به گزارش ایران اکونومیست به نقل از خبرگزاری شعر ایران-تارنا: آرتم کاماردین شاعر 33 ساله روسی ، اهل منطقه مسکو و ساکن شهر لیتارکینو است. آرتم خود را یک هنرمند مفهومی و شاعری ضدفرهنگ توصیف می کند. از سال ۲۰۱۳ او مجری و هماهنگ کننده همایش های و سمینارهای "مایاکوف خوانی" بوده است.
آرتم قبل از دستگیری از طرف پلیس امنیت روسی و بازداشت و زندانی شدنش ، به عنوان مهندس طراح دوربین های نوری و دستگاههای نظارتی دید در شب کار می کرد.
مایاکوف خوانی شب های شعر غیر متعارف در بنای یادبود ولادیمیر ولادیمیرویچ مایاکوفسکی است که هر یکشنبه آخر ماه برگزار می شود.در ۲۵ سپتامبر ۲۰۲۳، در میدان تریومفالنایا در مسکو، در نزدیکی بنای یادبود ولادیمیر مایاکوفسکی، شاعر آرتم کاماردین اشعار خود را به عنوان بخشی از خوانش مایاکوف قرائت کرد نیکولای داینکو و اگور شتوبا نیز در این رویداد شرکت کردند. سخنرانان چندین شعر در انتقاد از عملیات نظامی ارتش روسیه در اوکراین خواندند. شرکت کنندگان در مراسم شعرخوانی مایاکوف با تصمیم دادگاه بازداشت و روانه زندان شدند. در روز چهارشنبه ۲۸ سپتامبر ، دادگاه تورسکوی مسکو، آرتم کاماردین و دو شاعر جوان روسی را بازداشت کرد. آرتم کاماردین، ، شاعر ، فعال هنری ۳۳ ساله را به مدت دو ماه، تا ۲۵ نوامبر، به یک مرکز بازداشت موقت فرستاد. آرتم متهم به تحریک افراد و تهدید به خشونت جمعی است ) ماده ۲۸۲ ، قانون جزا ، بخش ۲ بند الف) . این جرم می تواند از طرف دادگاه از شش تا هفت سال حبس برای متهم منجر شود.
در ۲۶ سپتامبر، نیروهای امنیتی وارد آپارتمان محل سکونت شاعر و دوست دختر و دوستانش شدند، او و همسایگانش را مورد ضرب و شتم قرار دادند و همچنین بنا به گزارش دوست دخترش و همسایه ها و اظهارات آرتم به او تجاوز کردند. دلیل این امر اشعار ضد جنگی آرتم بود که روز قبل در مرکز مسکو در جریان مایاکوف خوانی قرائت کرده بود.
همسایگان کاماردین، الکساندرا پوپووا و الکساندر منیوکوف نیز از اقدامات نیروهای امنیتی آسیب دیدند. به گفته پوپووا، مقامات دولتی دهان او را با چسب بستند، او را کتک زدند و او را به تجاوز گروهی تهدید کردند. قربانی ادعا می کند که پس از بازرسی، ۶۰۰ دلار از آپارتمان این فعالان ادبی به سرقت رفته است.
علاوه بر کاماردین، پلیس سایر شرکت کنندگان در مراسم مایاکوف خوانی ، شاعرانی همچون یگور اشتوببا و نیکولای داینکو را بازداشت و با احکام شش تا هفت سال حبس به زندان روانه کردند .
چند شعر از آرتم کاماردین با ترجمه دکتر سعید جهانپولاد
انتقام محکوم به فنا
من بی آبرو شده ام
افکار عمومی مرا به انزوا کشانده
قصد ندارم با آنان مجادله کنم
قصد ندارم
وقتم را تلف کنم.
اما برای برداشتن این بار سنگین
بار خاموشی از جانم،
اعتراف می کنم:
من مقصر تمام جنایات هستم!
بشنو ! اگر می خواهی باور نکنی:
من هزار بار بدتر
از آنچه تبلیغات به گوش شما خورانده است ، هستم.
من گلوله هستم، من خود حقیقتم!
من ترس از مرگم
من خودم را در رگه های پودر لباسشویی قرار دادم
و با پوشیدن لباس فرم "ورماخت،"*۱
تعرض کرده ام به معصومیت خردسالان !
این منم که بسیار مخفیکار به نظر می آیم
به واقع من تجسم
همه کابوس های کودکی ات هستم،
من اصلا من نیستم، منی دیگرم
انفجاری ام ، وحشتم من
ابدیتی غیر قابل نفوذم
دیوانه ای هستم من
که دیوانگی اش را فریاد می کشد،
بیش از حد منزجر کننده هستم
من به پیوندهای معنوی اتان تعرض می کنم
و به پاداشی بزرگتر از نفرتتان
نیازمندم .
خواهم غلتید روزی در خون
با شلیک افسر پلیسی یا یک مزدور
در ورودی درگاه تاریک
و روی دیوار سبزفام
با رنگ سرخ و سیاهی
آشکارا خواهم نوشت :
" این انقلاب، انتقام محکومین است!
و آخرینش نخواهد بود!"
*۱/ ورماخت : به معنای لغوی نیروی دفاعی، عنوان اطلاقی به نیروهای مسلح یکپارچه کشور آلمان در دوره رایش سوم از سال ۱۹۳۵ تا ۱۹۴۵ بود. ورماخت پس از زیر پا نهاده شدن محدودیتهای اعمال شده توسط پیمان ورسای، با استفاده از هسته و ساختار رایشسور پدید آمد و به سرعت گسترش یافت.
****
رقصیدن
ما روی تلی از استخوانها خواهیم رقصید
بالاتر و بالاتر از پرچم سیاه
ما روی استخوان ها خواهیم رقصید
رژیم نظامی استخوان دارد !
مردم ، نه فراموش می کنند و نه می بخشند
از هم تکه پاره خواهد شد ، بساط اشان که جمع گردد
ما روی استخوانها خواهیم رقصید
روی استخوانها می رقصیم
شورش کارگران گرسنه
رو به فزونی خواهد گذاشت
خبرهای دروغ و جعلی در اخبار شامگاهی
اما ما روی استخوانها خواهیم رقصید
بر استخوان های فاشیست ها
بر استخوان های لیبرال ها ( آزادی خواه ها)
بر گورهای گمنام دست جمعی
اگر دلبسته ی اردوگاه اجباری هستی
یعنی برای تو هم اردوگاه اجباری خواهد بود
و ما روی استخوانها خواهیم رقصید
مردم روی استخوانها
روشنفکران روی استخوانها
چند طمع دلچسب دیگر مانده ؟
و ما روی استخوانها خواهیم رقصید
دست از مخفی شدن در پشت بوته زارها بردارید ؟
از پنهان شدن بر استخوانهای پوک تلنبار شده !
زباله ها روی چراغ برق خیابان پاشیده
و ما روی استخوانها می رقصیم
خیابانها در هرم سوزان آتش شعله ور است
و ما روی استخوانها می رقصیم
_خسته ایی ؟ به بسترت برو ، دراز بکش !
و ما روی استخوانها خواهیم رقصید
بیایید!
روی استخوانها برقصیم
و ما روی استخوانها خواهیم رقصید
و روزی
روی استخوانهای لعنتی ات
خواهیم رقصید !
نافهمی
دوران کودکی باید شاد باشد!
جوانان را باید لعنت کرد!
بلوغ سرشار از حس قدرت است.
اما من هنوز
چیزی از پیری نمی فهمم!
****
رژیم نظامی تنها زیر بار خودش
سقوط خواهد کرد و
صدها هزار نفر را زیر خودش
دفن خواهد کرد.
ساختمان تاریک و حجیم اش
با شکافهای بین طاقهاش،
دیگر دوام نخواهد آورد.
یافتن انها که بوی آزادی را حس می کنند!
کاری ندارد !
عوضی هایی که آزادی را حبس کرده اند .
باید آنها را از توهماتشان بیرون پراند
آنان شبانه روز در بخش سوم کار خواهند کرد و
تلاش خواهند کرد تا بفهمند
من و شما تا چه حد افراد قابل اعتمادی هستیم.
برای هر فرد یک پرونده ساخته اند - حداقل ده صفحه -
و سپس، زیر بار عظیم آرشیو ها
با داده های شخصی ات ،
ترا محکوم کرده اند .
روزی زندان چند صد ساله اشان فرو خواهد ریخت.
میدان ها پر می شود از صف تماشاچیان ،
در نگاه های غمگین شان
سوء تفاهم ها رخت می بندد
و مالیخولیای باستانی روسی
پدیدار می شود .
**
داستان
اجداد ما
پدر بزرگها و مادربزرگها، نیاکان ما
به ما می نگرند
با نگاهی سوزاننده
خیره می شوند
از ضخامت قرون گذشته
سرشاخه های لاغرشان
از بهشت موعود
از میان تابوت هایشان به سمت ما کشیده می شود
از پشت تابوت های مهرو موم شده
مشکوک به ما می نگرند
بقایای عقل سلیم اشان
بی آنکه چیزی بخواهند
از میان هزاران چشم سوزان
گریان با اشکهای سوزناک
نگران نباشید :
این تنها یکی دیگر
دستاوردهای تاریخی تحت حمایت دولتی بود
که از جعبه انتخاباتی بیرون ریخت
برای توده ها
برای خیل مردمی نا امید
در حالی که من نفسم را
بیرون می دادم
تا برای حمله قدرتمند لعنتی دیگر آماده شوم.