«متروپل»
کارگردان: محمدعلی باشه آهنگر
تهیهکننده: سیدحامد حسینی
نویسنده: محمدعلی و حامه باشه آهنگر
بازیگران: مجتبی پیرزاده، نوشین مسعودیان، هومن برقنورد، پریوش نظریه، حسین باشه آهنگر، رضا کیانیان و مهتاب نصیرپور
*
وقتی مخاطب در فهرست آثار حاضر در چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر با نام «متروپل» مواجه میشود، طبیعی است که ذهنش به سمت ساختمان مشهور فروریختهای به همین نام در خوزستان برود که کشتههای بسیار هم به بار آورد؛ با این تصور که مانند فیلم «چهارراه استانبول» که به ماجرای فرو ریختن ساختمان پلاسکو میپرداخت، این فیلم هم درامی را در ارتباط با واقعه فرو ریختن ساختمان متروپل شکل داده باشد؛ درصورتیکه اینگونه نبود.
البته حدود ۱۰ سال پیش هم فیلم دیگری با نام «متروپل»، ساخته «مسعود کیمیایی» ساخته شد و بعد در جشنواره فیلم فجر حضور یافت اما با وجود تشابه اسمی و مفهومی، یک فرق اساسی دو فیلم در این است که قصه فیلم کیمیایی در سینما متروپل تهران میگذشت در فضای سیاسی بعد از دهه ۳۰ و داستان فیلم باشه آهنگر در سینما متروپل آبادان، حین محاصره توسط بعثیهای عراق. البته ظاهرا فیلم باشه آهنگر با نام «سینما متروپل» ثبت شده و در پوسترش هم این لفظ ذکر شده اما در سایر ادوات تبلیغی به این شکل نبود و در کل جشنواره با نام «متروپل» یاد میشد.
شهر «آبادان» در دهههای پیش از جنگ تحمیلی، به دلیل ظهور صنعت نفت در ایران و احداث پالایشگاه در این شهر، محل ورود بسیاری از عنصرهای مدرنیته غربی به کشور بود؛ چیزی شبیه وضعیت «بوشهر» در زمانهای قبلتر.
آبادان اما در دوره پیشرفتهتری میزبان عنصرهای زندگی مدرن غربی شد که سرآمد آنها سینما، فوتبال و نیز ورود واژههای انگلیسی به متن و درواقع سبک زندگی مردم بود. بهجد میتوان گفت که مردم آبادان در آن سالها دارای یک فرهنگ تلفیقی مختص خود شدند که همچنان شهره خاص و عام است.
از طرفی وقتی قرار است محمدعلی باشه آهنگر فیلمی بسازد که داستان آن در آبادان دوره محاصره جنگی میگذرد، خود به خود توقع داریم که فیلمی جنگی از جنس «ملکه» (محصول ۱۳۹۰) باشد. اما «متروپل» یا «سینما متروپل» انگار ادای دینی است از جانب کارگردان به سینما یا مردم شهر زادگاهش، آبادان، که به سینما خیلی علاقه داشتند. ادای دینی که احتمالا طرح سوژه مدتها در ذهن کارگردان جا خوش کرده و منتظر فرصتی بوده برای ساخت و حالا رخداد اخیر بهانهای شده برای گشودن دفتر خاطراتش.
قصه متروپل حول محور تعطیلی سالن سینمای آبادان بر اثر حمله نیروهای صدام و تلاش عدهای دلباخته سینما برای بازگشایی آن به نام روحیه بخشی به انسانهای تخت محاصره و جنگ میگذرد.
فیلمنامه طبعا با توجه به زیست فردی و خاطرات نویسنده و کارگردان اثر، آکنده است از خردهداستانهای شخصیتهایی که هر کدام انگار نماینده یک روحیه و سرنوشت از اقشار حاضر در آبادان و دوره زمامداری آن زمان هستند.
فیلم دارای درام خاص و تأثیرگذاری نیست، بلکه روایتی است از سرنوشت آبادان و سینما، آکنده از ارجاعهای سینمایی و شوخی با آنها که طبعا خوشایند اهالی سینما، نقد و روزنامهنگاران سینمایی است. همینطور مورد پسند و علاقه هیات داوران جشنواره فیلم فجر که طبعا همگی عشق سینما هستند و مایل به ادای احترام به سینما. همچنین فیلم راوی روایت تیغ سانسور در سینما، با خلق موقعیتهای شوخطبعانه و در واقع طنز تلخ است.
البته این فیلم درنهایت به واقعه اخیر هم نقبی میزند و به شکلی اشارهوار به آن اتصال مییابد؛ با ادای احترامی نمادین به قربانیان.
به هر حال گروهی از حرفهایها که گرد هم میآیند تا درباره سینما فیلمی بسازند، فیلم از هر لحاظ فنی قابل توجه و مقبول میافتد اما «سینما متروپل» برای یک فیلم موفق و ماندگار شدن، انگار چیزی کم دارد؛ شاید نوعی خلاقیت ناشی از «جنون»!
علیرضا بهرامی – ایران اکونومیست
شما نیز در صورت تماشای این فیلم در گذشته یا آینده، با درج ستاره مورد نظر خود (از یک: بد، تا پنج: عالی) در قالب کامنت زیر این مطلب، در نقد آن میتوانید مشارکت کنید.