ایران اکونومیست، یادداشت میهمان ـ فرید پریش:
معمولا در زمان دعوت از رهبران یا حتی مربیان برجسته ورزشی، مسئولان با تبلیغات گسترده تلاش میکنند، تدبیر و دوراندیشی خود را به رخ بکشند و انتخابشان را شایسته جلوه دهند. عکسهای دست در دست و دست بر شانه، صفحات خبرگزاریها را پر میکند و صدای این تدبیر بلند میشود. اما زمانی که کار به پایان میرسد، بیخبری و سکوت جای همه آن شور و تبلیغات را میگیرد.
چرا مدیران ما نمیآموزند که پایان همکاری با متخصصان و چهرههایی که روزی با احترام و عزت فراوان دعوت شدهاند، نیز باید محترمانه و شایسته باشد؟ آیا منوچهر صهبایی نیز به سرنوشت افرادی چون شهرداد روحانی یا کارلوس کیروش دچار شده است؟ این سؤالی است که هنوز پاسخی روشن ندارد.
اگر چنین نیست، چرا در این سکوت خبری، هیچیک از مسئولان فرهنگی یا هنری به صورت شفاف در این باره توضیح نمیدهند؟ آیا نباید جامعه موسیقی و مخاطبان ارکستر سمفونیک از دلایل این وضعیت آگاه شوند؟ شفافیت و پاسخگویی، نه تنها یک وظیفه اخلاقی و مدیریتی است، بلکه لازمه بازگرداندن اعتماد عمومی به ارکستر سمفونیک تهران به عنوان یکی از نهادهای فرهنگی مهم کشور است.
آخرین تجربه اجرای ارکستر سمفونیک تهران با رهبر دائم و مدیر هنری آن، منوچهر صهبایی، به خرداد ماه امسال بازمیگردد. پس از وقفهای چندماهه به دلیل ایام محرم و صفر، ارکستر سمفونیک در شهریور ماه با رهبری مهمان آرش گوران روی صحنه رفت. سپس در آبانماه، کنسرتی دیگر به رهبری مهمان مازیار یونسی اجرا شد. با این حال، چه در نشستهای خبری و چه در اجراهای اخیر، اثری از رهبر دائم و مدیر هنری ارکستر، منوچهر صهبایی، دیده نشده است.
به راستی در ماههای محرم و صفر چه اتفاقی افتاد که سیاستهای ارکستر سمفونیک تهران تغییر کرد؟ چه کسی یا کسانی در انتخاب رهبران مهمان نقش داشتند، و چرا هیچ شفافیتی در این خصوص وجود ندارد؟ آیا منوچهر صهبایی، به عنوان رهبر دائم و مدیر هنری ارکستر، در این انتخابها دخیل بوده است؟ و اگر ایشان دیگر در این سمت حضور ندارند و ارکستر اکنون بدون رهبر دائم و مدیر هنری
فعالیت میکند، چگونه میتوان از حضور رهبران مهمان دفاع کرد؟
در کجای دنیا، رهبر مهمان بدون وجود رهبر دائم معنایی پیدا میکند؟ رهبر مهمان زمانی مفهوم دارد که جایگاه رهبر دائم تثبیت شده باشد و همکاری با رهبران دیگر در جهت غنیتر شدن برنامههای ارکستر صورت گیرد. اما در غیاب رهبر دائم، سیاستی که مسئولان در پیش گرفتهاند و کنسرتهایی را با حضور رهبران مهمان برگزار میکنند، بیشتر به این میماند که بگویند: «یکی بیاید این کنسرت را
رهبری کند، بقیهاش را خدا بزرگ است، حل میکنیم!»
اگر چنین نیست، چرا مردم و علاقهمندان به موسیقی نباید از حقیقت ماجرا مطلع شوند؟ شفافیت و پاسخگویی، نه تنها حق مردم، بلکه لازمه حفظ شأن و اعتبار ارکستر سمفونیک تهران است. سؤال مهم دیگر این است که معیار انتخاب این رهبران مهمان چه بوده است؟ منتقدان و حتی خود نوازندگان ارکستر از این آشفتگی مدیریتی در ماههای اخیر و کیفیت کنسرتهای برگزارشده، ناراضی بودهاند. این نارضایتی تا جایی پیش رفت که درست پیش از یکی از اجراهای کنسرت آبانماه، در پشت صحنه درگیریهایی میان برخی نوازندگان و رهبر مدعو رخ داد و نوازندگان در حالی نسبتا متشنج از نظر روحی و روانی وارد صحنه شدند.
واقعا معیار این انتخابها چه بوده است؟ چگونه رهبرانی این فرصت را یافتهاند که در مقابل ارکستر سمفونیک تهران بایستند و رهبری کنند، در حالی که گاه در ارائه ابتداییترین اصول رهبری ناتوان بودهاند؟این وضعیت نهتنها به اعتبار ارکستر لطمه زده، بلکه بر روحیه نوازندگان و کیفیت اجراها نیز تأثیر منفی گذاشته است. آیا چنین تصمیمگیریهایی بدون پشتوانه منطقی و شفاف، در شأن نهاد با سابقهای همچون ارکستر سمفونیک تهران است؟
از طرفی، مسئولان بنیاد رودکی به نظر میرسد تلاش میکنند با ارائه آمارهایی، عملکرد خود را بیعیب و عالی توضیح دهند. نمونه بارز از این رویکرد، خبری بود که روابط عمومی بنیاد درباره اجرای قبلی ارکستر سمفونیک با عنوان «رضایت مخاطبین از اجرای کنسرت مارش ایرانی» منتشر کرد. این خبر به نتیجه نظرسنجیای اشاره داشت که از طریق اسکن کد QR پشت بروشور کنسرت در اختیار مخاطبان قرار گرفته بود.
اما نکته جالب ماجرا اینجاست که طبق متن خبر منتشر شده: از جمعیت حدود ۱۴۰۰ نفری که در دو شب اجرا در تالار وحدت با ظرفیت ۷۰۰ نفر در هر شب حضور داشتند، تنها ۵۰ نفر در این نظرسنجی شرکت کرده بودند. آیا چنین نمونه آماری اندکی قابل استناد است؟ و آیا میتوان از آن بهعنوان مبنایی برای تیتر خبری «رضایت مخاطبین» استفاده کرد؟
این نمونه بارز تلاش برای ایجاد تصویری غیرواقعی از عملکرد است که نهتنها به اعتبار بنیاد کمکی نمیکند، بلکه بر شکاف میان جامعه موسیقی و مسئولان میافزاید. در مجموع، از دولت جدید که چند ماهی است سکان امور را در دست گرفته، انتظار میرود با نگاهی ژرفتر و حساستر به وضعیت کنونی ارکستر سمفونیک تهران، این نهاد اصیل و نمادین هنر موسیقی کشورمان، رسیدگی کند. ارکستر سمفونیک تهران نهتنها جلوهای از شکوه موسیقی علمی و هنری ایران است، بلکه میراثی فرهنگی است که پاسداری از آن وظیفهای ملی به شمار میرود.
بهویژه از خانم نادره رضایی، معاون هنری جدید وزیر ارشاد، انتظار میرود که با اقدامات مدبرانه و حمایتهای عملی، نقشی اساسی در بهبود شرایط این ارکستر ایفا کنند. هر تصمیم و اقدام مثبتی در این زمینه نهتنها به ارتقای جایگاه موسیقی کشور میانجامد، بلکه پاسخی شایسته به زحمات و سکوت نجیبانه نوازندگانی است که علیرغم تمام مشکلات و کاستیها، همچنان با وقار و در برابر چشم
مخاطبان، دل به ساز خود میسپارند و هنرمندانه مینوازند.
این نوازندگان که ستونهای اصلی این ارکستر محسوب میشوند، در برابر شرایط سختی که با آن دست و پنجه نرم میکنند، دم برنمیآورند و تنها با ساز و هنر خود، وفاداریشان به موسیقی را اثبات میکنند. آیا سزاوار نیست که مسئولان فرهنگی کشور، با برنامهریزی دقیق و حمایت بیدریغ، گامی جدی در جهت رفع مشکلات این ارکستر و ارتقای شرایط هنرمندان بردارند؟ چرا که هر
تلاش در این مسیر، نهتنها احیای اعتبار ارکستر سمفونیک تهران، بلکه تجدید حیات فرهنگی و هنری کشور خواهد بود.