به گزارش ایران اکونومیست ، صحیفه سجادیه کتابی حاوی ۵۴ دعا از امام سجاد (ع) است. این کتاب پس از قرآن و نهج البلاغه مهمترین میراث مکتوب شیعه به حساب میآید و به نامهای خواهر قرآن و «انجیل اهل بیت» نیز مشهور است. صحیفه مانند قرآن و نهجالبلاغه از نظر فصاحت و بلاغت مورد توجه قرار گرفته است. امام سجاد (ع) بسیاری از معارف دینی را در دعاهای خود بیان میکند.
صحیفه سجادیه تنها شامل راز و نیاز با خدا و بیان حاجت در پیشگاه وی نیست، بلکه مجموعهای مشتمل بر بسیاری از علوم و معارف اسلامی است که در آن مسائل عقیدتی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و پارهای از قوانین طبیعی و احکام شرعی در قالب دعا بیان شده است.
در بخش ارتباط با خداوند طبق مقتضای زمانهای مختلف و احوال گوناگون دعاهایی بیان شده است، برخی دعاهای آن به صورت سالانه، همچون دعای عرفه و وداع ماه رمضان، و برخی ماهانه، مانند دعای دیدن هلال، و برخی هفتگی و برخی برای هر شبانه روز قرار داده شده است.
دعای چهل و چهارم صحیفه سجادیه از دعاهای مأثور از امام سجاد (ع) که آن را میخواند. امام سجاد (ع) در این دعا وظایف مؤمن واقعی را بیان میکند و از خدا درخواست دارد که از شرّ شیطان در امان باشد.
حضرت زینالعابدین در ابتدای این دعا، خدا را به دلیل دادن مقام شکر به بندگان سپاسگزار است و از خدا درخواست پاک شدن گناهان و رسیدن به مقام صالحان را دارد.
آن چه پیش رو دارید گزیدهای از سخنان حضرت آیت اللّه علامه مصباح یزدی در دفتر مقام معظم رهبری است که در سال ۸۷ ایراد شده است. قسمت دهم آن را با هم میخوانیم:
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَلْهِمْنَا مَعْرِفَةَ فَضْلِهِ وَ إِجْلالَ حُرْمَتِهِ، وَ التَّحَفُّظَ مِمَّا حَظَرْتَ فِیهِ، وَ أَعِنَّا عَلَی صِیَامِهِ بِکَفِّ الْجَوَارِحِ عَنْ مَعَاصِیکَ، وَ اسْتِعْمَالِهَا فِیهِ بِمَا یُرْضِیکَ حَتَّی لا نُصْغِیَ بِأَسْمَاعِنَا إِلَی لَغْوٍ، وَ لا نُسْرِعَ بِأَبْصَارِنَا إِلَی لَهْوٍوَ حَتَّی لا نَبْسُطَ أَیْدِیَنَا إِلَی مَحْظُورٍ، وَ لا نَخْطُوَ بِأَقْدَامِنَا إِلَی مَحْجُورٍ، وَ حَتَّی لا تَعِیَ بُطُونُنَا إِلا مَا أَحْلَلْتَ، وَ لا تَنْطِقَ أَلْسِنَتُنَا إِلا بِمَا مَثَّلْتَ، وَ لا نَتَکَلَّفَ إِلا مَا یُدْنِی مِنْ ثَوَابِکَ، وَ لا نَتَعَاطَی إِلا الَّذِی یَقِی مِنْ عِقَابِکَ.
شناخت، راهی برای درخواست
فرازهای آغازین دعای شریف امام سجاد صلوات الله علیه در هنگام ورود به ماه رمضان در جلسات پیش توضیح شد. در این فرازها ستایش و حمد الهی مطرح میشود و پس از گفتن ستایشها، این بخش با یک صلوات پایان میپذیرد «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ»؛ از این فراز درخواستهای انسان از خدا بیان میشود. «وَ أَلْهِمْنَا مَعْرِفَةَ فَضْلِهِ وَ إِجْلالَ حُرْمَتِهِ، وَ التَّحَفُّظَ مِمَّا حَظَرْتَ فِیهِ.»؛ در آغاز درخواستها، از خدای متعال میخواهیم که خدایا فضیلت و حرمت ماه رمضان و معرفت درک عظمت آنرا.
بر ما الهام فرما و یاری نما تا از عهده آنچه در این ماه فرمودهای و قرار دادهای، به خوبی برآییم. پرسش این است که چرا در نخستین خواسته نیایش، الهام معرفت فضل و شرف ماه رمضان مطرح شده است؟ این فراز نیایش یک دستور تربیتی است.
بر اساس اصل روانشناختی اگر انسان بخواهد در راهی گام نهد و مسیر صحیح را سپری نماید، باید شناخت صحیحی نسبت به آن راه داشته باشد. میزان اهتمام به هر کاری بسته به آن است که آیا این کار چه میزان اهمیت و ارزش دارد؟ به هر میزان اهمیت آن کار بهتر درک شود برای انجام آن جدیتر تصمیم گرفته و نیروی خود را بکار بسته و در برابر مشکلات آن ایستادگی میکنیم. باید دید که تا چه اندازهای باور کردهایم که این کار اهمیت دارد. با آغاز ماه رمضان همه وارد این ماه شریف میشویم و از خدا میخواهیم که توفیق انجام وظایف را به ما عنایت کند.
در این ماه بیشتر مردم روزه میگیرند، اما همه روزه داران یکسان نیستند. ریشه اصلی وجود تفاوت در میان روزه داران و فاصله رفتارها و ارزشهای آنان بستگی به این دارد که معرفت و شناخت آنان نسبت به ماه رمضان چگونه است؟ آیا روزه را یک تکلیف سنگین میدانند، یا یک عبادت سازنده و نشاطآور؟ نخست باید از خدا بخواهیم که معرفت و درک فضیلت این ماه را به ما عنایت فرماید تا بدانیم در چه ماهی وارد شدهایم. سپس در فرازهای بعدی نیایش بر یک عنصر مشترک تأکید شده است و آن اینکه از آنچه خدا نمیخواهد و از آن نهی فرموده، خود را نگاه داریم.
خودداری، روح روزه
این فراز اشاره به آن دارد که روح روزه، خودداری است. این ویژگی، در سایر عبادات نیست. در روزه تصمیم انسان بر آن است تا از اموری که مشخص شده، خودداری کند. بر همین اساس پس از نیت کردن برای روزه انسان باید از خوردنیها و نوشیدنیها و دیگر مفطرات چشم پوشی کند.
اساس روزه، خودداری کردن از خواستهها و تمایلات است. خدای متعال چرا انسانها را موظف کرده به اینکه از بسیاری از خواستهها چشمپوشی نمایند؟ چه حکمتی در این عبادت قرار داده شده است که همه باید در این ماه از پیر و جوان، مرد و زن، بزرگ و کوچک، مدتی طولانی از روز، روی خواستههای خود پا بگذارند و روزه بگیرند؟ اگر چه روزه برای سلامتی انسان بسیار مفید است امّا در حقیقت حکمت عبادت بودن روزه چیست؟ اگر هدف از روزه، فقط سلامتی انسان بود باید در این ماه انسان به خوردن غذاهای مقوّی و انجام ورزش توصیه میشد.
تا جسم انسان هم برای میدان جهاد آمادگی بیشتری بیابد و هم در عرصه تولید و کار و کشاورزی توانایی دو چندانی به دست آورد. پس آشکار است که راز عبادت روزه و حکمت سختیهای آن، چیز دیگری است.
جلوگیری از خواستههای زیادی نفس
برای یافتن این راز و حکمت باید به فلسفه وجودی انسان در این جهان و شناخت او توجه داشت. انسان همچون همه حیوانات دیگر خواستههایی غریزی و فطری دارد که این خواستهها هیچ حد و مرزی ندارند.
تا آنجایی که انسان به غذا میل و اشتها دارد، میخواهد بخورد. هر غذایی لذیذتر باشد اشتها برای خوردن آن بیشتر میشود. بر این اساس انسان انواع روشهای پخت و پز را یاد میگیرد تا غذای لذیذتری را فراهم کند تا بتواند بیشتر بخورد. خواستههای حیوانی دیگر نیز همینگونه است.
زمانی که بخواهید برای این خواستهها حد و مرز بگذارید، طبیعی است که انسان ناراحت شود. اگر به یک کودک گفته شود، نخور! برای خوردن بیشتر، حریص میشود. به طور طبیعی انسان محدودیت را نمیپذیرد. به عبارت دیگر طبیعت انسان آزادی طلب، آزادیخواه و لیبرال است. قرآن هم میفرماید: «بَلْ یُرِیدُ الْإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ»؛ انسان میخواهد بیبند و بار بوده و مرزی نشناسد و هر چه میخواهد، انجام دهد.
خواستههای دیگری نیز وجود دارد که به مرور زمان این خواستهها در انسان ظهور پیدا میکند. کودک هنگامی که در محیط سالمی با هم سن و سالان خود بازی میکند به آنان علاقمند میشود. با پدر و مادر خود انس میگیرد و با ندیدن آنها دلتنگی میکند. از این زمان خواستههای عاطفی و احساسی انسان پدیدار میشوند. با بالا رفتن سن کودک خواستههای متعدد و گوناگون پیدا میشوند؛ خواستههای غریزی، عاطفی، احساسی، اجتماعی.
با بالا رفتن سن، انسان درمییابد که برخی از خواستهها، با یکدیگر جمع نمیشوند. گاهی برای رسیدن به بعضی از خواستهها باید از بعضی خواستهها چشم پوشید. هنگامی که کودک به مرحله عقلانیت و به کارگیری فکر رسید، قانون را میپذیرد. کودک میداند که وقتی به او میگویند: این کار را نباید انجام داد! با انجام دادن آن دچار مشکلاتی خواهد شد. انسان در این عالم با یک سلسله مسائل متضاد و متزاحم، روبرو میشود. خواستهها را خداوند در انسان قرار داده و هیچکدام از آنها نیز بیهوده نیست.
محدودیتها را باید شناخت
هر کدام از خواستهها زمان و مکان مصرفی دارد که باید از آن در جای خود استفاده کرد. برای اینکه انسان بداند در کجا، باید به کدام خواسته اهمیت داده و آنرا بر دیگر خواستهها مقدم بدارد باید، مرزها، بایدها و نبایدها را تشخیص دهد و به آن عمل کند.
انسان در این مرحله دو مشکل را در پیش رو دارد: مشکل نخست در شناخت است. انسان نمیداند چه خواستههایی مهمتر است. در بسیاری از لحظهها به خواستهای اهمیت داده که با گذشت زمان متوجه شده است که اشتباه فکر میکرده است. انسان نمیداند که کدام خواسته را باید فدا کند و کدام خواسته را عملی کند؟ چه کاری را باید انجام دهد و از چه کاری دوری کند؟ این انجام دادن و دوری کردن آیا باعث از دست دادن بهره و فایده و امتیازی میشود یا اینکه مانع رسیدن ضرر و خسارتی به انسان میگردد؟
عقل و دین، منابع تشخیص انسان
انسان برای فهمیدن اولویتها و تقدم و تأخّر خواستهها نیاز به یک منبع دارد. خداوند چنین منبعی را در وجود انسان قرار داده است: عقل و تجربههای زندگی انسان میتواند مقداری از این پرسشها را پاسخ دهد اما پس از مدتی انسان متوجه میشود که عقل و نیروهای شخصی، نمیتوانند به همه سوالات، پاسخ دهند. اینجاست که احتیاج به دین و شریعت خدا پیدا میشود. دین به عنوان منبع شناخت به انسان میگوید که چه کاری را انجام دهد و از چه کاری دوری کند.
انسان در طول سالهای متمادی، به ویژه در دوران خرد سالی عادت نموده است که هرچه خواسته انجام بدهد. متأسفانه در زمانه کنونی، فرزند سالاری حاکم است. فرزند آزاد است تا هر کاری را که میخواهد انجام دهد. والدین نوکر و کلفت فرزندان هستند تا هر چه او دستور میدهد، انجام دهند. البته با پرهیز از افراط و تفریط، فرزند را باید آزاد گذاشت تا امکان فعالیت یافته و رشد کند. در دستورات دینی نیز بچه تا هفت سال، حکم سلطان و حاکم را دارد. در هفت سال اول زندگی انسان عادت میکند تا هر چه میخواهد، انجام دهد. هنگامی که فرزند ۷ ساله به جایی میرسد که باید قانون را پذیرفته و به آن عمل کند، پذیرش قانون برای او سخت خواهد بود.
کسانی هستند که در فرزند سالاری تا آنجا افراط میکنند که میگویند فرزند تکلیفی ندارد و باید هر کاری که میخواهد تا چهارده سالگی انجام دهد. اینگونه افراد که با فرهنگ لیبرال و آزاد تربیت شدهاند، جوان را به جایی میرسانند که اجازه میدهند هر اشتباهی را که خواست مرتکب شده و او را صاحب حق میدانند. متأسفانه در طی این دو دهه اخیر این نوع نگرش، بیشتر شده؛ است. وقتی انسان اینگونه رشد نمود قانون را به سختی میپذیرد. انسان آزاد اینگونه دیگر نمیتواند خود را محدود کند. اهل ایمان خود را نباید با این دسته از افراد مقایسه کنند. خانوادههایی که تربیت اسلامی و دینی را رعایت میکنند، برای فرزند مقرراتی را قرار میدهند. فرزند میداند که در خانه حد و مرزی وجود دارد و باید از والدین شرم و حیا داشته و هر کاری را انجام ندهد. متأسفانه در خانوادههای غیر متدین چنین چیزی حاکم نیست. انواع و اقسام وسایل لذتجویی فراهم است و هیچ حد و مرز و محدودیتی وجود ندارد.
آزادی و محدودیت در تربیت
این دو نگرش در تربیت فرزند وجود دارد: یکی تربیت دینی و دارای حساب و کتاب و دیگری آزاد و لیبرال و بدون حد و مرز. اگرچه باید اعتراف نمود که نظام تربیتی پیشینیان نیز با اشتباه و در برخی موارد با افراط همراه بود؛ امّا اکنون نیز برخی خانوادهها دچار تفریط شدهاند که این نیز خود اشتباه دیگری است. در مسائل نظری و اعتقادی نیز این دو نگرش کلی وجود دارد. یک نگرش بر این باور است که مجموعه عالم، دستگاه حساب شده و دقیقی است که حساب و کتاب دارد.
آفریننده این عالم، برای آن برنامه و نقشهای داشته است که این عالم را خلق کرده است. اکنون نیز طرحی برای عالم و سرانجام آن دارد. در یک کلمه این عالم خدا دارد. یک نگرش دیگر خلقت این عالم را اتفاقی دانسته و بر این عقیده است که انفجاری عظیم در ماده پیدا شده و بر اساس این انفجار منظومه شمسی پدید آمده است. پس از آن اتفاقاً کره زمین به وجود آمده و با گذشت میلیاردها سال، در آبهای زمین موجود تک سلولی پدید آمده و کاملاً اتفاقی انسان از آن موجود تک سلولی به شکل کنونی خود درآمده است. انسان باید عقل خود را به کار گیرد و در گام نخست به این پرسش پاسخ دهد که عالم خدا دارد یا ندارد؟ آیا این جهان نظم دهنده و طراحی داشته است که برای آن برنامهای تدوین نموده و سرانجام نیز تدبیر حکیمانهای را برای آن خواهد داشت؟ یا اینکه همه جهان در اثر یک اتفاق و تصادف به وجود آمده است؟ همانگونه که این دو نگرش، از نظر فکری، رویاروی هم هستند، در مسائل عملی نیز در مقابل هم قرار میگیرند. بر اساس نگرشی که قائل به تصادفی بودن عالم است، انسان باید آزاد زندگی کند و هر کاری که خواست انجام داده و هیچ حد و مرزی نداشته باشد.
بر اساس نگرشی که قائل به خلقت عالم به دست خداست. انسان برای رسیدن به کمال و سعادت باید از قوانین و حد و مرزهایی تبعیت کند. بر این اساس در این عالم برای خود محدودیتهایی قائل میشود. چرا که این عالم به گونهای آفریده شده است که برای سعادت و سلامت از انجام بعضی خواستهها باید خودداری کرد. اسلام و همه ادیان الهی، بر این باورند که این عالم بیهوده آفریده نشده و پایان آن نیز بیهوده نخواهد بود.
ادیان الهی در این مسئله هیچ اختلافی ندارند. انسانهای متدین در مسائل اعتقادی به اینکه عالم خدایی دارند، باور دارد اما وقتی به مرحله عمل و رفتار میرسد خدا در حاشیه قرار میگیرد. در این هنگام است که زندگی خود را براساس خواستههای شخصی و هر آنچه که خود میخواهند تنظیم میکنند؛ نه براساس خواسته و دستور خدا.
خدا در حاشیه است!
خواستههای انسان میگوید که: برای زندگی بهتر باید ثروت فراوانی به دست آورد و برای دستیابی به ثروت باید از هر راهی که میتواند، آنرا به دست آورد، به حقوق دیگران تجاوز کند و هر لذتی که خواست ببرد. به خیال خود، برای اینکه ایمان خود را هم از دست ندهد نماز میخواند و در ماه رمضان نیز روزه میگیرد، با این توجیه که روزه برای سلامتی بدن مفید است. به ظاهر دین را قبول کرده است اما اصل بر این است که هر کاری که میخواهد انجام دهد. ایمان به خدا را پذیرفته است اما در حاشیه.
اصل را بر این گذشته است که در زندگی آزاد باشید. طرفدار لیبرالیسم مطلق، همان که قرآن میگوید «بَلْ یُرِیدُ الْإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ»؛ انسان میخواهد بیبند و بار باشد میل انسان به این است که به خواستههای خود باید لباس عمل بپوشاند. در برابر این میل به بیبند و باری، خدا از انسان میخواهد که حد و مرز را بشناسد و آن را رعایت کند.
تقوای عقلانی و ترس از عقوبت
قرآن بیبند و باری انسان را «فجور» مینامد: «لِیَفْجُرَ أَمامَهُ». در مقابل «فجور»، «تقوا»؛ قرار دارد، تقوای فطری و عقلایی. در اینجا منظور از تقوا، فقط تقوای دینی نیست. تقوای دینی صرفاً عمل به احکام است. تقوای عقلانی و فطری همان است که انسان در وجود خود احساس کند که باید به قانون عمل کند نه آنکه از هراس عذاب و مواخذه به قانون احترام بگذارد. قرآن میفرماید: «أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ کَالْفُجّارِ» انسانها دو دسته هستند. یک دسته کسانی هستند که از خود مراقبت و حدود و مرزها را رعایت میکنند، قانون شناس و قانون گرا هستند. دسته دوم آنانی هستند که بیبند و بار هستند اما وقتی برای اجرای قانون جریمه و مؤاخذه و زور باشد، آن را بالاجبار رعایت میکنند.
در اینجا دو گروه با دو نگرش وجود دارند. گروهی که اصل را بر آزادی انسان از همه قید و بندها میداند و گروه دیگر که قائل است رفتارهای انسان مرز و قانون و باید و نباید دارد. نظر اسلام همچون همه ادیان روشن است. انسان در این عالم خلق شده تا به زندگی شکل داده و کارهای نیک انجام دهد و از کارهای بد بپرهیزد. نام این مجموعه رفتارها، رعایت قانون است و نتیجه؛ آن تقواست. در دنیای امروز که فرهنگ آزاد زیستن در آن حاکم است پیدا کردن تقوا بسیار کار مشکلی میشود.
پسندم آنچه را جانان پسندد
همانگونه که گفته شد یکی از مشکلات انسان در این زمینه شناختن قانون است. رشتهای از علوم عقلی به نام فلسفه اخلاق است که درباره شناخت قانون اخلاق بحث میکند که خوب و بد چیست؟ خیلیها میگویند: خوب و بد همانهایی است که جامعه میپسندد. هر زمان چیزی را پسندیدند، میشود خوب و هر چه را نپسندیدند، میشود بد.
اسلام میگوید: خوب همان چیزی است که خدا میپسندد و بد آن چیزی است که خدا نمیپسندد. این همان چیزی است که سعادت و شقاوت انسان در گرو اوست. پس مشخص است که انسان باید سعی داشته باشد تا احکام خدا را فرا بگیرد. این مسئله علاوه بر وجوب شرعی؛ وجوب عقلی نیز دارد. تا انسان نفهمد چه چیزی خوب یا بد است، چگونه میخواهد به سعادت برسد؟
عادت و انس به دنیا، عامل دوری از تقوا
مشکل دوم مشکل عملی و رفتاری است که همه ما کم یا زیاد آنرا در زندگی تجربه کردهایم. میدانیم که کار بد چیست اما آنرا مرتکب میشویم چون دل ما میخواهد. میدانیم که خوردن غذای زیاد برای بدن ضرر دارد، اما چون غذا لذیذ است به غذا خوردن ادامه میدهیم. این از آن جهت است که به لذتها و جذابیتهای زندگی دنیا، عادت و اُنس پیدا کردهایم. عادت و اُنس نمیگذارد تا انسان پیرو عقل و قانون باشد.
برای حل این مشکل چه باید کرد؟ آیا خداوند فقط با دستور و توصیه به انسان حجت را تمام نموده و کاری به اصلاح و تربیت انسان ندارد؟ خداوند متعال از روی لطف و رحمت انواع و اقسام وسایل و شرایط اصلاح و تربیت انسان را در قالب دستورات، آموزشها و احکام خود قرار داده تا به انسان در ترک عادتهای بد یاری رساند تا انسان با این عادتها مبارزه کرده و خود را ضابطهمند و تابع قانون خدا نماید.
روزه، تمرینی برای ترک عادت
روانشناسان میگویند: برای اینکه انسان موفق به ادامه راه طولانی شود، بهترین راه تمرین است. اگر کسی بخواهد قهرمان وزنهبرداری بشود، نیاز به تمرین دارد. همه عقلا میگویند این ورزشکار باید برنامهای داشته و تمرین کند. در آغاز کار، تمرین سخت است اما پس از مدتی تمرین، ورزشکار به جایی میرسد که میشود قهرمان. در مبارزه با شیطان نیز همین گونه است. برای اینکه انسان بر نفس خود مسلط شود، تا از او کار بد سر نزده و به امور نیک بپردازد احتیاج به تمرین دارد. بهترین برنامه تمرینی که اسلام برای انسان معین کرده: «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ، لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ».
انسان برای اینکه از فجور به تقوا، و از بیبند و باری به انضباط و خودپایی و خودنگهداری و تسلط بر نفس تغییر وضعیت دهد روزه بهترین برنامه تمرینی است که میتواند داشته باشد. اگر انسان بخواهد یازده ماه در سال، منضبط زندگی کند باید یک ماه از سال را برنامه تمرینی داشته باشد. اساس این تمرین رعایت مقررات است. آن کارهایی را که نباید بکنیم، انجام ندهیم. روح تشریع روزه و اهمیت ماه رمضان و شب قدر همه در «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»؛ است؛ برای این که انسان منضبط و قانونپذیر شود و مقررات الهی را رعایت کند. پس اصل روزه تمرین برای خودداری است.
چهار مرحله برای روزه داران عادی تا خواص
اما انسان از چه چیزی و تا چه اندازهای باید خودداری کند؟ از این دعای شریف به دست میآید که در روزه چهار مرحله خودداری وجود دارد. نخستین مرحله، خودداری از مفطرات و چیزهایی که روزه را باطل میکند، است. اگر کسی اسلام را پذیرفته و به ضروریات آن عمل میکند، قدم اول آن است که یکماه روزه بگیرد و در طول روز از مفطرات و چیزهایی که روزه را باطل میکند، بپرهیزد. این پایینترین مرحله خودداری است. دومین مرحله، خودداری از همه گناهان است.
انسان باید نه تنها از خوردنیها و آشامیدنیها و چیزهای دیگری که روزه را باطل میکند، خودداری کند، بلکه باید تمرین کند تا در این یک ماه از همه گناهان دوری نماید. این یک مرتبه بالاتر از مرحله پیشین است. البته بین مرحله پیش و این مرحله میتوانید صدها مرحله را فرض کنید. برای اینکه گناهان انواع و اقسامی دارد. ترک بعضی از گناهان آسان و ترک برخی دیگر بسیار مشکل است و زحمت دارد. اگر انسان بخواهد از گناهان گفتاری و شنیداری و حتی از ظنّ و گمان و فعالیتهای ذهنی گناهآلود نیز دوری کند، کار آسانی نیست. البته بخشی از گناهان ترک واجبات است. طبیعی است که انسان باید به واجبات عمل نماید تا مرتکب معصیت نشود و در این یک ماه هر عملی را که خداوند واجب فرموده، انجام دهد. مرحله سوم، خودداری از اموری است که حرام نیست، اما خدا آنها را دوست ندارد، و آن خودداری از مشتبهات و مکروهات است.
در این مرحله انسان باید تلاش کند تا در این ماه از مشتبهات و مکروهات هم خودداری کند. این مرحله برای «خواص»؛ است. مرحله چهارم خودداری، نکتهای است که در پایان این فراز از دعا به آن اشاره شده و آن این است که انسان در این ماه باید خود را وقف خدا کرده و هیچ کاری جز برای خدا انجام ندهد. در مرحله سوم خودداری از مکروهات و مشتبهات تأکید شده بود ولی انجام مباحات اشکالی نداشت. اما در مرحله چهارم انسان باید ببیند که حتی کار مباح و حلال نیز اگر واقعاً برای خداست، انجام دهد؛ در غیر این صورت اگرهم عمل مباح است، آن را ترک کند. «لا نَبْتَغِی فِیهِ مُرَادا سِوَاکَ»؛ خواستهای جز جلب رضایت خدا نداشته باشد. در بین اولیا خدا چنین کسانی بودهاند.
اگر ما تلاش و همت نمیکنیم نباید چنین اموری را انکار کنیم و بگوئیم نمیشود. اگر تلاش و همت کنیم خدا توفیقش را میدهد و ما نیز میتوانیم همچون اولیا خدا به آن عمل کنیم.
اکنون به ترجمه و توضیح این فرازها از دعای امام سجاد میپردازیم:؛ «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَلْهِمْنَا مَعْرِفَةَ فَضْلِهِ وَ إِجْلالَ حُرْمَتِهِ»؛ امام سجاد (ع) از آغاز دعا تا این فراز، حمد الهی را انجام دادند و از این فراز درخواست از خدا را آغاز میفرمایند. اولین درخواست این است: خدایا به من معرفت فضل و شرف این ماه و بزرگداشت احترام این ماه را، الهام کن.
«وَ التَّحَفُّظَ مِمَّا حَظَرْتَ فِیهِ»؛ خود نگه داری از آن چیزی که تو از آن منع کردی را به ما عنایت فرما. این فراز اشاره به این دارد که روح روزه، خودداری کردن از چیزهایی است که خدا نهی کرده است. در اینجا منظور نهی تنزیهی است. گاهی نهی، تحریمی و گاهی نهی، تنزیلی است. خوردن و آشامیدن حرام نیستند اما در ماه رمضان حرام شدهاند. به این نوع از نهی، نهی تنزیهی میگویند.
«وَ أَعِنَّا عَلَی صِیَامِهِ بِکَفِّ الْجَوَارِحِ عَنْ مَعَاصِیکَ»؛ ما را یاری فرما تا روزه را به بهترین شکل انجام دهیم، آنگونه که از همه گناهان دوری کنیم. در این فراز تنها به مفطرات روزه اشاره نمیکند بلکه یک مرحله بالاتر از روزه عادی را در نظر دارد و آن حفظ همه اندامهای بدن از هرگونه گناه است.
«وَ اسْتِعْمَالِهَا فِیهِ بِمَا یُرْضِیکَ»؛ یاری فرما تا اندامها و قوای خود را، در راهی که موجب رضایت توست بکار بریم.
«حَتَّی لا نُصْغِیَ بِأَسْمَاعِنَا إِلَی لَغْوٍ»؛ بر ما عنایت فرما تا به سخن بیهوده گوش نسپاریم. «لغو»؛ در فارسی به «بیهوده»؛ و «یاوه»؛ معنا شده است. از خدا میخواهیم تا به حرف یاوه گوش نسپاریم. کمترین آن این است که به محرمات و گناهان و حرفهای بیهوده و موسیقی حرام گوش نسپاریم. «وَ لا نُسْرِعَ بِأَبْصَارِنَا إِلَی لَهْوٍ؛»؛ از تو یاری میخواهیم تا دیدگان ما را از دیدن سرگرمیهای بیهوده باز داری تا از یاد تو باز نمانیم.
«وَ حَتَّی لا نَبْسُطَ أَیْدِیَنَا إِلَی مَحْظُورٍ»؛ یاری کن تا دستمان را به گناه نیالائیم.
«وَ لا نَخْطُوَ بِأَقْدَامِنَا إِلَی مَحْجُورٍ»؛ و با خطا و اشتباه در مسیر ممنوع گام ننهیم.
«وَ حَتَّی لا تَعِیَ بُطُونُنَا إِلا مَا أَحْلَلْتَ»؛ یاری فرما تا درون ما جز از آنچه تو حلال فرمودی، لبریز نگردد.
«وَ لا تَنْطِقَ أَلْسِنَتُنَا إِلا بِمَا مَثَّلْتَ»؛ زبانمان جز آنچه توبیان فرمودی و فرمان دادی، چیزی نگوید.
«وَ لا نَتَکَلَّفَ إِلا مَا یُدْنِی مِنْ ثَوَابِکَ»؛ یاری فرما تا در پی چیزی جز آنچه افزونی ثواب و مصونیت عقاب تو در آن باشد، نرویم.