سه‌شنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۳ - 2024 October 01 - ۲۶ ربیع الاول ۱۴۴۶
۱۰ مهر ۱۴۰۳ - ۱۹:۴۷

مهرداد بهار دلبسته ایران بود اما افراط نمی‌کرد

پژوهشگری درباره مهرداد بهار نوشته است: «بهار به فرهنگ ایرانی بسیار دلبسته بود و آن را افتخارآمیز می‌دانست، امـا در این بـاره افـراط نمی‌کرد. بهار از نظریه‌پردازی شوونیستی سخت پرهیز داشت و معتقد بود که فرهنگ ایرانی آمیخته و برآیندی است از برخورد فرهنگ‌های هندوایرانی، بومی و اقوام هم‌جوار شرق و غرب ایران که طی اعصار و قرون با هم در تماس بوده‌اند.»
مهرداد بهار دلبسته ایران بود اما افراط نمی‌کرد
کد خبر: ۷۴۲۸۰۵

به گزارش ایران اکونومیست، مهرداد بهار پنجمین فرزند محمدتقی بهار «ملک‌الشعراء» بود که ۱۰ مهر  ۱۳۰۸ به دنیا آمد و در ۲۲ آبان ماه ۱۳۷۳، در ۶۵ سالگی از دنیا رفت. او در ۲۱ سالگی پدر خود را از دست داد. 

زمینه اصلی پژوهش‌های بهار اساطیر و ادیان ایرانی است که در این حوزه بیشتر به بن‌مایه‌های هندواروپایی و تنوع ادیان و آیین‌های ایران باستان و تأثیر اساطیر و ادیان بین‌النهرین بر پاره‌ای از آن‌ها تأکید و توجه دارد. مهم‌ترین آثار بهار عبارت است از «واژه‌نامه بُنْدِهِش»، «واژه‌نامه گزیده‌های زادِسْپَرَم»، «اساطیر ایران، جستاری چند در فرهنگ ایران‌» و «ادیان آسیایی» و نیز چند کتاب برای کودکان.

مهرداد بهار دوره دبیرستان را در مدرسه البرز تهران به پایان رساند و سپس مدرک لیسانس خود را از دانشگاه تهران در رشته زبان و ادبیات فارسی در ۱۳۳۶ ش دریافت کرد. بهار از محضر پدرش ملک‌الشعرا و در دانشگاه تهران نیز از استادان بزرگی چون ابراهیم پورداود و بدیع‌الزمان فروزانفر بهره گرفت. او ضمن تحصیل در دانشگاه تهران، در فعالیت‌های سیاسی دانشجویی نیز شرکت داشت و با گروه‌های چپ همکاری می‌کرد. پس از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در زمان دانشجویی به خاطر انجام فعالیت‌های سیاسی، دو سال زندانی شد. او پس از دوره لیسانس، در فروردین 1338  به انگلستان رفت و در «مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی» دانشگاه لندن به مطالعه زبان، فرهنگ و تاریخ ایران پیش از اسلام پرداخت. پس از دریافت درجه فوق‌لیسانس، دو سالی را در لندن به کار پژوهش برای رساله دکتری‌اش گذراند و سپس به ایران آمد و دکتری‌اش را در رشته زبان‌شناسی و زبان‌های باستانی در دانشگاه تهران به پایان رساند. او از آن پس، به تحقیق و تدریس در اساطیر و فرهنگ ایران و زبان‌های ایرانی میانه مشغول شد و تا چند هفته‌ای پیش از مرگش، با وجود بیماری چندساله،  به این کار اشتغال داشت.

بهار پس از بازگشت به ایران، در بنیاد فرهنگ ایران به بررسی متون کهن و نگارش واژه‌نامه‌های پهلوی ـ فارسی مشغول شد. همچنین در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آثاری در زمینه تاریخ حماسی ایران تألیف کرد و هم‌زمان با این فعالیت‌ها به‌عنوان استاد مدعو در دانشگاه تهران به تدریس فارسی میانه و اسطوره‌شناسی پرداخت. 
محمد میرشکرایی در مرکز دایره‌المعارف بزرگ اسلامی در مدخلی درباره بهار نوشته است: «بهار در کار پژوهش بسیار جدی و باوسواس بود. در زمینه مطالعات و تحقیقات اساطیری و تاریخی روشی تطبیقی و دیالکتیکی داشت و بر این باور بود که فرهنگ و تاریخ ایران را باید با شیوه تطبیقی در ارتباط با فرهنگ و تاریخ ملل دیگر، به‌ویژه اقوام هم‌جوار و مردم بومی مورد مطالعه قرار داد. بهار از نظریه‌پردازی شوونیستی سخت پرهیز داشت و معتقد بود که فرهنگ ایرانی آمیخته و برآیندی است از برخورد فرهنگ‌های هندوایرانی، بومی و اقوام هم‌جوار شرق و غرب ایران که طی اعصار و قرون با هم در تماس بوده‌اند، از هم تأثیر گرفته و بر هم اثر گذارده‌اند. درحقیقت، بررسی عالمانه بهار در تمدن باستانی ایران، شیوه تحقیق علمی نوینی را پیش روی دانش‌پژوهان و پژوهشگران جامعه قرار داده است.

بهار به فرهنگ ایرانی بسیار دلبسته بود و آن را افتخارآمیز می‌دانست، امـا در این بـاره افـراط نمی‌کرد. یکی از ویـژگی‌های کارهای علمی او، صراحت در ارزیابی و انتقاد از کارهای خود و دیگران است. او خواننده را بلاتکلیف نمی‌گذاشت، بلکه دریافت و داوری خویش را در مورد آثار، بی هیچ کنایه‌ای می‌گفت و می‌نوشت. هنر بی‌نظیر او، خلق انگیزه در نگارش مقاله، کتاب و حتی مجله، و یا پدیدآوردن فکری بود که بعدها بتواند بارور و سودمند شود. »
 

ایرج افشار، نویسنده و ایران‌شناس در کتاب «نادره‌کاران: سوگنامه ناموران فرهنگی و ادبی» درباره او نوشته است: «مهرداد بهار هم فروتن بود و هم دانشمندی تمام. بدین معنی که در آنچه یافته است جای شک را باز می‌گذارد. این عبارت پخته و سنجیدۀ او در مقدمۀ بندهشن حکایتی است از روحیۀ دانشمندانه و روش علمی او: «از هنگامی که تحصیل زبان‌ها و فرهنگ ایران پیش از اسلام را آغاز کردم با بندهشن نیز آشنا شدم و در نزد استاد مقداری مناسب از آن را خواندم و از آن پس به هنگامی که درصدد تهیه رساله دکتری بودم، رساله دکتری استاد «بیلی» را نیز سراسر خواندم و با ترجمه «انکلساریا» مقایسه کردم. ولی هنوز نارسایی‌های بسیار در شناخت من از بندهشن وجود داشت. واژه‌نامه بندهشن نتیجه این دوران کلنجار رفتن با بندهشن و درنیافتن درست آن است ... اما تسخیر این ستیغ استوار پیوسته آرزوی من بوده است و از ستیز با این صخره‌های رام‌ناگشتنی همیشه لذت برده‌ام. هرچند هنوز هم با وجود طبع ترجمه بندهشن خود را بر این چکاد چندان استوار نمی‌بینم. هنوز نام‌ها و واژگانی خوانده نشده و جمله‌هایی با ترجمۀ مشکوک در این ترجمه بندهشن بازمانده است که همه را با نقطه‌ای چند یا به تردیدی برگزار کرده‌ام ... در کار ترجمه تا آنجا که توانستم به سادگی و روشنی ترجمه توجه کردم. ولی مگر می‌توان نثر فاخری چون نثر پهلوی را به پارسی ساده امروز برگردانید و آن واژگان زیبای فارسی را که فرهنگی پُربار و اصیل به همراه دارد بر کناری نهاد ...» 

 

 

آخرین اخبار