شنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۳ - 2024 December 14 - ۱۱ جمادی الثانی ۱۴۴۶
۲۳ آبان ۱۴۰۲ - ۰۹:۰۸

ماجرای یک نفوذی در «جنگ مین»

نفوذی در یک فرصت مناسب، چاشنی را داخل مین آموزشی گذاشت و موقع آموزش آن را به دست نبی شیت داد. نبی شیت از همه‌جا بی‌خبر، موقع آموزش با صدای بلند گفت این مین تا زمانی که چاشنی ندارد، هیچ خطری ندارد. بعد دستش را کوبید روی پدال مین.
ماجرای یک نفوذی در «جنگ مین»
کد خبر: ۶۶۴۳۸۴

به گزارش ایران اکونومیست، حاج حسین دقیقی از فرماندهان دفاع مقدس که سابقه حضور ۱۱۰ ماهه در جبهه‌های غرب و جنوب کشور را دارد؛ در بخشی از کتاب خاطرات خود به نام «در کنار دوست»، به روایت اقدامات برخی از عناصر ضد انقلاب با حمایت فرانسوی‌ها در جهت ناامن سازی مناطق غرب و کردنشین کشور پرداخته است که بدان اشاره می‌شود:

روزی نبود که ماشینی روی مین نرود و کسی کشته یا زخمی نشود. این وضعیت در محورهای بیرون شهری آرمرده و بوالحسن بانه شدیدتر بود. تلفات ما هم در همین محورها خیلی زیاد شده بود. محورهای خاکی، شده بودند قتلگاه نیروها و خودروهای ما.

اعضای حزب دموکرات، زیردست کارشناس‌های فرانسوی آموزش مین‌گذاری دیده بودند تا جاده‌ها را ناامن کنند. هدف‌شان هم مشخص بود؛ می‌خواستند کاری کنند که حضور نیروهای نظامی جمهوری اسلامی در محورهای مرزی به حداقل برسد.

در این مدت، زندگی عادی روستاییان مرزی هم مختل شده بود. تعدادی از ماشین‌هایشان روی مین رفته بود و خیلی خسارت‌دیده بودند. البته همین، روستایی‌ها را نسبت به حزب دمکرات بدبین کرده بود. در این ایام، مهندس قاسم نصراللهی که از اداره کل مخابرات استان به سپاه مأمور شده بود، آمد بانه و شد فرمانده سپاه.

اولین مأموریتی که به او واگذار کردم؛ مقابله با همین مین‌گذاری‌های وسیع در مناطق مرزی بود. همه تجربه‌های قبلی را هم در اختیارش گذاشتم.

برادر نصراللهی خیلی زیرک و چالاک بود. با استفاده از تجربه‌های قبلی، کارش را سریع شروع کرد. اول‌ از همه، نیروهای مین‌یاب ارتش و ژاندارمری را مأمور پاک‌سازی محورها کرد ولی حجم مین‌گذاری‌ها خیلی زیاد بود. این‌قدر زیاد که همین افراد بعد از پاک‌سازی محور و هنگام برگشت از مأموریت، خودشان می‌رفتند روی مین و تلفات می‌دادند. نیاز به چند عملیات موازی بود تا هرچه زودتر، شر این‌همه مین از سر منطقه کم بشود.

مشارکت مردمی در پیدا کردن مین‌ها

نصراللهی از سپاه بانه اعلام کرد که هرکس از مردم بومی بتواند یک مین پیدا کند، ۱۰ هزار تومان جایزه می‌گیرد. ده این مبلغ آن زمان خیلی پول بود. با این جایزه، زن و مرد و کوچک و بزرگ سیخ به دست راه افتادند توی جاده برای پیدا کردن مین.

حتی آنهایی که خودشان مین‌ها را کار گذاشته بودند هم‌دست به کار شدند. بالاخره آن‌ها بهتر از دیگران جای مین‌ها را می‌دانستند. بعضی از روستایی‌ها هم مسیرهای مین‌گذاری شده را بلد بودند، یعنی دموکرات‌ها به شان اطلاع داده بودند و سپاه خبر داشت.

هدف سپاه این بود که مردم از دست گروهک‌ها عاصی بشوند و در مقابل آن‌ها قرار بگیرند. بااین‌همه، تلاش‌ها هنوز تأثیر جدی نگذاشته بود و مین‌گذاری ادامه داشت. آخرین تلاش نصراللهی این بود که روحانی‌های بومی را جمع کرد و همه را فرستاد عراق تا مشکلات و دردسرهای مردم را برای مرکزیت حزب مطرح کنند. آن‌ها رفتند عراق و ماجرا را به مسئولان حزب رساندند و گفتند اگر مین‌گذاری را قطع نکنید، ما به بانه برنمی‌گردیم.

«نبی شیت»، مأمور فرانسوی‌ها

حرف ما در سپاه این بود که باید هرچه زودتر، تیم مین‌گذار از بین برود. آن‌قدر نصراللهی از راه‌های مختلف اقدام کرد تا بالاخره شبکه اصلی مین‌گذاری را شناسایی کرد و رسید به شخصی به نام «نبی شیت».

نبی شیت مستقیماً از فرانسوی‌ها آموزش گرفته بود و مسئول عملیات مین‌گذاری در محورهای بانه بود. اصلاً خودش هسته‌های روستایی را آموزش می‌داد و تجهیز می‌کرد. حالا طرح اصلی نصراللهی این بود که نبی شیت را بزند. واحد اطلاعات سپاه بانه توانست یک نفوذی را وارد شبکه مین‌گذاری کند. قرار بود او مین‌گذاری را پیش ضدانقلاب آموزش ببیند و در حین آموزش، مطمئناً با نبی شیت روبرو می‌شد.

فرد نفوذی در یک فرصت مناسب، چاشنی را داخل مین آموزشی گذاشت و موقع آموزش آن را به دست نبی شیت داد. نبی شیت از همه‌جا بی‌خبر، موقع آموزش با صدای بلند گفت این مین تا زمانی که چاشنی ندارد، هیچ خطری ندارد. بعد دستش را کوبید روی پدال مین و... انفجار!

با انفجار مین، دو دست نبی شیت بدجور صدمه دید و دو چشمش کور شد. نبی شیت را بردند عراق و مدتی در بیمارستان‌های آنجا بستری بود و بعد از مدتی به بانه برگشت. نبی شیت دیگر کاری از دستش برنمی‌آمد و عملاً از رده خرابکاری خارج‌شده بود و لزومی به این کار نبود. او بالاخره در بدترین وضعیت و با تحمل مشکلات زیاد ناشی از آن انفجار به هلاکت رسید.

با فروپاشی تیم مین گذاری حزب دمکرات در بانه، «جنگ مین» به اهداف خودش در مقابله با جمهوری اسلامی نرسید. نصراللهی هم از فرصت استفاده کرد و بعد از شناسایی هسته‌های روستایی مین‌گذار به سراغ شان رفت و از آن‌ها تعهد گرفت که دیگر به اقدامات شان ادامه ندهند. تهدیدشان هم کرد که در غیر این صورت، سروکارشان با دادگاه انقلاب است. اقدامات برادر نصراللهی بساط مین‌گذاری گروهک دمکرات را جمع کرد.

منبع:

لطفی، هادی، در کنار دوست (قصه‌های کردستان به روایت حاج حسین دقیقی)، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: نشر مرزوبوم، تهران ۱۴۰۲، صفحات ۵۱، ۵۲، ۵۳، ۵۴

 

آخرین اخبار