به گزارش خبرنگار تئاتر ایران اکونومیست، تئاتر بهعنوان هنری وارداتی هرچند سابقهای بیشاز ۱۵۰ سال در کشورمان دارد اما در نقطه مقابل؛ آیینها و خرده روایتهای نمایشی با سابقه چندین هزارساله در ایران رخ نمایی میکنند.
همزمان با پذیرش دین مبین اسلام شاهد گشودن آغوش آیینهای کهن نمایشی در همراهی و همدلی با فرایض دینی و رخدادها و رویدادهای مذهبی در کشورمان بودیم و بعد از ورود هنر تئاتر نیز هنرمندان این عرصه تلاش کردند تا همان راه موفق و پاسخ داده آیینهای نمایشی در الگوبرداری از رخدادها، رویدادها و بازتاب زیست شخصیتها و اسوههای تاریخ صدر اسلام و ائمه اطهار(ع) را اینبار با زبانِ روایتی متفاوت در صحنه نمایش به مخاطبان ارائه دهند.
بعد از انقلاب شکوهمند اسلامی و با رشد تئاتر مذهبی و شکلگیری این گونه هنری؛ شاهد ارتقای کمی و کیفی در تولید چنین آثاری بودهایم و قطعاً در همین راستا با توجه به جایگاه والای ارادت شیعیان به حضرت امام حسین(ع)، نهضت و مکتب حسینی و شهدای دشت کربلا هنر تئاتر و هنرمندان آن در همراهی و همدلی با مخاطبان تلاش کردهاند تا اینبار بخش مهمی از روایتهای تاریخی عاشورای ۶۱ هجری قمری را با زبان صحنه و شهادت آن با مخاطبان به اشتراک بگذارند. این مهم بهویژه در خلال تولید آثار مختلف و متعدد در عرصه تئاتر حسینی که از آن بهعنوان تئاتر سرخ نیز یاد میکنند، رقم خورده است.
طی قریب به بیشاز چهار دهه از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی شاهد خلق آثار ماندگار و جریانساز در عرصه تئاتر دینی کشور بودیم که به فراخور این ایام به معرفی آنها و جریانسازیشان بر روند تعالی تئاتر دینی کشور خواهیم پرداخت.
در دومین گزارش از سلسه گزارشهای این عرصه به مرور و روایت تئاتر «مقتل» به نویسندگی مشترک فرهاد نقدعلی و محمودرضا رحیمی و کارگردانی محمودرضا رحیمی میپردازیم.
جریان سازی «مقتل» در تاریخ تئاتر ایران
تولید یک پرفورمنس اجرایی بدون کلام و با بهرهگیری از قوانین نظاممند حوزه تعزیه به ویژه نقش پوشی شبیه در شکل یک نمایش فُرم
یکی از نخستین تئاترهایی که با استناد و اقتباس مستقیم از مفهوم هنر تعزیه این بار نه به شکل میدانی و آیینی که در سالنها و تماشاخانههای تئاتر برای ارائه به مخاطبان مسیر خود را هموار ساخت به نمایش مقتل به نویسندگی فرهاد نقدعلی و محمودرضا رحیمی و کارگردانی محمودرضا رحیمی به عنوان یکی از کارگردانان شناخته شده و جریان ساز تئاتر بعد از انقلاب باز می گردد.
اما نکته مهم این جا بود که حتی رحیمی با کارنامه درخشان خود در حوزه تئاتر باز هم برای ارائه مفهوم و هنری به عنوان تعزیه این بار نه در قامت رفتاری نمایشی که به شکل تئاتری برای مخاطبان خود قبل از آنکه داستان و روایتی ملهم از تعزیه را به شکل مستقیم در سالنها و تماشاخانه های تئاتری به مخاطب ارائه دهد، به سمت تولید یک پرفورمنس اجرایی بدون کلام و با بهرهگیری از قوانین نظاممند حوزه تعزیه به ویژه نقش پوشی شبیه در شکل یک نمایش فُرم گام برداشت.
اجرایی که برای نخستین بار در سال ۱۳۸۸ در قامت جشنواره عاشورایی به شکل محدود در تماشاخانه مولوی به مخاطبان ارائه شد. اقبال مخاطبان نسبت به شیوه نامتعارف اما جذاب بهرهگیری از هنر تعزیه در سالن تئاتری؛ محمودرضا رحیمی را بر آن داشت تا این بار با تلفیق داستانی معاصر و گره زدن زلف آن به آشناترین روایت صحنه عاشورا برای مخاطبان در قامت شناخته شده ترین هنر آیینیِ نمایش - تعزیه - نمایش مقتل را این بار در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر در سال ۱۳۸۹ در ایام ماه محرم به روی صحنه ببرد.
روایت موازی داستان معاصر از زندگی زوجی جوان همسو با قیام اباعبدالله
نمایش مقتل که نام خود را از مهمترین مکتوبات شهادت امام حسین(ع) به ویژه دو مقتل معروف «لُهوف» و «روضه الشهدا» وام میگرفت، این بار تلاش کرد تا داستان زندگی دو زوج جوان را که شباهت به قیام امام حسین(ع) داشت با این حقیقت تاریخی گره بزند
نمایشی که نام خود را از مهمترین مکتوبات شهادت امام حسین(ع) به ویژه دو مقتل معروف «لُهوف» و «روضه الشهدا» وام میگرفت، این بار تلاش کرد تا با استفاده کردن از این نام آشنا، داستانی معاصر که روایت زندگی زوجی جوان و فراز و فرود زندگی آنها را که شباهت به قیام امام حسین(ع) داشت با این حقیقت تاریخی گره بزند.
رحیمی در این مسیر نمایش خود را به دو پاره متفاوت تقسیم کرد که مخاطب این بار در سالن اصلی مجموعه تئاترشهر زندگی زوج جوان را مشاهده می کرد که فصلی از زندگی آنها این بار در قامت نمایش تعزیه توسط تعزیه خوانان آشنا در همان دو ساحت اولیا خوان و اشیقا خوان و داستان شهادت حضرت امام حسین(ع) را به نظاره نشست.
اقدامی که بعد از آن به دلیل استقبال مخاطبان دستمایه استفاده دیگر هنرمندان برای تولید آثار تئاتری با استناد و تلفیق هنر آیینی و نمایش های آیینی و مذهبی ایرانیان در مسیر تولیدات تئاتری را با خود به همراه داشت.
کمک به ارتباط تماشاگر با جریان شناسی رابطه تئاتر و آیین
تمامی قوانین هنر تئاتر خود بر گرفته از رفتارهای آیینی و مذهبی افرادی بودند که آرام آرام حرکت آنها به شکلی نظاممند در قامت تئاتر متجلی شد
رحیمی درباره تجربه نمایش مقتل و دستاوردهای آن بهعنوان برگی درخشان از تاریخ تئاتر معاصر کشورمان در گفت وگو با ایران اکونومیست گفت: انتخاب یک زوج به عنوان قهرمانان معاصر این اثر و گره خوردن فصلی از زندگی آنها با شمه ای از ایستادگی و رادمردی حضرت امام حسین(ع) و یاران باوفایش تجربه منحصر به فردی را برای هنر تئاتر و مخاطبانی که تاکنون چنین تجربه ای را نداشتند فراهم کرد.
این مدرس دانشگاه و عضو هیات مدیره کانون کارگردانان خانه تئاتر خاطرنشان کرد: این تجربه در حقیقت باعث شد تا اینبار ذهن و حافظه جمعی و آشنایی عموم مخاطبان با آیین نمایش تعزیه در قامت تئاتری با قوانین و چارچوب های این هنر به گونه ای گره بخورد که نه باعث مخاطب گریزی شود و نه گنگی و عدم درک ماجرا از سوی مخاطبان را با خود به همراه داشته باشد.
وی با تاکید بر آنکه در تولید آثار تئاتری با رویکرد و روایت های نمایشی، نباید تمام الزام خود را به عنوان هنرمند بر مسیر پیگیری قوانین تئاتری استوار کرد یادآور شد: چرا که تمامی قوانین هنر تئاتر خود بر گرفته از رفتارهای آیینی و مذهبی افرادی بودند که آرام آرام حرکت آنها به شکلی نظاممند در قامت تئاتر متجلی شد. پس با در هم آمیختن قوانین دو نظام دراماتیک تلاش کردیم تا روایتی متفاوت اما همسو با مفاهیم جاری در مطالبات مخاطبان به گونهای به آنها ارائه دهیم که از یک سو بیشترین همراهی و همذات پنداری را از سوی مخاطبان با خود به همراه داشته باشیم و از سوی دیگر موجبات دلسردی، سرخوردگی و گریز آنها را از تماشاخانه ها و سالن های تئاتری فراهم نکنیم.
حکایت ظرف خرما و سالن تئاتر
رحیمی در پاسخ به این پرسش که کارگردانی تئاتری در حوزه استفاده کردن از آیینهای نمایشی به عنوان نخستین تجربه در تاریخ تئاتر کشورمان چه سختی هایی با خود به همراه داشت گفت: مهمترین سختی که گروه نمایشی مقتل در تولید این اثر برای ارائه به مخاطب با آن مواجه بود به آشنایی تام و تمام مخاطبان ایرانی از نمایش تعزیه باز میگشت. به عنوان مثال ما برای شخصیت حرمله نتوانستیم شال بنفش معرف او در آیین نمایش تعزیه را استفاده کنیم. بعد از پایان نمایش مخاطبان به سراغ ما می آمدند و گفتند که چرا حرمله شال بنفش ندارد! این خود نشان می داد که تا چه حد زاویه دید، اشراف و آشنایی مخاطبان به هنر تعزیه میتواند گروههای تئاتری را در تلفیق آیین و نمایش با مخاطره مواجه کند.
به گفته این کارگردان و مدرس تئاتر وقتی در سالن تئاتری قرار است داستان و روایت آشنا چون حماسه امام حسین(ع) را در تلفیق با هنر آیینی تعزیه به مخاطب ارائه دهیم نباید حد و مرزی در رعایت جایگاه مخاطب، دیوار چهارم و عدم ارتباط و همراهی او با اثر نمایشی برقرار کنیم. وقتی یک اثر صرفا تئاتری به صحنه می رود مخاطبان قانون دیوار چهارم را لحاظ میکنند و خود را به هیچ وجه به صحنه نمی رسانند و یا در اجرای نمایش همراهی عینی، فیزیکی و ملموس بروز نمی دهند.
اما در شب های اجرای نمایش مقتل شاهد بودیم که یکی از مخاطبان آنگونه که در آیین نمایش تعزیه همواره شاهد چنین مسالهای هستیم کاملاً به شکل خودجوش از کیف خود ظرفی از خرما بیرون آورد و در حین اجرای نمایش آن را میان نمایشگران روی صحنه تئاتر و برخی از مخاطبان نشسته بر صندلی های مجموعه تئاتر شهر تقسیم کرد. همین مساله نشان میدهد که جایگاه آیینهای نمایشی ما تا چه حد میتواند در ارتباط گیری و جذب حداکثری مخاطبان به سالن های تئاتری یاری رسان باشد.