به گزارش ایران اکونومیست، عبارت «مدافعان حرم»، از اوایل سال ۱۳۹۲ وارد ادبیات اجتماعی ایران شد و در مدتزمانی کوتاه به یکی از ارزشهای دفاع مقدس در برابر داعش و تکفیریها تبدیل شد.نزدیک ۱۰ سال پیش بود که حرکتی خزنده و سؤالبرانگیز بهیکباره در کشور سوریه عیان شد و تشکلهایی تحت عنوان دفاع از حقوق مدنی مردم شکل گرفت ولی در همان اندک زمان از دل این گروهها تندروهای تروریستی پدید آمدند که بعد از تخریب مقبره حجر بن عدی از اصحاب حضرت علی (ع) مدعی شدند، ضمن اشغال کشور سوریه، تمام مقدسات آنجا، ازجمله حرم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س) را تخریب خواهند کرد. با این تهدیدات، مسلمانان آزاده جهان، علیالخصوص شیعیان به تکاپو افتادند تا در برابر این اقدامات خصمانه و تفرقهافکن مقابله کنند و فتنه در چشم خود کور شود.
در سال ۱۳۹۱ و با شکلگیری اعتراضاتی و به دنبالش تحرکات مشکوک نظامی در سوریه، اولین هستههای مقاومت در برابر تکفیریها شکل گرفت و عدهای رزمنده شیعه وارد عمل شدند تا ضمن پاکسازی زینبیه و اطراف محله زینبیه در دمشق، نیروهای متخاصم تکفیری را عقب برانند. آنها تا حدودی هم موفق شدند. ولی این پایان کار نبود، زیرا تکفیریها با بهرهگیری از نیروهای تازهنفسی که عمدتاً از اروپا گسیل شده بودند و نیز تجهیزات نظامی و تبلیغاتی سعی کردند، به پیشرویهای خود ادامه بدهند.
موفق هم شدند و با ایجاد رعب و وحشت شهرها و روستاهای بسیاری را به تصرف خود درآوردند. در چنین شرایطی بود که شیعیان دیگر کشورها، همچون ایران سکوت و بیحرکتی را جایز ندانستند. به تکاپو افتادند و رو در روی نیروهای تکفیری ایستادند. سرهنگ پاسدار شهید احمد گودرزی یکی از رزمندگان لشکر ۲۷ محمدرسوالله(ص) بود که به مقابله به گروه تروریستی داعش پرداخت. پس از شهادت این رزمنده مقام معظم رهبری در بهشت زهرا(س) بر سر مزار او حاضر شدند. با توجه به الگوگیری شهدا از دوران هشت سال جنگ تحمیلی، در هفته دفاع مقدس گفتوگویی با والدین این شهید انجام دادهایم.
حسن گودرزی پدر شهید احمد گودرزی در گفتوگو با ایران اکونومیست روایت میکند: احمد روز اول فروردین سال ۱۳۵۷ به دنیا آمد. تابستانها کار میکرد که خرج تحصیلش را دربیاورد و اینگونه کمی فشار را از دوش من بردارد. او عضو لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص) بود که در اسفند ۱۳۹۴ در شهر حلب سوریه به شهادت رسید.
من چهار فرزند پسر دارم و احمد فرزند دوم من بود. در دوران انقلاب اسلامی در برروجرد به دنیا آمد. پس از آن به ورامین مهاجرت کردیم. پسرم درسش را خواند و در اصفهان لیسانس گرفت. پس از آن در لشکر ۲۷ استخدام شد. احمد هیچ وقت با صدای بلند با ما صحبت نکرد و زمانی که ۱۰ ساله بود نماز خواندن را اغاز کرد.
او به کارهای نظامی علاقه داشت و میخواست به مملکت خدمت کند. احمد ورزشکار بود و به طور خاص شنا را دوست داشت. او چند مرتبه به سوریه اعزام شد. هشتم اسفند سال ۹۴ به احمد زنگ زدم و ئرسیدم :«مگر نمیخواهی بیایی؟» او گفت:« ۱۴ یا ۱۵ اسفند میآیم. در همین ایام او به شهادت رسید و پیکرش را بریمان آوردند.»
همچنین مادر شهید سرهنگ احمد گودزی در تکمیل سخنان همسرش روایت میکند: احمد از بچگی مظلوم و صبور بود و بار هرکسی مانند خودش برخورد میکرد. همواره برادرهای خود را راهنمایی میکرد و توصیه اش این بود که به مادر کمک کنید.
یک روز احمد در سوریه سر همرزمانش را کوتاه میکرد. دوستانش میخواستند که او هم سر و صورتش را بتراشد، اما پسرم میگوید اگر در جنگ ترکش بخورم مادرم صورتم و زخمهایم را میبیند. همین گونه هم شده بوده چون وقتی پیکرش بازگشت صورتش و قرآنی که در جیبش روی قلبش قرار داشت پر از ترکش بود.
من ابتدا اجازه نمیدادم به سوریه برود، اما گفت«پس چطور در محرمها میخوای یا حسین بگی؟ حضرت زینب هم خواهر امام حسین است. اگر آجری از حرم ایشان کم شود میتوانی در محرم بگویی یا حسین؟ یاران امام حسین برای دین و اسلام شهید شد.» این گونه من را قانع کرد. ما که خاک پای امام حسین هم نمیشوم حالا که رفته است فدای ایشان باشد.
به گزارش ایران اکونومیست، کتاب «شب بیقراری من؛ زندگینامه شهید مدافع حرم احمد گودرزی» نوشته شیرین زارع پور به تازگی توسط نشر ۲۷ بعثت منتشر و روانه بازار نشر شده است. این کتاب در ۱۹۲ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۷۰ هزار تومان عرضه شده است.