به گزارش ایران اکونومیست، در میانه این قاب، مردی آرام نشسته، سهتاری در دست دارد و نگاهی فروتن در چشم. ارسلان درگاهی است؛ نوازندهای که سازش را نه برای تماشاچی، که برای روح خویش مینواخت. بالای سرش، دستی است بر شانهاش، دستی از احترام و مهر. آن دست، دست تاج اصفهانی است، استاد بزرگ آواز.
آنسو، حسن کسایی با نی در دست، ایستاده چون ستون نینوازی ایران. در سویی دیگر، جلیل شهناز، با تارِ ساکت اما آشنا. همگی کنار هم هستند، بیادعا، سرزنده و بدون ذرهای تظاهر. این عکس قابی است پر از معنا، خاطره، قهقههای خنده و دوستی و مهر.
این عکس، بیش از یک خاطره است؛ یک بیانیه است، آرام و شریف، دربارهی نسلی که هنر را در خلوت میفهمیدند.
ارسلان درگاهی در این قاب لبخندی عاری از نفرت، بلکه پر از عشق به لب دارد، لبخندی که ناخواگاه تو را نیز به لبخند وا میدارد؛ چراکه او همان مردی است که موسیقی عشقش بود و آن را برای هنر میخواست، نه برای شهرت و ثروت.
درگاهی همان مردی است که روحالله خالقی دربارهاش نوشت: «درگاهی مردی است با ذوق، مؤدب، لطیفهگو، خوشمحضر و دوستداشتنی. موسیقی را نه برای جلب توجه، که برای علاقهٔ ذاتیاش دنبال میکند.»
و این تصویر امروز که مصادف است با ۵۲مین سالگرد درگذشتش (درگاهی)، دریچهای است به آن زمان که آدمها در لحظه حضور داشتند، افرادی که نوای سازشان امروز روشنگر مسیر بسیاری است. آنها که از جنس موسیقی بودند و موسیقی نیز از جنس آنها.