بدين معني كه «ستاره» به مفهوم متعارف كلمه برساخته نظام فرهنگي غرب بوده و با آن شاخصها صدا و سيماي ما جايگاه ستارهها نيست و در واقع ستارهسازي در اينجا ضرورت و كاركردي ندارد، اما واقعيت اين است كه در عمل اين ستارهسازي نه لزوما به معناي غربي آن درتلويزيون ما نيز ديده ميشود؛ از مجريان و گويندگان گرفته تا بازيگران و حتي چهرههاي سياسي.
چه بسا اين اتفاق محصول ناخواسته فعاليتهاي رسانه ملي بوده و يكي از كاركردهاي اجتنابناپذير تلويزيون به عنوان يك ابررسانه محسوب شود.
دستكم نه ستارهسازي اما چهرهسازي و معرفي چهرههاي تازه به مردم در عرصههاي مختلف رسانهاي را ميتوان يكي از لوازم و كاركردهاي رسانه ملي دانست.
يكي از مهمترين عرصههاي فعاليت تلويزيون كه از ظرفيت ستارهسازي يا معرفي چهرههاي تازه برخوردار است، سريالهاي تلويزيوني هستند.
حضور يك بازيگر ناآشنا و تازهكار در يك سريال و مجموعه تلويزيوني قطعا بيش از سينما ميتواند در معرفي او به مخاطب موثر باشد و اين به طيف گسترده مخاطبان تلويزيون و برد رسانهاي آن برميگردد.
بسياري از بازيگران مشهور سينما كه شايد امروز ديگر حضور چنداني در تلويزيون نداشته باشند فعاليت خود را از همكاري با تلويزيون آغاز كردند و تلويزيون نقطه عزيمت و سكوي پرش خوبي براي ارتقا و رشد حرفهاي آنان بود لذا يكي از كاركردهاي مثبت سريالهاي تلويزيوني را فارغ از ضعيف و قوي بودن اثر بايد درهمين معارفه چهرههاي تازه دانست هرچند كه قابليتهاي هنري يك اثر نمايشي در چگونگي معرفي و ميزان محبوبيت و شهرت يك چهره تازه تاثير فراواني دارد.
به اين معني كه حضور يك بازيگر جديد در يك سريال تلويزيوني لزوما به شهرت و محبوبيت او ختم نميشود و چه بسيار بازيگراني كه در يك سريال حضور داشته و حتي درخشيدند و به شهرت رسيدهاند اما بعد از مدت كوتاهي فراموش شدند يا بازيگراني كه بهرغم سالها حضور در سريالهاي تلويزيوني نتوانستند جايگاه حرفهاي مناسبي پيدا كنند يا بعد از نقشآفرينيهاي متعدد در كسوت يك نقش خاص معروف شدند.
مثلا «حميد لولايي» با بازي در نقش خشايار مستوفي بود كه به شهرت رسيد. برخي البته معتقدند كه حضور بازيگران جوان و تازهكار ميتواند سطح كيفي سريال را پايين آورده و به آن لطمه بزند.
استدلال آنها اين است كه سريالها و تلهفيلمها عرصهاي براي تجربهاندوزي نيست و بازيگران باتجربه بايد با حضور خود در اين مجموعهها موفقيت آن را تضمين كنند.
تاكيد برحضور بازيگران ستاره در سريال يا تلهفيلم نيز مبتني بر همين رويكرد و منطق صورت ميگيرد.
اين در حالي است كه بسياري از همين ستارههاي سينمايي، كار خود را از تلويزيون آغاز كردند و با ديده شدن در تلويزيون و موفقيت در آن به سينما راه يافتند.
شهاب حسيني، امين حيايي، رضا عطاران و در سطوحي ديگر بازيگران طنزي مثل جواد رضويان و رضا شفيعيجم و حميد لولايي و... بهواسطه موقعيت و موفقيتي كه در تلويزيون بدست آوردند پاي به سينما گذاشتند.
اكثر اين بازيگران موفقيت خود را در سينما مديون تلويزيون دانسته و آن را انكار نميكنند. آنها خود را ستارههايي ميدانند كه از زمين تلويزيون به آسمان سينما پرتاب شدند.
واقعيت اين است كه تلويزيون فرصت تجربهاندوزي و بسترسازي براي تربيت بازيگران حرفهاي است كه سود آن صرفا در جيب سينما نميرود و خود تلويزيون نيز از بركات آن بهرهمند ميشود.
از سوي ديگر حضور چهرههاي جديد در ايجاد تنوع و پاسخ دادن به ذائقههاي متنوع مخاطب نيز مفيد است و از تكراري شدن آنها جلوگيري ميكند.
برخي مواقع تلويزيون با اين انتقاد از سوي مردم مواجه ميشود كه يكسري بازيگران خاص در همه سريالها حضور دارند.
اين حضور مكرر قطعا موجب ملال و دلزدگي مخاطب شده و شادابي و پويايي يك اثر نمايشي را كاهش ميدهد. حضور بازيگران جديد ميتواند سريالهاي تلويزيوني را از اين تكرار نجات دهد.
در حال حاضر سريال شيدايي شبكه سوم نمونهاي از اين سريالهاست كه از حضور بازيگر جديدي استفاده كرده و به معرفي او پرداخته است.
عطا عمراني كه در نقش طاها سپاهان بازي ميكند، شخصيتي است كه نقش محوري در قصه داشته و به نوعي داستان حول محور او ميچرخد.
اين البته ريسك بزرگي از سوي عسگرپور در سپردن نقش به بازيگري بود كه نخستين حضور تلويزيوني خود را تجربه ميكند و نشان از اعتماد يك كارگردان باتجربه به بازيگري كمتجربه است كه البته محصول اين اعتمادسازي موجب پشيماني كارگردان نشده است.
اين فرصت بازيگري براي عطا عمراني البته در عين طلايي بودن بسيار هم خطرناك و ريسكپذير است.
همبازي شدن با بازيگراني مثل پرويز پورحسيني و امير جعفري كار چندان سادهاي نيست و جسارت زيادي ميخواست كه ظاهرا عمراني اين جسارت را داشت.
تجربههاي سريالسازي بويژه در يك دهه اخير نشان ميدهد كه بسياري از كارگردانها از اين اعتماد كردن و ريسكپذيري زيان نكردند و چه بسا در سرنوشت حرفهاي بسياري از بازيگران هم تاثير مثبتي گذاشتند.
سيروسمقدم نمونهاي از همين كارگردانهاست كه با استفاده از چهرههاي ناآشنا و تازهكار موجب معرفي آنها به تلويزيون و سينما شد.
چهرهسازي و ستارهپروري يكي از كاركردهاي مهم تلويزيون است كه از آن گريزي نيست.