انیمیشنهای خوشساخت ایرانی یکی از مهمترین محصولات فرهنگی کشور ما هستند که میتوانند در بازار صادرات فرهنگی حضور موفقی داشته باشند، چنانچه نمونههای موفقی از این فروش در سالهای اخیر در بازار فرهنگی رخ داده است. انیمیشنهای ایرانی دور از ارزشهای منحط غربی، داستانهای دلنشینی را برای کودکان و نوجوانان روایت میکنند که علاوه بر جنبه سرگرمی برای آنها، میتوانند مفاهیم و ارزشهای مفیدی را برای زندگی آینده آنها آموزش دهند.
به اقتضای مسئولیت فرهنگی که در تانزانیا دارم، چند وقت پیش وقتی برای بازاریابی برخی انیمیشنهای ایرانی با چند شبکه و رسانه تانزانیایی صحبت کردم، آنها این ویژگی سرگرمکنندگی در کنار اخلاقمداری را از مهمترین ویژگیهای انیمیشن های ایرانی برشمردند و گفتند: «مقامات دولتی و آموزشی تانزانیا تا کنون چندبار بر لزوم حفظ ارزشهای فرهنگی و اجتماعی و لزوم نظارت بر کودکان هنگام نگاه کردن انیمیشنهای غربی تأکید داشتهاند و اداره تنظیم مقررات ارتباطات تانزانیا (TCRA) پخش برخی کارتونها از جمله «The Loud House»، «The Legend of Korra»، «Hey Arnold»، «Steven Universe» و «Adventure Time» را در شبکههای تلویزیونی داخلی تانزانیا ممنوع اعلام کرده است. ولی این دغدغه برای انیمیشنهای ایرانی از اساس وجود ندارد.»
ارتقا و کیفیت بالای ساخت و روایی داستانهای جذاب انیمیشنهای اخیر ایرانی بسیار تحسین برانگیز است و به طور حتم اگر معرفی و بازاریابی مناسبی برای آنها شود، میتوانند فروش خوبی برای سازندگان آنها به ارمغان آورد. در این میان خبر اختصاص جایزه اسکار به عنوان مهمترین برند جهانی در عرصه فیلم و انیمیشن به یک انیمیشن ایرانی بسیار مسرتآمیز است که اعتباری جهانی برای صنعت انیمیشن ایرانی به ارمغان و فرصتی را برای حمایت از این صنعت و جوانان مستعد آن فراهم آورد؛ چنانچه در تانزانیا مسئولان فیلم و انیمیشن پیامهای تبریک برای بنده فرستادند.
به نظر میرسد مسئولان فرهنگی ما به شکلی در خور، از این فرصت مناسب استفاده نکردند. دشمنانان و بدخواهان که دوست ندارند نام و پرچم ایران اسلامی را در بام و فراز عرصه های مهم فرهنگی دنیا ببینند، حاشیهها را برجسته کردند و نگذاشتند ویژگیهای این انمیشن خوشساخت و خوشمحتوی به گوش دیگران برسد. انیمیشنی که مروج ارزشهای نظام جمهوری اسلامی بود. از اسمش گرفته که «سرو» نماد مقاومت جانبازان عزیز را به خاطر می آورد، تا محتوای فاخر آن؛ به تصویر کشیدن مشکلات جانبازان عزیزی که با اختلال استرس پس از جنگ (به تعبیر عامیانه «موجی») روبرو هستند. اینکه این انسانهای فداکار و مهربان چگونه به خاطر این اختلال و یادآوری مکرر خاطرات آن روزهای سخت، ناگهان عنان از کفشان میرود و با فکر اینکه ممکن است هر لحظه یک رویداد مصیبتبار را تجربه کند، به خود و دیگران آسیب میرسانند.
چگونه این پدر جانباز با این وضعیت روانی و با کمری خمیده و شکسته همچنان ستون و «سرو» خانواده است و کارهای دشوار فقط از او برمی آید.
اینکه همچنان خانواده در اولویت است و «رابطه عمیق دختر و پدری» اگر چه گاهی حفظ این رابطه به خاطر هل دادن یکدیگر در منازعات ناشی از اختلال مشکل نمیشود، ولی پیوندهای عمیق خانواده ایرانی جانبازان مگر میگذارد سرو از سایهاش جدا شود. پدر جانبازی که بعد از سالها همچنان عاشق و وفادار به همسرش مانده است. او را پیوسته به یاد میآورد و تمام هستی خود را عشق به دخترش میداند.
اینکه چگونه زن ایرانی (دختر جانباز) منشأ حرکت است و میتواند پدر را که در موقع سلامتی مردِ کارهای دشوار است، وادارد «نهنگ» را دوباره به اقیانوس برگرداند. نهنگی که نمادی از سختیها و مشکلات بزرگ است که در نگاه اول به نظر میرسد، آن قدر بزرگ است که چارهای برای آن نیست.
چگونه هنگام بروز مشکلات بزرگ، همیشه مرغانی دریایی هستند که با سوءاستفاده از شرایط به وجود آمده، به جان نهنگ میافتند که از مشکل پیش آمده برای خود کلاهی بدوزند، ولی تیمارداری دختر ایرانی و فداکاری پدر جانباز از پس همه آنها برمی آیند.
این انمیشن زیبا که روایتگر مشکلات جانبازان جنگ تحمیلی و خانودههای آنهاست، بیشتر ما را به یاد کارگردانهای پرکار و صاحب سبک سینمای دفاع مقدس می اندازد و بیراه نیست که این انیمیشن را در همان طبقه سینمای دفاع مقدس قرار دهیم. این کارهای فاخر همواره دغدغه کسانی است که خود از نزدیک با مشکلات جنگ و جبهه مواجه بودهاند مانند سرکار خانم «شیرین سوهانی» که دختر جانباز دفاع مقدس است، تقریبا هر سال در صفحه اجتماعی خود در روز جانباز سرافرازانه خود را دختر جانباز معرفی کرده و به پدر فداکار خود این روز را تبریک گفته است و بعد از دریافت جایزه اسکار نیز در مصاحبه با شبکههای خارجی ایشان و همسرشان این موضوع را اعلام و به آن افتخار کردند.
این کارگردانان جوان (که البته از نحوه پشتیبانیهای مسئولان امر گلهمند بودند و باید از آنها دلجویی کرد) فرزندان این خاک و بوم و روایتگر مشکلات و آرمانهای همین جامعه هستند. نخواهیم گذاشت بی بی سی و دیگر رسانههای وابسته که خیرناخواهی آنها را بارها دیده و شنیدهایم، درباره فرزندان ایران و موفقیت آنها هر چه خواستند بگویند و با حاشیهسازیهایی مثل اینکه زن کارگردان ایرانی در مراسم توسط همسرش تحقیر شد و این برآیند تحقیر زن در ایران است یا شیرینی را از کام این زوج موفق و دیگرعوامل سینمای ایران بگیرند.
انتظار میرفت نهادها و شخصیتهای فرهنگی ما، با این موفقیت درخور، مواجهه محبتآمیزتری داشته باشند. اگر چه سخنگوی محترم دولت و نهادهای حوزه فیلم و سینما این اسکار را تبریک گفتند ولی میشد دامنه این پیامها گستردهتر باشد و متن پیامها و ارزشهای ایرانی که در این انیمیشن فاخر نشان داده شده است، در متن پیامها بازگو شود.
برخی مسئولان دیگر نحوه پوشش خانم کارگردان را دستمایه این بیتوجهی قرار دادند که اگر چه توقع و چشمداشتها بهحق از یک دختر شایسته ایران اسلامی فراتر است، ولی توجه این دسته از مسوولان را به سخن مقام معظم رهبری که پدرانه انگار به دختری که گویا پاره تنش است ولی پوشش او فروتر از توقع است، جلب میکنم که: «حالا چه کار کنیم؟ ردش کنید؟ مصلحت است؟ حق است؟ نه، دل، متعلق به این جبهه است؛ جان، دلباخته به این اهداف و آرمانهاست. او یک نقصی دارد. مگر من نقص ندارم؟ «گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم / آیا تو چنان که مینمائی هستی؟». ما هم یک نقص داریم، او هم یک نقص دارد. با این نگاه و با این روحیه برخورد کنید ( ۱۹/۰۷/۱۳۹۱)».
*رایزن فرهنگی ایران در تانزانیا