به گزارش ایران اکونومیست؛ براساس مطالعهای جدید، تفاوتهای ساختاری بین مغز زنان و مردان از روزهای اولیهی زندگی آشکار هستند. محققان دریافتند که حتی در نوزادان، مغز دختران دارای ماده خاکستری بیشتری است، درحالیکه مغز پسران از مادهی سفید بیشتری برخوردار است و بهطور کلی، حجم مغزی بیشتری دارند.
یومنا خان، نویسنده اول مطالعه و دانشجوی دکترا در مرکز تحقیقات اوتیسم دانشگاه کمبریج، به آیافالساینس گفت: «جالب است که چندین تفاوت جنسیتی که قبلاً در کودکان بزرگتر و بزرگسالان مشاهده شده بود، در بدو تولد وجود داشت. این نشان میدهد که تفاوتها از همان ابتدای زندگی وجود دارند و احتمالاً قبل از تولد ظاهر میشوند.»
محققان با استفاده از دادههای «پروژهی اتصالنگاری مغز در حال رشد» (dHCP) تقریباً هزار اسکن MRI از نوزادان، عمدتاً در روزهای نخست تولد، جمعآوری کردند. یکی از چالشهای اصلی این مطالعه، ثابت نگهداشتن نوزادان هنگام اسکن بود، چرا که حرکت آنها میتواند کیفیت تصاویر را کاهش دهد. بااینحال، اسکنهای انجامشده در روزهای اولیهی تولد به پژوهشگران امکان داد تا بدون آنکه تأثیرات محیطی پس از تولد، مانند جامعهپذیری جنسیتی نقش داشته باشند، تأثیر عوامل پیش از تولد را بر تفاوتهای مغزی بررسی کنند،.
خان میگوید به خاطر چالشهای اسکن MRI از نوزادان اطلاعات کمی در مورد مغز آنها وجود دارد و بسیاری از سوالات، مانند زمان ظهور تفاوتهای جنسیتی، بیپاسخ باقی مانده است.
تفاوتهای ساختاری بین مغز زنان و مردان از روزهای اولیهی زندگی آشکار هستند
پس از اعمال معیارهای گزینشی، نمونهی نهایی مطالعه شامل ۵۱۴ نوزاد (۲۳۶ دختر و ۲۷۸ پسر) بود. حدود ۵۶٫۸ درصد از این نوزادان در هفتهی نخست زندگی خود اسکن MRI شدند که همین موضوع، این مطالعه را به بزرگترین پژوهش در نوع خود تبدیل کرده است.
حتی زمانی که وزن هنگام تولد نیز در نظر گرفته شد، حجم کل مغز در نوزادان پسر بهطور متوسط بالاتر بود. بهطور مداوم گزارش شده است که مغز مردان بزرگتر است؛ اما این مطالعه تأیید کرده که این تفاوت حجم در تمام طول زندگی وجود دارد.
پس از کنترل حجم کلی مغز، زنان به طور متوسط مادهی خاکستری بیشتری داشتند. این ماده عمدتاً شامل بدنهی سلولی نورونها، از جمله هستهی سلولی و اندامکهای موردنیاز برای عملکرد سلول، است. بیشتر مادهی خاکستری لایهی بیرونی مغز یعنی قشر مغز را تشکیل میدهد؛ اما در بخشهای عمیقتر مغز نیز وجود دارد.
در مقابل، مردها بهطور متوسط مادهی سفید بیشتری داشتند. این بافت از آکسونهای بلندی تشکیل شده است که از نورونها بیرونمیزند و کمی شبیه کابلهای الکتریکی است. سلولهای نواحی دوردست مغز از طریق آکسونها میتوانند اتصال ایجاد کنند.
بین مردان و زنان در نواحی خاص مغز نیز تفاوتهای قابلتوجهی وجود داشت. بااینحال، بهطور کلی نتیجه این است که اکنون ثابت شده تفاوتهای مشاهدهشده در مغز کودکان بزرگتر یا بزرگسالان، از بدو تولد وجود دارند.
سوالات در مورد تفاوتهای احتمالی بین مغز مرد و زن همواره وجود داشته است. اینکه آیا این تفاوتها میتوانند باعث تغییر در نحوهی تفکر یا عملکرد شناختی شوند، سوالی است که بسیاری به دنبال پاسخ آن هستند.
بااینحال، پژوهشگران مطالعه تأکید دارند که نباید تفاوت مغز زن و مرد را بیشازحد بزرگ جلوه داد. مغز انسان برخلاف اندامهای تناسلی، تفاوتهای دودیسی جنسی ندارد و مغز مردان و زنان بیش از آنکه با هم متفاوت باشند، به یکدیگر شبیهاند. تفاوتهای مشاهدهشده در این مطالعه میانگینهای گروهی هستند و لزوماً در مورد هر فرد صادق نیستند.
علاوهبراین، ارتباطدادن مستقیم یک ویژگی ساختاری مغز به یک عملکرد شناختی، سادهسازی بیش از حد مسئله است. خان گفت: «برای درک کامل پیامدهای عملکردی این یافتهها مهم است که در مطالعات آینده مستقیماً آزمایش کنند که یا تفاوتهای جنسی در ساختار مغز از بدو تولد با نتایج شناختی و رفتاری مرتبط هستند یا نه؟»
نتایج مطالعه به تمامی افراد قابل تعمیم نیست
برخی مطالعات پیشین نشان دادهاند که مادهی خاکستری بیشتر در مغز زنان میتواند نوعی جبران برای حجم کلی کوچکتر مغز باشد، در حالی که مغز مردان ممکن است به ماده سفید بیشتری نیاز داشته باشد تا تمام قسمتهای مغز بزرگتر را به هم متصل کند. خان میگوید: «اما باز هم، آزمایش مستقیم این پیوندها برای تحقیقات آینده بسیار مهم خواهد بود.»
مطالعاتی مانند پژوهش جدید، میتوانند به درک بهتر تنوع عصبی کمک کنند. برای مثال، یکی از موضوعاتی که ممکن است از این یافتهها بهره ببرد، بررسی علت شیوع بیشتر اوتیسم در مردان نسبت به زنان است. این تنها حوزهای نیست که ما شاهد تفاوت جنسیتی در تشخیص هستیم و به تحقیق بیشتر نیاز دارد.
مطالعهی تفاوتهای بنیادی بین مغز زنان و مردان همیشه چالشبرانگیز بوده و گاه با دیدگاههایی همراه شده که برخی آنها را شبهعلمی یا حتی مغرضانه میدانند. اما تصویر واقعی بسیار پیچیدهتر و جالبتر از آن است که تصور میشود و این پیچیدگی، مطالعهی مغز را بیش از پیش جذاب میکند.