پدر پژمان، «علیمرادخان میرپنج» از سرداران دوران مشروطه بود که در دشتک بختیاری سکونت داشت و در دوره مظفرالدین شاه برای تصدی مناصب نظامی به تهران مهاجرت نمود و صاحب عنوان لشگری میرپنج (سرتیپ) گردید. خواهر علیمرادخان مادر علیقلی خان سرداراسعد بختیاری بود. مادر پژمان عالمتاج قائم مقامی متخلص به (ژاله) از شاعران آن زمان بود که نسبش به خاندان میرزا ابوالقاسم قائممقام فراهانی میرسد.
پژمان نخستین بار در روستای دشتک به مکتبخانه رفت و نزد ملاعلی بنده بهرامی خواندن و نوشتن آموخت. سپس در تهران در مدرسه فرانسوی «سن لویی» تحصیلات خود را ادامه داد و بازبان و ادبیات فرانسه آشنایی یافت. ابتدا مدتی در خدمت وزارت پست و تلگراف بود و سپس به شعر و تصنیف روی آورد. پژمان از شاعران سنت گرا اما نوپرداز معاصر میباشد واین ارادت وی به ادبیات کهن انگیزه ساز تصحیح دیوان حافظ توسط وی شد.
تصحیحی که به واسطه زاویه دید و حاشیه نویسیهای وی بر اشعار دارای شیرینی و لطافت خاصی میباشد و شاید هم از این رو تصحیح حسین پژمان در حوزه حافظ پژوهی از جایگاه ویژهای بر خوردار است. وی در نظم و نثر آثار فراوانی را برجای گذاشت. سرانجام پژمان در سوم آذرماه سال ۱۳۵۳ در تهران درگذشت.
شعر پژمان به سبک کهن و با مفاهیم دلپذیر، سعدی وار از عشق میگوید.
وی در اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۳ درگذشت و در گورستان بهشت زهرا تهران به خاک سپرده شد.
اگر ایران به جز ویرانسرا نیست *** من این ویرانسرا را دوست دارم.
اگر تاریخ ما افسانهرنگ است *** من این افسانهها را دوست دارم.
نوای نای ما گر جانگداز است *** من این نای و نوا را دوست دارم.
اگر آب و هوایش دلنشین نیست *** من این آب و هوا را دوست دارم.
به شوق خار صحراهای خشکش *** من این فرسودهپا را دوست دارم.
من این دلکش زمین را خواهم از جان *** من این روشنسما را دوست دارم.
اگر بر من ز ایرانی رود زور، *** من این زورآزما را دوست دارم.
اگر آلوده دامانید، اگر پاک *** من ای مردم، شما را دوست دارم.