به گزارش خبرنگار فرهنگی ایران اکونومیست، امروز 21 آبانماه زادروز «نیما یوشیج» بنیانگذار شعر مدرن و پدر شعر نو است. یکی از وجوه کمتر شناخته شده درباره شخصیت نیما عقیده و باورمندی این شاعر و آثار اوست، تا جایی که برخی اشخاص از روی ناآگاهی و غرضورزانه او را شاعری لائیک و بیدین برشمردهاند. رضا اسماعیلی شاعر در یادداشتی که برای انتشار در اختیار خبرگزرای قرار داده به گرایشات مذهبی نیما پرداخته است. این یادداشت به شرح ذیل است:
«من مُحب علی هستم. هر دانشمندی، هر فهمیدهای، هر فیلسوفی به هر عنوانی که اسلام را نشناخت و رفت، زندگی را نشناخت و رفت... من پیشوایان اسلام را احترام میگذارم. آنها عملاً کسانی بودهاند... آنها راست گفتند و راست عمل کردند. ای علی، ای پیشوای مؤمنین و متقیان! در این دنیای کثیف، من به تو متوجه هستم.» (1)
بعد از ابداع شعر نو توسط نیما، گروهی از مخالفان او بر آن شدند که با جَوسازی و تهمتپراکنی، از نیما چهرهای لائیک و غیر مذهبی بسازند. آنان با این خیال باطل میپنداشتند که از گرایش جامعه به نیما و راه و روش او در ادبیات جلوگیری خواهند کرد.
علیرغم تهمت بزرگی که مغرضان و مخالفان به نیما بسته بودند، نیما از فطرتی پاک و روحی اخلاقی و دینی برخوردار بود. از همین رو او به بزرگان دین عشق میورزید و به محبت آنان افتخار میکرد.
نیما از فطرتی خداجو، ضمیری پاک و روحی کمالگرا و اخلاقی برخوردار بود. به همین خاطر بسیار مراقبت میکرد که آلودگیهای دنیوی روح او را مسموم نکند و از حقیقتجویی باز ندارد:
«میدانم من حامی پاک و بدون ریای مظلومینم. نظریات خود را روی این قبیل عقاید تأسیس میکنم. فقط عقیده، برای من مذهبی است. چنان که گفتم با کمال مواظبت، عقاید خود را حفظ میکنم. همیشه میل دارم بر خلاف عقیده و امر وجدان خود به عملی مرتکب نشوم.» (2)
چنان که اشاره شد، نیما به بزرگان دین ـ به خصوص امام علی(ع) ـ سخت عشق میورزید. مولای متقیان حضرت علی(ع) در چشم و دل نیما بهترین و کاملترین الگو برای زندگی بود:
گفتی ثنای شاه ولایت نکردهام
بیرون ز هر ستایش و حد ثنا علی ست
چونش ثنا کنم؟ که ثنا کرده ی خداست
هر چند چون غلات نگویم خدا علی ست
شاهان بسی به حوصله دارند مرتبت
لیکن چو نیک در نگری پادشا علی ست
گر بگذری ز مرتبه ی کبریای حق
بر صدرِ دور زودگذر، کبریا علی ست
بسیار حُکمها به خطامان رود، ولی
در حق آن که حُکم رود بی خطا علی ست
گر بی خودم، وگربه خود، اینم ثناش بس:
در هر مقام بر لبم آوای «یا علی» ست (3)
نیما قطعه فوق را که در مدح و منقبت امام علی(ع) است در سال 1307 شمسی سروده است.
به جز قطعه فوق، نیما یک قصیده بر وزن قصیدهای از قاآنی و همچنین چند رباعی دیگر نیز در مدح مولیالموحدین، علی(ع) دارد که ابیاتی از قصیده او چنین است:
او را چه بنامم که بُوَد نام سزاوار
او را چه ستایم که بُود آنَش در خور؟
گر مردش خوانم؛ چه کنم مردمیاش را
ور مردُم؛ چون دارم این گفته مصوَّر؟
برنایم اندر صفتش گفتن، ازیراک
من هر صفتش گویم از آن است فراتر
این کار ز من ناید و رنج آوردم دل
چون یادش بر دل گذرد، فکرش در سر
یاد وی، هر رنگ براندازد از دل
فکر وی، هر نقش گریزاند از بر (4)
اگر بخواهیم سیر تفکرات مذهبی نیما را بررسی کنیم، باید به آشنایی و تأثیرپذیری او از «علامه محمدصالح حائری مازندرانی» اشاره کنیم که این دوستی و آشنایی در روح آزاده و خداجوی او تأثیرات عمیقی بر جای میگذارد و تا سالها ادامه پیدا میکند. آشنایی او با علامه به سال 1307 بر میگردد که نیما جوانی 31 ساله است. نیما بعد از درک محضر آیتالله، هر از گاهی به دیدار او میرفت و در جلسات تدریس حکمت، فقه و اصول ایشان شرکت میکرد. نیما خود درباره تأثیرپذیری خویش از علوم و معارف دینی در اثر نشست و برخاست با طلاب علوم دینی چنین گفته است:
«کنجکاوی من به قدری اساسی است که باید بیشتر آن را نتیجه معاشرت با طلابی قدیمی و تحصیلات قدیمه اولیه خود در نزد آنها بدانم.» (5)
تأثیرپذیری نیما از آیتالله حائری در حدی است که دکتر سیدجعفر حمیدی یکی از مشوقهای نیما را در زندگی شاعرانهاش علاوه بر «طبیعت شمال، نظام وفا و عالیه خانم» این عالم ربانی میداند. (6)
بی هیچ شکی باید گفت که تأثیرپذیری نیما از روح دین، محرک اصلی او در دفاع از حقوق اقشار محروم و ستمدیده جامعه بوده است. انساندوستی، عدالتخواهی و مبارزه با استعمار و استبداد روح حاکم اکثر شعرهای نیماست؛ چنان که در شعرهای زیر این تشخص و ویژگی را میتوان به عیان مشاهده کرد:
«مادری و پسری، کار شب پا، آی آدمها، مرغ آمین، دل فولادم (که در رثای شهیدان کودتای خونین 28 مرداد 1332 سروده شده است)، سرباز فولادین، روی بندرگاه، آهنگر، مانلی و...».
جهتگیری نیما در تمام دوران زندگی، در مسیر حمایت از حقوق انسانهای ستمدیده و محروم جامعه ـ به خصوص کارگران و کشاورزان ـ است. این مغضوبین همیشه تاریخ که همواره مورد استثمار «از ما بهتران» و «یقه سفیدان» جامعه قرار گرفته و از حقوق مدنی و انسانی خویش محروم ماندهاند. سینه نیما گنجینه رنجهای فروخورده این انسانهاست و او برای به تصویر کشیدن رنج آنها شعر میگوید:
«مایه اصلی اشعار من، رنج من است. به عقیده من گوینده واقعی باید آن مایه را داشته باشد. من برای رنج خود شعر میگویم. فرم و کلمات و وزن و قافیه، در همه وقت، برای من ابزارهایی بودهاند که مجبور به عوض کردن آنها بودهام تا با رنج من و دیگران بهتر سازگار باشد.» (7)
اعتقاد و باور نیما، اعتقاد و باوری ایمانی و قرآنی است. او سرنوشت محتوم جهان را «پیروزی حق بر باطل» و «نور بر ظلمت» میداند و به این اصل ایمان دارد که در فردای روشن تاریخ ـ با ظهور عدالتگستر جهانی ـ مستضعفان، وارثان زمین خواهند شد. از همین رو او نیز در انتظار «صالح موعود» است و برای فرا رسیدن آن روز خجسته، لحظهشماری میکند:
«گمان نمیبرم میزانی برای تعیین مقدار توفیق صالحین یک قوم بهتر از وجود شخص صالحی در آن قوم باشد، چیزی که محقق است هر کس صالح است، وجود صالح را دوست دارد.» (8)
منابع و مآخذ:
1ـ یوشیج، شراگیم، یادداشتهای روزانه نیما یوشیج، تهران، مروارید، چاپ اول، 1387، ص 87.
2ـ یوشیج، شراگیم، نامههای نیما، تهران، نگاه، چاپ اول، 1376، ص 264.
3ـ شهرستانی، سیدمحمد علی، عمارت دیگر، تهران، قطره، چاپ اول، 1383، ص 157.
4ـ سیروس طاهباز درباره این قصیده گفته است: «...و سرانجام قصیده پنجاه و چهار بیتی و بیتاریخ در وصف بهار و منقبت مولای متقیان علی(ع) که آن را با وزن شعری از قاآنی ساخته است یک قصیده بشکوه و استوار است با همان برائت استهلال و ورود به مطلب و مقصود با اشاراتی به زمان حال. این قصیده، همچنین یک قطعه و چند رباعی که نیما در این مضمون سنتی دارد، نشانهای از خلوص نیت و صفا و نوعی ایمان مذهبی اوست.»
(طاهباز، سیروس، زندگی و شعر نیما یوشیج (کماندار بزرگ کوهساران)، تهران، نشر ثالث، چاپ اول، 1380، ص 178.)
5ـ یوشیج، شراگیم، نامههای نیما، تهران، نگاه، چاپ اول، 1376، ص 265.
6ـ حمیدی، سیدجعفر، وزیرکُشان، ص 395.
7ـ طاهباز، سیروس، کماندار بزرگ کوهستان، تهران، ثالث، 1380، ص 437.
8ـ یوشیج، شراگیم، نامههای نیما، تهران، نگاه، چاپ اول، 1376، ص 281.
؛