به گزارش ایران اکونومیست، «آنا مک نیل ویستلر» در ویلمینگتون واقع در کارولینای شمالی به دنیا آمد و با «جورج واشنگتن ویستلر» ازدواج کرد که در آن زمان همسرش را از دست داده بود و سه فرزند داشت. «جورج ویستلر» یک مهندس بود و برای کار در راه آهن بین مسکو و سنت پترزبورگ به روسیه فرستاده شده بود.
او خانوادهاش را با خود به روسیه برد و در آن جا بود که «آنا»، «جیمز» کوچک را در مدرسه هنری «آکادمی هنرهای امپراتوری» ثبت نام کرد. «آنا» پس از درگذشت همسرش بر اثر وبا، به ایالات متحده بازگشت و در فقر نسبی زندگی کرد. او به توصیه دختر ناتنیاش، به لندن نقل مکان کرد و با جیمز زندگی کرد.
مادر «وینسنت ونگوگ» دنیای هنر را به او معرفی کرد. «آنا کاربنتس» مادر «ونگوگ» خود یک هنرمند آماتور بود. مادر «ونگوگ» در خانوادهای مرفه در «لاهه» متولد شد و همیشه تلاش میکرد فرزندانش موقعیت اجتماعی بالاتر خود را حفظ کنند. او به عنوان همسر یک کاهن مسیحی، بسیار مذهبی و خانواده دوست و در عین حال مادری سختگیر بود.
«آن الیزابت آنورین اوبرت»، مادر «پل سزان» شخصیت بسیار تأثیرگذاری در زندگی این نقاش بود؛ بانویی شاد و عاطفی که نگرش سزان به زندگی را شکل داد.
«ماری» مادر «اگون شیله» نقاش برجسته اتریشی بود که از پدری چک و مادری آلمانی متولد شد. «ماری» زندگی غم انگیزی داشت: دخترش، یعنی خواهر بزرگتر اگون، زمانی که اگون سه ساله بود درگذشت. او همچنین یکی از فرزندانش را در زایمان از دست داد. علاوه بر این، شوهرش زمانی که اگون فقط یک پسر ۱۴ساله بود درگذشت و او تصمیم گرفت دوباره ازدواج کند.
جولیا وارهولا شاید تاثیرگذارترین فرد در روند پیشرفت هنری اندی وارهول بوده باشد. او در اسلواکی امروزی به دنیا آمد اما در ۲۹ سالگی با همسرش به ایالات متحده نقل مکان کرد. او زن بسیار بااستعدادی بود که شیفته نقاشی کردن به خصوص فرشتهها و گربهها بود و خانه را با گلدوزی تزئین می کرد. جولیا حتی دسته گل میساخت و آوازهای محلی میخواند. «اندی» او و نقاشی هایش را تحسین میکرد. «وارهول» در سال ۱۹۶۶ فیلمی به نام «خانم وارهولا» ساخت که در آن جولیا حضور دارد و کارهای روزمره را انجام میدهد.