمتر است حال آنکه این فرآیند در طول دهههای ۷۰ و ۸۰، گاها به بیش از ۲۰ قطعه نیز میرسید.
قطعا استفاده از واژه «بلبشو» برای فضای کنونی موسیقی پاپ کشور، اصطلاح درست و دقیقی نیست. فضا همچنان در حال آزمون و خطاست و نگاههای مختلف در این حوزه، مخاطبان هدف خود را شناسایی میکنند. اینکه ورود به بازار موسیقی در حال حاضر، در دسترستر از هر زمان دیگری است، موافقان و مخالفان بسیاری دارد. عدهای این روند را یک نتیجه طبیعی از بابت سیر تطور صنعت موسیقی در ایران میدانند و عدهای دیگر، پای مدرنیته را به این بحث باز میکنند و اینکه سازوکارهای تکنولوژی، لاجرم دوستداران این حوزه را با آسانترین ادوات، به مشارکت دعوت میکند.
طبیعی است که این روال غیرخطی برای کسانی که تا سالها پیش، موسیقی پاپ را بهصورت خطی و طبق ضوابطی دنبال میکردند، کمی ناآشنا باشد که بخواهند برای آن از واژگانی چون «شلختگی» یا «بلبشو» استفاده کنند. بنابراین باید همچنان که به نسلهای قبلی فرصت عرضاندام و مقایسه با نسل پیش از آنها داده شد، به این نسل نیز چنین فرصتی اعطاء شود تا موسیقی پاپ که همواره برآمده از فضای اجتماعی و روابط انسانی بوده، در یک مکانیسم نرمال، ادامه حیات داده و به جلو پیش رود.