به گزارش ایران اکونومیست به نقل از خبرگزاری شعر ایران-تارنا: فردین نامی همیشه آشنا نه تنها در سینمای ایران، بلکه در هنر، ورزش و فرهنگ عامه مردم ایران است. آنچه که مردم بر پرده نقره ای سینما از فردین تماشا کردند فقط داستانی مصور و متحرک بر روی نگاتیو نبود حقیقتی بود آشکار از مرام و معرفت گود زورخانه و ورزش نخست ایران کشتی و ریشه محکم اخلاق و جوانمردی در خانواده ای اصیل که با چهره ای زیبا و اندامی ورزیده و هنری وام گرفته از پدری تئاتری آمیخته بود. قدیمی ها که فردین را بهتر می شناسند و می دانند اگر صدای طلایی چنگیز جلیلوند هم جای فردین صحبت نمی کرد (با در نظر گرفتن امکانات صدابرداری سر صحنه) خود فردین هم از صدایی جذاب و مردانه برخوردار بود و به زیبایی سخن می گفت کافی است سری بزنید به آرشیو فیلم هایی که با او مصاحبه شده و صدایش را بشنوید. شاید اگر بعد انقلاب چراغ هنر فردین را که پختگی رسیده بود خاموش نمی کردند و فردین در قامت یک سوپراستار سینما مجری برنامه ای اجتماعی یا مسابقه محور می شد، مردمی بسیار از همه نقاط ایران بخاطر فردینی پای تلویزیون می رفتند که مردمدار است و یکرنگ و صدای پخته برای مجری گری دارد و همچنین رابطه مردم با ایشان صمیمی و عاطفی است، البته اگر می پذیرفت!
فردین آنقدر به مردم زمانه خود نزدیک بود که نام خانوادگی اش وارد فرهنگ واژگانی زبان فارسی شد. اگر کسی کاری اخلاقی مثل گذشت و ایثار در شرایط سخت انجام می داد بین مردم در اصطلاح به فردین بازی شهرت یافته بود. این ماجرا طوری ادامه پیدا کرد که فردین به شعر نوی شاعری چون فروغ فرخزاد هم راه یافت. در بخشی از شعر کسی که مثل هیچکس نیست به عنوان زنی قوی حضور شایسته یک مرد در قامت بازیگری فردین راهم درک کرده و اینگونه سروده :
آخ.......
چقدر روشنی خوبست
و من چقدر دلم میخواهد که یحیی
یک چهارچرخه داشته باشد
و من یک چراغ زنبوری
که روی چهارچرخه یحیی میان خربزه ها و هندوانه ها بنشینم
ودور میدان محمدیه بچرخم
چقدر دور میدان چرخیدن خوب است
چقدرروی پشت بام خوابدن خوب است
چقدرباغ ملی فتن خوبست
چقدر مزه پپسی خوب است
چقدر سینمای فردین خوب است
و من چقدر از همه چیزهای خوب خوشم میاید
ومن چقدردلم میخواهد که گیس دختر سید جوادرا بکشم
چرامن این همه کوچک هستم که درخیابانها گم میشوم
چرا پدر که این همه کوچک نیست
ودرخیابانهاگم نمیشود............
زنده یاد زبیده جهانگیری با استعداد و هنرمند با تخلص شبنم به عنوان یک شاعر خوب زن که نخستین بار در سن سیزده سالگی، فریدون مشیری یک دوبیتی از او را در مجله روشنفکر چاپ کرد درباره فردین چنین سروده است:
نام "فردين" در ميان مردم ما زنده است
قطره قطره آب مي شد همچو شمع و در درون
با توكل زنده بود و با تولي زنده است
آنكه " شبنم " ، با جهاني لطف تا وقت سحر
خواند در گوش من از عرش اعلا زنده است
و شعری دیگر که نام شاعر آن در جراید قدیمی جاوید آمده و اطلاعاتی راجع به شاعر آن بدست نیاوردیم و از شعرهای ارسالی به مطبوعات بوده که در رثای فردین سروده شده:
نام " فردين " همه جا ورد زبانهاست هنوز
چون كه سلطان دل مردم دنياست هنوز
خاطر من نرود واز دل مردم بيرون
هر دلي از غم او ، واله و شيداست هنوز
افتخار هنر و ورزش ايران بوده است
نكته هايي در اينجاست كه معماست هنوز...
او نمرده است و نميرد كه بسي جاويد است
چون كه او زنده و مشهور جهان است هنوز
اورسيده است به سر منزل مقصود دوست
" نوذر " اندر ره او باديه پيماست هنوز
به قلم: دانیال فتحی لاطران