کمی به عقبتر بازگردیم، دو ماه پیش سال تحویل شد و دو مناسبت ملی و مذهبی یعنی عید نوروز و ماه مبارک رمضان با یکدیگر همزمانی داشتند و تنها دستآورد تلویزیون دو سریال بود، یا سوم خرداد که روز آزاد سازی خرمشهر بود حتی دهه فجر تمام این موارد باعث شد این پرسش در ذهنمان ایجاد شود، کیفیت آثار تولیدی تلویزیون کاهش پبدا کرده، چرا دیگر دستکم سریالهای مناسبتی نمیسازد؟
این کمی عجیب است که مسئولان این رسانه حتی در باره مواردی مثل دهه فجر هم سریال جذاب نمیسازند، به همین بهانه سراغ رضا درستکار، منقد و کارشناس سینما و تلویزیون رفتیم تا ببینیم چه علملی سبب شده که تلویزیون دست از ساخت سریالهای مناسبتی بردارد. که در ادامه میخوانید
رضا درستکار معتقد است همه چیز تلویزیون نازل و سطح پایین شده از برنامهها و سریالها گرفته تا تبلیغات تلویزیونی که باعث کاهش مخاطب تلویزیون میشود.
چرا تلویزیون دیگر سریالهای مناسبتی نمیسازد؟
من اساسا مخالف مناسبتیسازی هستم به این خاطر که رشد فرهنگ و سرگرمی که بسته به «مناسبت» نیست. حالا هم تلویزیون دست کسانی افتاده که بکل شناختی از «رسانه» ندارند، با «سرگرمی» بیگانهاند و دستگاه را معطل خاستگاه خود کردهاند.
ببینید! یک زمانی میشد تلویزیون و برنامههایش را نقد کرد، حالا تلویزیون، برنامهها و نحوه مدیریتشان اصطلاحاً «بهنقد در نیامدنی» شدهاند. چه را نقد کنیم!؟
من تعارف ندارم تلویزیون نگاه میکنم اما فقط «فوتبال» میبینم. ببینید! فاجعهای که چه به لحاظ مدیریتی و بعد در کیفیت و بهعنوان تولید محتوا در این دوره تلویزیون اتفاق افتاده حتی قابل اندازهگیری هم نیست. تلویزیون و فرهنگ و رسانه را متخصص پیش میراند، شما وقتی صندلیهای آن را به نابلدها میدهید، یعنی که لجتان گرفته است و هر طور شده میخواهید فقط باشید، این فقط بودن همین حال و روزی است که این دستگاه دچارش شده است؛ کلا بدون برنامه، پر از تردیدها و دودلی، و رسما در قهقرا.
به این حجم برنامههای نازل نگاه کنید، بهخدا نوبر است! حالا این وسط یکی دنبال «مناسبت ملی یا مذهبی» باشد، میشود نور اعلی نور! دو تا نصفی آدم تکراری و یک برنامه شلاقی و شلوغ از آدمهای نچسب و ریشخند زبان، معرفت و فرهنگ. نمونهها را که میدانید؟ از آن طرف هم هست وقتی من بیننده دیگر این برنامهها را نگاه نمیکنم، چه ضرورتی دارد برنامه مناسبتی ساخته شود؟ وقتی محتواهایش از دم بهدردنخور شده است و تولیداتش، دست کسانی افتاده که بیش از همه چیز، فکر حفظ جایگاه و موقعیت عدهای قلیل از خودشان هستند، طبیعتا اقبالی هم از طرف مخاطب نخواهند داشت.
آن چشمهای که روزی میجوشید و نیروی عظیم فرهنگی و معنویت این سرزمین پشتش بود، و اساسا قرار بود یک دانشگاه باشد، اکنون کلاس اکابر هم نیست. این تلویزیون که روزگاری حلّال بخشی از مشکلات کشور ما بود ببینید به چه روزی افتاده، که مدیریت افکار عمومیاش معکوس از آب درمیآید! شما وقتی مرجعیت خودتان را از دست میدهید، طبیعی است که مردم حرفتان را هم باور نمیکنند.
درواقع شما میگویید پرداختن و نپرداختن به یک سری از موضوعات مخصوصا در بخش خبری تلویزیون، باعث شده که صداوسیما مرجعیت رسانهای خودش را از دست بدهد؟
نکته این است؛ «رسانه یعنی اعتماد»؛ وقتی اعتمادی نیست، و پایگاه مردمی از کف رفته، چگونه میتوان مرجعیت و اثربخشی را حفظ کرد؟
اگر تلویزیون الان برای بهبود تلاش بکند و سریال بسازد اوضاع بهتر میشود؟
مسئولان تلویزیون نه میخواهند و نه دیگر میتوانند! حس من این است که مدیران اکنون در تلویزیون نسبتی معنوی با اطلاحطلبان یا اصولگرایان ندارند، این دسته، تلویزیون را به دست گرفتهاند و با سماجت دارند آنرا میتکانند. مساله این است که این خانهتکانی به انتظار بهار یا تحول و ارتقا نیست، تکاندن از جوهر و محتوا و اساس است!
آنها کاری به هیچ چیز ندارند، میگویند فرضا ۵۰۰ هزار تا یک میلیون نفر تلویزیون ما را تماشا میکنند، بس است. ما برای همان تعداد برنامه میسازیم! یعنی جمعیت عظیم کشور را در دایرکتوری خودشان نه میبینند، نه نیازی به دیدنشان دارند. چرا این برنامههای تلویزیون اینقدر کمارزش و نازلاند؟ چون نیازی نیست آن تعداد جامعه هدف راضی است، حتی اگر باز هم نازلترش کنند.
گفتیم مسئولان نمیخواهند و نمیتوانند، فرض را بر این بگذاریم که هم میخواهند، هم میتوانند، آیا در اینصورت میتواند مخاطب از دست رفته خودش را با تولید برنامههای درست بازگرداند؟
آنکه رفته که برنمیگردد! با وضعیتی که الان وجود دارد، بعید میدانم. وقتی تلویزیون میتوانست آن مرجعیت را بازگرداند که اوضاع را به سمت شایستهسالاری و رقابت سالم و جامع همهی طیفهای هنرمندان مملکت پیش ببرد و... عزیزان دلاور تلویزیون ما انگار در وسط تشک کُشتی یک تنه رفتهاند و مدال را بر سینه خود نصب دیدهاند، رقیبی هم در میدان نیست!
الان چه کسانی در تلویزیون شایسته هستند؟ مثلا در همان حوزه ورزش نگاه کنید، هم کسی مثل عادل فردوسیپور را از دست دادند که یک زمان مرجع ورزشدوستان بود و هم کسی را آوردند که مردم دوستش ندارند، این یک بازی دو سر باخت است! مقبولیت اجتماعی و ورزشی و قریحه ناب عادل کجا، جایگاه بهدست نیامده مجری ورزشی حالا کجا؟ هرقدر درصد خطای یک کارشناس کمتر باشد، مقبولیت اجتماعی بیشتری و استمرار قابل قبول پیدا میکند. برای مدیران تلویزیون ایران، این موضوعات اساسا مفهمومی ندارد، زیرا آنها هر جا بودهاند، لج کردهاند و جواب گرفتهاند!
از قدیم میگفتند هنرمند باید خاک صحنه را بخورد تا به درجه استادی برسد. «کسوت» الکی بهدست نمیآید. عزیزان اکنون تلویزیون هم مدیریت نمیدانند و هم کسوت ندارند.
یک زمانی یکی از این دوستان که الان مدیری مهم شده، جوش عدالتورزی در «تخصیص منابع» را میزد! خب امسال که صداوسیما بودجه چندبرابری گرفت، این دوست خودش راس هرم تصمیم است، خب امسال چرا نظام تخصیص رعایت نشد؟ و همه طیفهای هنری یا رفتند یا کنار گذاشته شدند؟ نظام تخصیص، فراموش میشود، آیا عدالت را هم میتوان درز گرفت؟
این کم کاری تلویزیون کار را به جایی رسانده که ترکیه درباره ابنسینا سریال میسازد اما خودمان هیچکاری درباره مفاخرمان انجام نمیدهیم!
الان کسی دوست ندارد حتی درباره فردوسی کاری ساخته شود، چه رسد به...! ببینید! مردم به برنامه، فیلم و سرگرمی نیاز دارند و نیازشان را از جایی تامین میکنند که شاید عقل تلویزیون به آن قد ندهد. اصرار بر ساخت فراوان برنامههای خاص، اجازه ساخت سریال و فیلم درباره مفاخر را نمیدهد، چون آن سهالالوصول و در دسترس است و این مشکل و مشکلآفرین! شیوههای آقایان، به گریز مخاطب انجامیده است. تلویزیون حتی نمیداند گر همهشب، شب قدر بودی، شب قدر، بیقدر بودی.
فقط برنامهها مشکل دارند؟
خیر، تبلیغات تلویزیون هم وحشتناک است، طرف در ویلای دوبلکس خود تبلیغات ماکارونی میکند، اصلا این جعلی که در فضای تبلیغاتی هست واقعا نفرتانگیز است.