به گزارش گروه فرهنگی ایران اکونومیست، روز گذشته میزگردی با حضور محمدجواد روح، سردبیر روزنامه هممیهن، و دانیال معمار سردبیر روزنامهه همشهری در دفتر انصاف نیوز برگزار شد؛ میزگردی که بیشتر مناظره بود. عنوان این میزگرد پوشش رسانهای در اعتراضات اخیر بود.
انصاف نیوز: آقای معمار قضاوت شما در مورد پوشش رسانهای خصوصاً رسانههای داخلی در اعتراضات اخیر چگونه است؟
دانیال معمار: اجازه بدهید در مورد شرایط رسانهای کشور به کمی عقبتر، قبل از شروع این اغتشاشات برگردیم. اساساً ما در فضای رسانهای کشور دچار یک خطای تحلیلی هستیم و به تبع آن خطای رفتاری. طرف دیگر، ایندیپندت انگلیسی، اینترنشنال سعودی، بیبیسی انگلیسی، صدای آمریکا و همهٔ این رسانهها یک فشار رسانهای، که بخشی از جنگهای ترکیبی است را از سالها قبل شروع کردهاند. واقعیت این است که ما در داخل یا متوجه این جنگ رسانهای نشدهایم یا منکر آن شدهایم و یا اگر هم متوجه شدیم چندان اهمیتی به آن ندادهایم و رسانههای ما در این امر ورود نکردهاند. ریچارد نفیو که به عنوان معمار تحریمهای ایران شناخته میشود در کتاب هنر تحریمهایش میگوید توقع ما این بود که بعد از تحریمها با فشار رسانهای بتوانیم مردم ایران را تسلیم کنیم. این سیاست به نظر من سیاست امروز نیست؛ همیشه این سیاست را دنبال کردهاند؛ طوری عمل کنند که با فشار رسانهای بتوانند تحریم را بیشتر از چیزی که هست به مردم ایران نشان دهند.
معمار: برخی رسانهها در زمین دشمن بازی کردند
این جنگ رسانهای در یک ماه اخیر واقعاً عیان شده. رسانههای داخلی ما را در این شرایط میتوان به سه دسته تقسیم کرد؛ گروه اول رسانههایی بودند که تحلیل درستی از شرایط داشتند و از جنگ رسانهای طرف مقابل آگاه بودند، دستهٔ دوم رسانههایی بودند که تعلل کردند؛ دیر فهمیدند و دیر عمل کردند. اینها وارد یک مارپیچ سکوت شدند چون تصور میکردند تصویری که از آنها ساخته میشود باعث ریزش مخاطبشان میشود. بسیاری از این رسانهها بعد از حملهٔ تروریستی زاهدان متوجه شدند که مسائلی مانند گروهکهای تروریستی و تجزیهطلبی وجود دارد و وارد میدان عمل شدند. یک دسته از رسانههای داخلی هم درواقع بلندگوهای آن طرف هستند و در زمین دشمن بازی میکنند. البته ممکن است اهداف مختلفی داشته باشند مثلاً اهداف سیاسی داشته باشند یا فقط بخواهند که بیشتر دیده شوند. ما از طرف دیگر میتوانیم تحلیل دقیق داشته باشیم؛ تصویر اغتشاش را برای مردم بزرگنمایی میکنند؛ دروغ میگویند. اما اینطرف حتی گروه اولی که گفتیم و وارد میدان شدند متهم به دوقطبیسازی شدند.
روح: براندازی روی دیگر سکه ناامیدی از صندوق رأی است
روح: ما در جامعهمان با مسئلهای تحت عنوان ناکارکردسازی یا کجکارکردسازی نهادهای مدنی و ابزارهای میانجی بین جامعه و حکومت روبهرو هستیم. که از دیرباز یکی از مهمترین آنها، رسانه در شکلهای مختلف بوده است. در شرایط ناکارکردسازی نهادهای مدنی، احزاب و حتی دانشگاهها، بار اصلی ایفای نقش “نهاد میانجی” بر دوش رسانه قرار گرفته است. کمااینکه بسیاری از چهرههای سیاسی ما در آغاز در مطبوعات کار کردهاند و وجهه رسانهای داشتهاند. در طول تاریخ معاصر، حکومت معمولاً سعی کرده همان کارکرد منبر را برای رسانه قائل باشد. یک نفر بالا مینشیند و یکسویه حرف میزند و بقیه باید شنونده باشند. وقتی چنین نگاهی حاکم باشد رسانهای که قرار است نقش میانجی را داشته باشد و رابطهای بین پایین و بالا برقرار کند، با آن برخورد میشود و تحت فشار قرار میگیرد. حتی همانطور که آقای معمار اشاره کردند به دشمن منتسب میشود. انگار که رسانه یک نهاد طبیعی برای زیست اجتماعی نیست. رسانهای که در تحولات مختلف به عنوان نیروی ملی شناخته شود و به تعبیر رهبری در مورد آقای دکتر یدالله سحابی، حتی اگر مخالف ساختار حاکم باشد، “منصف بیغرض” باشد. خیلی از جریانهای منتقد و مخالف گفتمان رسمی، این را ثابت کردهاند که در رسانههای خود، گرایش و مشی ملی دارند و به منافع و امنیت ملی پایبندند. اما من یک قدم جلوتر میروم و میگویم چه ایرادی دارد حتی جریانهای رادیکالی که میدانیم دنبال اهداف غیرملی هستند، رسانهای داشته باشند و در رسانهٔ خود حرف بزنند؟! آیا بهتر از این نیست که خواستهای خود را از طریق براندازی، از طریق اسلحه و… پیگیری کنند. اگر فضای فعالیت رسانهای برای همه جریانها و نیروها گشوده شود، آنها مورد نقد قرار مزگیرند و آنگاه روشن میشود که جریانها و نیروهای تجزیهطلب حتی در منطقهٔ خود هم پایگاهی ندارند. من این سخن را که مدام از گرایش مناطق مختلفی از کشور به سوی جدایی از ایران هشدار میدهند، چندان موجه نمیبینم. ایران که در این ۴۰ سال شکل نگرفته. ایران ۴۰۰۰ سال سابقه دارد. آنچه به عنوان ایران و فرهنگ ایرانی میشناسیم حتی فراتر از مرزهای جغرافیایی حال حاضر ایران است. ایران امروز، ایران هخامنشی نیست که از هند تا مصر را شامل میشد؛ اما فرهنگ و زبان ایرانی همچنان در هند، عراق، پاکستان، افغانستان و تعدادی از کشورهای اطراف دریای خزر و قفقاز پابرجاست. سیستان و بلوچستان و خوزستان و آذربایجان و کردستان هم، همه خود را جزئی از ایران و فرهنگ ایرانی میدانند. متاسفانه، به این مسائل کمتر توجه میشود. اتفاقاً، آنهایی که صرفاً با نگاه امنیتی به حوزه فرهنگ و رسانه مینگرند و باعث ناکارکردی آنها میشوند، اینها هستند که باعث تقویت تجزیهطلبی و ناامنی میشوند. همین وضعیت هم، بستری میشود برای افزایش نفوذ رسانههای فارسیزبان مخالف مثل ایران اینترنشنال. وقتی گفتمان اصلاحات و نیروهای میانه اجازه پیشروی در کشور پیدا نکردند و مردم از صندوق رأی ناامید شدند؛ طبعاً به سمت جایی رفتند که میگوید اصلاحات به درد نمیخورد و باید تکلیف را یکسره کرد. اگر اینترنشنال هم نبود، تریبون دیگری که این را میگفت مخاطب پیدا میکرد.
روح: همشهری هم دارد شبیه کیهان و ضدرسانه میشود
اما بعد از این مقدمه، در مورد پوشش رسانهای حوادث اخیر، به دو دسته میتوان اشاره کرد. اول، گروهی که با یک سناریوی ازپیشتعیینشده وارد شدند که به تعبیر آقای معمار اینها تحلیل درستی داشتند؛ اما من این حرف را قبول ندارم. بلکه معتقدم رسانهٔ مستقل باید بیطرفانه، منصفانه و تاحد امکان جامع اتفاقی که در صحنهٔ اجتماعی رخ داده را نشان بدهد و گزارش کند. ما هم در روزنامه “هممیهن” تلاش کردیم تا جایی که ممکن بود این کار اطلاعرسانی را انجام دهیم. در مورد بخش تحلیلی هم خلاف نظر آقای معمار که میگویند این رسانهها نفهمیدند چه شده، روزنامه هممیهن در چندین یادداشت و مقاله هشدار داد در این مورد که این اعتراضات مدنی منحرف شوند به سمت دیگری که من اسمش را بلندپروازی گذاشتهام. آقای عبدی در یادداشتی نوشتند که نمیتوان روی نفرت سوار شد و حرکت سیاسی شکل داد. خود من هم چند روز پیش یادداشتی نوشتم با عنوان “انقلاب یا انحراف؟” و هشدار دادم که کسانی که الآن دم از اتقلاب میزنند جامعه را به انحراف میکشانند و حتی از سکوت اصلاحطلبها هم دفاع کردم که وقتی نمیتوانند به دلیل فشاری که از هر دو طرف وارد میشود نسخهٔ بدیلی ارائه بدهند چه بهتر که نسخهای ارائه ندهند و سکوت کنند! به قول آن ترانه، “آخرین سنگر سکوته”. شما بهتر است بهعنوان یک جریان سیاسی در این شرایط سکوت کنید و البته، فحش هم از هر دو طرف میخورید؛ اما بهتر از این است که آدرس غلط به جامعه بدهید!
اما در حوزه گزارش و اطلاعرسانی، نمیشود به دلیل اینکه تحلیل خاصی داریم واقعیت را وارونه به مردم نشان دهیم؛ این کارکرد رسانه نیست. این ضدرسانه است. کاری که کیهان میکند و متاسفانه روزنامههای معتبر دیگری مثل همشهری در این راه افتادهاند و درحال تبدیل رسانه به ضدرسانه هستند. این کار نشان دادن واقعیت براساس سلایق فردی است. از آن طرف، ایران اینترنشنال هم همین کار را میکند.
در اینمیان، برای رسانههای منتسب به حکومت، گویا چیزی به عنوان نیروی میانه و خاکستری وجود ندارد و معتقدند همه رسانهها یا باید با ما باشند یا علیه ما. چنان که میبینیم هر روز در خبرگزاری فارس گزارشی تهیه میشود که مسائل بیربطی را به هم مربوط میکنند و بعد هم نتیجهگیری میکنند که مثلاً هممیهن همان حرفی را زده که اینترنشنال گفته است. واقعاً این چه کاری است و چه حاصلی دارد؟ حتی مثل اخبار ویژه قدیم کیهان جذاب و خواندنی هم نیست! قبلاً بولتنسازی هم ارج و قربی داشت که ظاهراً الآن این هم از اعتبار افتاده!
معمار: نتوانستیم تصویر واقعی از کف خیابان را به مردم نشان دهیم
اتفاقاً من فکر میکنم این اقلیت معاند ایران صدای خوبی در ایران دارند. رسانههای داخل ما دقیقاً صدای آنها را منعکس میکنند. مثلاً من انتظار نداشتم هممیهن صدای بیبیسی باشد ولی در این حوادث اخیر همین طور بود. مثالها و موارد عینی هم در این مورد دارم که خواهم گفت.
در مقابل اکثریت مردم کشور، اگر قبول داشته باشید اکثریت هستند، اتفاقاً رسانهٔ داخلی جمهوری اسلامی نتوانست صدای آن باشد. در همین یک ماه گذشته رسانهٔ داخلی ما نتوانست تصویر واقعی از ماجرا ارائه دهند به همان دلایلی که ابتدای بحث مطرح کردم. در مقابل رسانههای خارجی بودند که کاملاً منسجم برای ارائهٔ یک تصویر دروغین از کف خیابان آماده بودند. تصویری که میگفت این نفرت و اغتشاش همهگیر است. این تصویر اینقدر تکرار شد که همه حتی رسانههای داخلی ما هم فریب این تصویر را خوردند. اتفاقی که به دنبال این شرایط میافتد این است که مخاطب را دچار خطای تشخیص و برآورد میکند. این خطا تبدیل به باور و رفتار طرف مقابل میشود.
در رسانههای داخلی ما برخلاف خارجی اجماعی وجود ندارد و یکی، دو رسانه هم زورشان نمیرسد؛ مثلاً برای سلبریتیهای ما خطای تشخیص به وجود میآید. من معتقدم بیشتر از آن سلبریتی رسانههای داخلی ما مقصرند. تصویری خلاف واقع ایجاد شد که میگفت کار جمهوری اسلامی تمام است. رسانه داخلی در این شرایط چه کرد؟ روزنامههایی مثل هممیهن یا حتی رسانههایی که به رسانههای انقلابی معروف شدهاند، نتوانستند تصویر واقعی ارائه کنند. مهران مدیری مثالی برای این توضیحات است که خود او هم توضیح داد که فضای مجازی تصویر غلطی برای او ساخته است.
رهبری این شرایط هم به دست رسانههای خارجی افتاد چون در داخل با وجود تلاش معدود رسانههایی که تحلیل درستی داشتند همکاریای وجود نداشت و بخشی از فضای مجازی خیلی جدی وارد کار شده بود. نتیجه این شد که نتوانست تصویر درستی ارائه دهد.
به مرور شرایط رو به بهبود است و گرد اغتشاش از این تصویر در حال برچیده شدن است.
راجع به مصداقها در مورد اینکه چطور در لایههای پنهان رسانههای داخلی به مخاطب تصویر نادرستی ارائه دادند یک مورد را به عنوان مثال عرض میکنم. همین چند روز اخیر خبری منتشر شد مبنی بر اینکه تیم ملی فوتبال ایران از فیفا حذف خواهد شد. رسانههای داخلی باید خلاف واقع بودن این شرایط و محال بودن این احتمال را نشان میدادند و فضا را آرام میکردند اما به جای این کار روزنامه هممیهن تیتر زده بود «درخواست حذف ایران به فیفا رسید!» اتفاقاً متن این گزارش را خواندم؛ در پایان گفته بود که امکان چنین اتفاقی وجود ندارد اما تیتر کار خود را میکند و به مخاطب خود القا میکند که واقعاً چنین اتفاقی در جریان است. این یک نمونه از همراهی رسانههای داخلی ما با خارج از کشور است. این اشتباه البته ممکن است به چند دلیل باشد مثلاً اینکه مطلبی بیشتر دیده شود. درواقع حالت خوشبینانهاش این است.
روح: در پی تکصدایی هستید
محمدجواد روح در پاسخ به این اظهارات معمار گفت: ایشان چنان از ابتدای بحث، روزنامههای مستقل را به همصدایی با دشمن و تجزیهطلبی و…. متهم کردند که من مشتاق شدم بدانم چه مطلبی نوشتهایم که خودم ندیدهام و نخواندهام. اما حالا معلوم شد کل جرم “هممیهن” تیتر خبر فیفا بوده است!
وی در ادامه با قیاس رسانههای خصوصی داخل کشور و رسانههای بزرگی مثل فارس یا صداوسیما گفت: من تشکر میکنم از آقای معمار که نقش دو سه روزنامه یا رسانهٔ خصوصی که روی هم شاید ۲۰ یا ۳۰ هزار تیراژ نداشته باشند را در حد خدا بالا بردند! این وسط صداوسیما با چندین کانال خارجی و داخلی و تلوبیون و غیره یا خبرگزاری فارس با لشکری از خبرنگار که از روستا تا تهران و خارج از کشور خبرنگار دارد هیچ نقشی ندارند؛ خبرگزاری مهر هیچ نقشی ندارند؛ ایسنا هیچ نقشی ندارد؛ آن وقت چند روزنامه کمتیراژ خصوصی مسئول این وضع معرفی میشوند!
اما نکته مهمتر در حرفهای ایشان این بود که مدام از عبارت “اجماع رسانهای در داخل” استفاده میکنند. این، دقیقاً تأیید حرف من است و نشان میدهد در باور آقایان، باید همه رسانهها یک حرف را بزنند. برای همین است که من میگویم روزنامهٔ همشهری همان کیهان رنگی شده است. این حرفهای سردبیری همشهری نشان میدهد که این جریان به دنبال تکصدایی در جامعهٔ ایران هستند. کمااینکه قبلاً هم مدیرمسئول همین روزنامه گفته بود پیامرسانها و شبکههای اجتماعی را طوری ببندید که با فیلترشکن هم باز نشود! در این مناظره هم، آقای معمار بهعنوان سردبیر همشهری دائم تاکید میکنند بر اجماع در رسانههای داخل! آیا این، جز تکصدایی است؟ الآن حاکمیت را یکدست کردید؛ مجلس هم که به این شرایط گل و بلبل دچار است؛ این دولت محترم هم که شکل گرفته با کارنامهٔ درخشان و سخنرانیهای درخشان. این دستآوردهای تا به حال یکدستی و اجماع در ساختار حکومت بوده. حالا رسیدید به جامعهٔ مدنی؟! این را هم میخواهید یکصدا کنید؟! کانون وکلا، معتبرترین و قدیمیترین نهاد مدنی کشور را که بلاموضوع کردید. در مورد رسانه هم دائم تاکید میکنند “اجماع در رسانههای داخلی”. شما که امپراطوری رسانهای دارید از پس اینترنشنال برنیامدید. چرا یک بار به این موضوع فکر نمیکنید که شاید این پیامی که میدهیم غلط است؛ نگاهمان به رسانه غلط است. حالا الآن که با اینترنشنال مواجه هستید که بالاخره یک کانال تلویزیونی است، سال ۹۶ که از یک کانال تلگرامی، آمدنیوز، شکست خوردید! یکبار پر طاووس را هم ببینید! ببینید شاید مشکل از خودتان است. آدمهای نخبه و اهل اندیشهٔ این کشور را منزوی کردید. هیچکدام در هیچ رسانهای تریبون ندارند؛ نقش ندارند و در مقابل یکسری آدمهایی که ورود به دانشگاهشان، مدرک گرفتنشان یا شغلهایی و پستهایی که دارند مبتنی بر تبعیض و رانت است در رسانههای ما پستهای مهم دریافت میکنند. شما حتی صداوسیمای خودتان را تحمل نمیکنید! یک زمانی شبکهٔ چهار از فرط بیتماشاگر بودن موضوع جوک بود؛ در همین شبکهٔ بیمخاطب برنامهٔ شیوه را گذاشتند قرار بود آقای جلاییپور را دعوت کنند کنسل شد. غالب مهمانان این برنامه به جز آقای زیدآبادی استادان دانشگاه هستند؛ کنشگر سیاسی که نیستند. اما همین را هم برنمیتابند. یا در برنامهای که آقای کرباسچی در شبکهٔ یک مهمان بود قرار بود با آقای عبدی هم تماس تلفنی داشته باشند اما حضور ایشان کنسل شد! اما همین برنامههای نیمبند را هم تحمل نمیکنید. در مجلس تذکر میدهند که چرا کرباسچی را آوردید به تلویزیون؟ یا در شبکهٔ افق برنامهای علیه برنامه شیوه میسازند. در این شرایط بحرانی که میخواهید نشان دهید اجماع در داخل هست؛ این چه اجماعی است؟! با سیاستمدارها و کنشگرها هم که آن برخوردها را دارید؛ بازداشت میکنید و تحت فشار قرار میدهید بعد در شرایط بحرانی از آنها میخواهید که “بیایید در لشکر ما”. در همین انتخابات قبل من از بسیاری از دوستانم فحش خوردم که چرا تا روز آخر ایستادی و از انتخابات دفاع میکنی؟! دفاع من به این دلیل بود که حتی همین آقای همتی از کل کاندیداهای شما حداقل منطق بیشتری دارد. عقل در چنین شرایطی اینطور حکم میکند که به چنین فردی رأی بدهم؛ حتی اگر از پشت صحنهای که ساخته شده هم آگاه باشم. ابان هم مشخص است که اینها میخواهند فضای رسانهای کشور تکصدایی باشد. جرم ما هم همین است که اجازه ندادهایم فقط یک صدا از این جامعه منعکس شود.
معمار: اسیر جوسازی حرفمفتزنها نشوید
تحلیل نادرست داشتن از قضایا که من به آن تاکید کردم، همین است. ما بر سر چه مواردی باید اجماع داشته باشیم؟من و آقای روح، هممیهن و همشهری و کیهان و انصافنیوز حتماً بر سر حفظ تمامیت ارضی یا برخورد با تجزیهطلبها، نقطه مشترک داریم و اگر نداریم، به نظرم رسانه جمهوری اسلامی نیستیم.
ما حتماً سر حفظ امنیت عمومی و توقف آشوب، نقطه اشتراک داریم. آقای روح این را قبول دارد و میگوید حتی حاضریم با تجزیهطلبها برخورد کنیم. حرف من این است که وقتی این اشتراکات وجود دارد، باید حتماً اجماعی هم بر سر برخورد با این پدیدهها به وجود بیاید. این اجماع وجود ندارد.
روح: چون ما باور داریم راه شما جواب نمیدهد که اگر جواب میداد، اینترنشنال بر فضای رسانهای ما حاکم نبود.
معمار: بله، من قبول دارم که رسانههای ما در مقابل این جریان کم آوردند. من همان اول بحث گفتم که رسانههای ما یا دچار مارپیچ سکوت شدند یا تحلیل غلط داشتند. این ماجرا خیلی روشن بود و جبهه حق و جبهه باطل از ابتدا مشخص بود. شما تجمع برلین را نگاه کنید؟ چقدر پرچمهای تجزیهطلبی و پرچمهای همجنسگرایی بلند شده بود. صحنه بسیار واضح است.
رسانههای ما کی واقعاً یکصدا بودهاند؟ شرق و هممیهن و اعتماد کی با همشهری این دوره و کیهان و فارس همصدا بوده و یک حرف را زدهاند. این اصلاً نشانه وجود جامعه مدنی در ایران است. لازم هم نیست که یک حرف را بزنند اما در یک نقاطی، در بزنگاههایی، حتماً باید عملیات مشترک داته باشیم. چگونه بر سر براندازی بیبیسی و تجزیهطلب و سلطنتطلب متحد میشوند و عملیات مشترک انجام میدهند اما ما برای حفظ ایران و آن اشتراکاتی که گفتم، نمیتوانیم کار مشترک کنیم. البته به باور من، برخی از رسانههای داخلی ما، کاملاً در جهت مقاصد بیرونی عمل میکنند و هیچ نقطه مشترکی هم با ما و شما پیدا نمیکنند.
نکته دیگر این است که ما در کشور، تعدادی رسانه حرف مفتزن داریم. واقعاً منظورم هممیهن نیست و خوشبختانه شما در این دسته نیستید اما این پدیده در کشور وجود دارد. این رسانهها، تمام تلاششان دیدهشدن است. دنبال روشنشدن حقیقت نیستند، دنبال دیدهشدن هستند. من بیش از یکسال است که این جریان را دنبال میکنم. همین مثالی که آقای روح زدند درباره مدیرعامل موسسه همشهری، محصول کار این دست رسانههاست. آقای مهدیان در یک یادداشت مفصل، به فراگیری اینستاگرام اشاره کرده بود و گفته بود این پلتفرم فیلتر شده و کلی از مردم و کسب و کارها معطل ماندهاند. مطالبه ایشان در روزنامه این بود که اگر میخواهید اینستاگرام را فیلتر نگه دارید، یا پلتفرم مشابه داخلی یا پلتفرم خارجی را جایگزین کنید. مطالبه دومش هم این بود که وقتی پلتفرم جایگزین را آوردید، طوری عمل کنید که همه از آن استفاده کنند. اشاره به تجربه تلگرام بود. اما رسانههایی که گفتم، یک تکجمله را از وسط یک یادداشت جدا و تیتر کردند که مدیرعامل همشهری گفته اینترنت را از بیخ ببندید. من از آقای روح انتظار ندارم اسیر جوسازی رسانههای حرفمفتزن شود. شما حداقل باید این یادداشت را کامل میخواندید.
در رسانههای ما اصراری به بیان حقیقت وجود ندارد هر چند روشن باشد و تلاشی هم برای کشف حقیقت نمیشود، هر چند ساده باشد.
من تشکر میکنم از روزنامه هممیهن. در همین ماجراهای اخیر، تلاش کرد گزارشهایی را تهیه کند که حقیقت آشکار شود.
روح: خبرنگارش هم بازداشت شد!
انصافنیوز: این ماجرا خیلی مهم است. چرا باید با خبرنگاری که آشکارا کار رسانهای کرده، برخورد شود؟
چه کسی گفته خبرنگاری جرم است
معمار: حق خبرنگار برای کار رسانهای که مسلم و مشخص است اما دوستان آمدند و یک جملهای را هشتگ کردند با این عنوان که خبرنگاری جرم نیست. این گزاره یعنی نظام معتقد است خبرنگاری جرم است و ما داریم میگوییم جرم نیست. این حرف که از اساس غلط است. چه کسی گفته خبرنگاری جرم است که حالا شما مخالفش را میگویید. من این ماجرا را دنبال کردم، پرسوجو کردم. مطالبه امروز رسانه ما باید این باشد که جرم این خبرنگاران بازداشتشده چه بوده است؟ جرم که مشخص شد، میتوان قضاوت کرد. اگر خبرنگاری بود، من هم میآیم کنار شما میایستم و آزادی او را مطالبه میکنم. اما معمولاً جرم بیان نمیشود و اتفاقاً خود دوستان هم تمایل ندارند جرمشان در سطح جامعه مطرح شود چون میخواهند در همین جامعه زندگی کنند.
اینکه جو ساخته شود که خبرنگاری را در جمهوری اسلامی جرم تلقی کردهاند، درست نیست. سال ۸۸ هم این اتفاق افتاد و بعد مشخص شد اصل ماجرا چیست. برخی از جرائم بازداشتشدگان و ارتباطات و کارهایشان فاش شد که ربطی هم به خبرنگاری و تهیه گزارش نداشت.
اینترنشنال توانسته چون ما محروم شدهایم
روح: من میخواهم نکته مهمتری را مطرح کنم. بهعنوان سردبیر روزنامه هممیهن، این نقد را قبول دارم که ما در پوشش اتفاقات کف خیابان ضعیف عمل کردهایم. اما چرا ضعیف عمل کردیم؟ چون حتی در تهیه گزارش از بیمارستان [محل بستری خانم امینی] هم با مشکل مواجه شدیم، چه برسد به حضور در خیابان و تهیه گزارش از آن. نتیجه حذف روزنمهنگاران حرفهای و رسانههای معتبر داخلی از جریان اطلاعرسانی، افزایش پدیدههای مندرآوردی در فضای رسانهای بوده است. یعنی ما خبرنگار حرفهای به معنای کسی که زندگیاش از راه روزنامهنگاری میگذرد را به دلایل گوناگون و از جمله همان کجکارکردسازی نهادهای مدنی، خانهنشین کردهایم یا به حاشیه راندهایم و بجای آن به پدیده مندرآوردی “شهروند-خبرنگار” میدان دادهایم. این به حاشیهراندن روزنامهنگاران حرفهای بهخصوص در بروز بحرانهای سیاسی و اجتماعی خود را به وضوح نشان میدهد. حالا در شرایطی مانند سیل و زلزله، امکان فعالیت رسانهای آزادانهتر وجود دارد، اما در شرایط بحرانهای سیاسی تقریباً امکان کار رسانهای حرفهای وجود ندارد. نه در بحران اخیر، در بحرانهای خیلی کوچکتر و محدودتر هم شاهد ممانعت از فعالیت خبرنگارها هستیم. اگر تجمعی کارگری در عسلویه رخ دهد و خبرنگار ما در آنجا حضور پیدا کند که خبر و عکس آن را تهیه کند، همان مأمور حراست مجموعه یا سرباز نیروی انتظامی میتواند از کارش جلوگیری کند. برای برخورد با خبرنگار، اصلاً نیاز به نهاد امنیتی و نهاد قضایی نیست. ما اصلاً امنیت خبرنگار برای کار حرفهایش را به خصوص در تجمعات به رسمیت نمیشناسیم.
دوستان میگویند که پلیس فرانسه با تجمع جلیقهزردها برخورد خشنی داشته است اما دقت نمیکنند که از همان لحظهای که پلیس باتوم خود را بلند کرده که بر سر معترض بکوبد، عکاس در همان میانه وجود داشته و توانسته این لحظه را ثبت کند. چرا این بخش عکس را نمیبینید. تفاوت جامعه مدنی با جامعه بدوی همین است؛ پلیس در هر جایی ممکن است خشونت به خرج دهد و بعد هم اگر خشونت غیرقانونی داشت، محاکمه میشود و باید پاسخگو باشد. ضمن اینکه حدی از خشونت هم پذیرفته شده است و تظاهرکننده پذیرفته که اگر درگیری اوج گرفت، ممکن است باتومی هم بخورد اما هم او و هم پلیس حد خشونت و هم ابزار آن را میشناسند. پلیس هم نمیتواند با هر وسیله و با هر شدت خشونتی، تظاهرکننده را عقب براند. نمیتواند به هر جایی از بدن طرف مقابل ضربه بزند و… همه چیز قانون دارد و اینکه ما روی حاکمیت قانون تاکید میکنیم به اینجا هم مربوط میشود.
اما بحث اصلی من این است که چرا فعالیت رسانهها را در بحرانهای اجتماعی غرب نمیبینیم. الان در این یکماه بنده جرات نکردهام به عکاس روزنامه بگویم برود در خیابان و از تجمعات عکاسی کند. چون کمترین اتفاقی که محتمل است برایش بیفتد این است که دوربین چند صد میلیونیاش را ضبط میکنند. تازه اگر عکسی هم میگرفت، نمیتوانستیم چاپش کنیم. ما در این مدت، عکس داخلی که از حوادث اخیر توانستهایم منتشر کنیم، متعلق بوده به یک گزارش تصویری از ایران اکونومیست که آن هم فاقد اسم عکاس است. معلوم است که بخش رسانهای دستگاه امنیتی چند عکس انداخته و در اختیار ایران اکونومیست قرار داده که منتشرش کند.
خب این شرایط کاری ماست و بعد دوستان میگویند چرا اینترنشنال سوار موج خیابان شده. سوار موج خیابان شده، چون ما رسانههای داخلی اصلاً نمیتوانیم در خیابان حضور داشته باشیم. به همین دلیل هم هست که پدیده مجعول “شهروند خبرنگار” جایگزین خبرنگاران حرفهای شده است. یعنی کسی که هیچ آموزشی ندیده و هیچ تجربهای ندارد، در لحظه چیزی را که میبیند منتشر میکند. این که خبرنگاری نیست. خبرنگاری یعنی شما بروید به میدان، بتوانی پوشش بدهی، بتوانی با معترض حرف بزنی. بتوانی با آن مأمور یا آن مسئول حرف بزنی و بعد از موضع خود آن را تحلیل کنی.
نکته بعدی این است که نمیدانم چرا دوستان بحث تجزیهطلبی را به ما منتسب میکنند.
معمار: من گفتم نقطه مشترکمان است
روح: تجزیهطلبی را اقلیتگرایی حکومتی دامن میزند
روح: نه، در بحثهایتان درباره دشمن به ما اشاره میشد. ما مبنای حرفمان با شما متفاوت است. من میگویم تروریسم و تجزیهطلبی هر جای دنیا ممکن است وجود داشته باشد و شکل بگیرد. در خود آمریکا هم مطرح است. هر نیروی ضد مرکزی در هر کشوری میتواند شکل و قدرت بگیرد. در فرانسه که مهد دموکراسی است، راست افراطی دارد قدرت میگیرد که دلایل اجتماعی خودش را دارد. بنابراین، به دلایل سیاسی یا دلایل دیگر، ممکن است چنین نیرویی وجود داشته باشد. ما باید ریشههای روندی که به نیروها و جریانهای گریز از مرکز کمک و خطرش را تقویت میکند، بشناسیم. در خوزستانی که کارون داشته، کشت و صنعت داشته، پالایشگاه داشته، پتروشیمی داشته و… الان بیآبی و گردوغبار و فقر و فلاکت مساله مردم است. بعد میگوییم چرا عربستان تبلیغ میکند و میخواهد مردم آنجا را بشوراند. طبیعیست که آن خوزستانی محروم به آن سمت تمایل پیدا کند. معنایش آن نیست که او چون عرب است، ذاتاً ضدایرانی و تجزیهطلب به دنیا آمده ایران را دوست ندارد. آن بلوچ هم همینطور. رستم از سیستان بلند شده. دیگر ایرانیتر از رستم که نداریم. اهالی کردستان میگویند ایرانی اصیل ماییم. ترکمنها همینطور. همه ایرانیاند. خطر اصلی اتفاقاً اینها نیست. بحث اصلی این است که ما الان با یک تجزیهطلبی از سوی جریانی قدرتمند درون سیستم مواجهیم که از همه تجزیهطلبیهای دیگر خطرناکتر است. آن هم این است که یک اقلیتی را ملت تلقی میکند و صاحب حقوق و صاحب رانت و صاحب رسانه میداند. فقط این اقلیت حق انتخابشدن دارد و حتی حق انتخاب کردن هم متعلق به اوست. با این روند، بخش عمدهای از مردم حق انتخاب هم ندارند. این تبعیض سیستماتیکی که شکل گرفته، عملاً بهمعنای تجزیه کردن ایران است. یعنی، شما تنها ۵ یا ۱۰ درصد جمعیت را ایرانی میدانی و بقیه را هیچ. هشتاد-نود درصد بقیه را ایرانی نمیدانی. ۵۰ درصد در انتخابات ریاست جمهوری شرکت نکردند. شما ۵۰ درصد مردم را ایرانی نمیدانید یعنی حقوقش را تأمین نمیکنید. ایرانی یعنی شهروند صاحب حقوق؛ هر چه از مرکز دور میشویم حقوق سیاسی و حقوق اجتماعی و حقوق اقتصادی مردم کمتر به رسمیت شناخته میشود. خب، این برای نیروی تجزیهطلب و ایران اینترنشنال جذابیت پیدا میکند. شما این روند را نمیبینید، فقط مرحله آخر را که باید با اسلحه حل شود میبینید و میگویید چرا شما در لشکر ما نیستید. ما هیچوقت از تجزیه و تجزیهطلبی حمایت نکردهایم، ولی میگوییم در همین شرایط بحرانی باید بتوانیم حرف همه را منعکس کنیم.
من باید بتوانم بروم زاهدان و با نیروهای مؤثر در ماجرا حرف بزنم، میدان را ببینم، فضا را تحلیل کنم تا بتوانم گزارش جامعی ارائه دهم. درباره دختر اردبیلی هم همینطور. شما این راه طبیعی را بستهاید و بعد اعتراض دارید که چرا علی دایی شده است رسانه. من اخیراً در هممیهن نوشتم که چرا خبرگزاری میزان از علی دایی دعوت کرده است که برود و ماجرا را بررسی کند. مگر آقای دایی خبرنگار است؟ شما اجازه بدهید خبرنگارها بروند و بررسی کنند. ما الان با پدیده جالبتری روبهرو هستیم و آن محدودکردن منبع خبر است. طرفی که ممکن است از جزییات مطلع باشد، او هم جرات نمیکند حرف بزند. دوستان خطاب به علی دایی میگویند اسطوره چرا گول خوردی؟ من میگویم شما باید امکان حقیقتیابی توسط رسانه مستقل را فراهم کنید.
تجربه جواد موگویی که اتفاقاً با هم رفاقت هم داریم، جالب است. او با یک صفحه اینستاگرامی در روشنشدن حقیقت مؤثر بوده است. خودش یک بسیجی است و از موضع یک بچه بسیجی میگوید چرا بسیج را به ابزار سرکوب تبدیل کردهاید و این چه دستاوردی جز اعتبارزدایی از بسیج دارد. از این طرف هم رفت اردبیل و تا جایی که برایش ممکن بود، ماجرا را شکافت.
اتفاقاً قضیه اردبیل نشان داد برخلاف تصور ما، اینترنشنال خیلی هم مؤثر و تعیینکننده نیست. خبر دروغ ممکن است در لحظه، به قول ایشان تصویری برای مردم بسازد و تأثیر بگذارد ولی مخاطب در نهایت تصویر واقعی را میبیند. من عرض کردم که دوستان به رسانه نگاه منبری دارند. نگاهشان به مخاطب رسانه هم از همین جنس است و فکر میکنند اگر رضا پهلوی گفت مردم بریزید در خیابان یا اینترنشنال گفت جمهوری اسلامی در حال سقوط است، مخاطب ایرانی هم تهی مغز است و طبق دستورالعمل آنها عمل میکند. درحالیکه مخاطب اهل محاسبه و هزینه و فایده است. برای یک رأی دادن، رأی دادن معمولی و نه براندازی، آدمها از حداقل یک ماه قبل بررسی میکنند که رأی بدهند یا ندهند. اگر رأی بدهند چه میشود، اگر درصد آرا فلان مقدار بالا پایین شود چه میشود و… آن وقت خیال میکنیم همین که رضا پهلوی گفت مردم میریزند در خیابان که براندازی کنند؟ بنابراین دروغ پایدار نمیماند و از رسانه اعتبارزدایی میکند. چه کیهان باشد، چه اینترنشنال، دروغ هردو را بی اعتبار میکند.
معمار: باور کردهاید مردم با نظام زاویه دارند
چند نکته در صحبتهای آقای روح وجود داشت که من به آن اشاره میکنم. نکته اول، که دیدم در صحبتهای تلویزیونی آقای زیدآبادی هم وجود داشت و نشان میدهد به آن باور دارند، این است که دوستان درباره مردم طوری حرف میزنند که انگار دو نوع مردم داریم؛ مردم ما و مردم آنها. آقای زیدآبادی گفتند ۸۰ درصد مردم نظرشان فلان چیز است. این کدام مردم هستند. بالاخره یکبار باید تکلیف این موضوع روشن شود. من وقتی به مردم استناد میکنم منظور مردمی است که در نظرسنجیها و افکارسنجیهای معتبر از جناحهای مختلف نظرشان را گفتهاند. مردمی که در عکسها حضور دارند. دوستان باور کردهاند که هر کس در انتخابات شرکت نکرده، الان با نظام زاویه دارد و مخالف است. من چنین تصوری ندارم. مشارکت در انتخابات تا حد زیادی مربوط به عملکرد دولتهاست؛ دولتی که ضعیف عمل کرده، مشارکت پایینی را رقم میزند و دولتی که قوی عمل کرده، حتماً مشارکت بالایی را هم رقم میزند. کما اینکه عملکرد دولت رئیسی را میتوان در مشارکت انتخابات آینده مجلس بشود رصد کرد.
معمار: بزرگنمایی اشتباهات داخلی خطای رسانهای است
نکته دیگر هم این است که ما کاری به خشونت پلیس فرانسه نداریم. بحث ما این نیست. ضمن اینکه بسیاری از تصاویری که شما از آن اعتراضات میبینید را هم پلیس فرانسه گرفته است. بحث این است که شما عکس را میگیرید اما در انعکاسش ممکن است به مشکل بخورید. بر عکس ایران. اینجا شما هر عکس و هر حرفی را میتوانید بدون محدودیت منتشر کنید. طبق قانون فرانسه، اینستاگرام باید عکسی را که دولت آن کشور میگوید، حذف کند وگرنه فکر میکنم بیش از یک میلیون یورو جریمه میشود. کشورهای دیگر هم همینطور. در هیچ کشوری، پلتفرمها نمیتوانند بر خلاف قوانین آن کشور عمل کنند. در ایران اینطور نیست و برای همین هم تصویرهای مغشوش از اغتشاشات ایران منعکس میشود. این نکته واضحی است که دوستان به آن توجه نمیکنند.
نکته بعدی هم این است که احساس میکنم یک خطای رسانهای فاحش در اینجا رخ داده و آن هم این است که دوستان خطاهای داخلی را بزرگنمایی و خطاهای کشورهای دیگر را کوچکنمایی میکنند. چه اتفاقی دارد میافتد؟ اینکه روزنامه هممیهن و دیگر رسانههای داخلی، دائماً تصویر خطاهای جمهوری اسلامی را منعکس میکنند. من میگویم پلیس جمهوری اسلامی اگر خطایی کرد، حتماً باید منعکس بشود و حتماً باید با آن هم برخورد صورت بگیرد. اما رسانههای داخلی دائماً تصویر مشکلات داخلی و خطا را مقابل مردم قرار میدهند بدون آنکه پیشنهاد یا مطالبهای را مطرح کنند که مربوط به یک ماه اخیر هم نیست. بخشی از این اقدام، قطعاً ناشی از غرضورزی سیاسی است. این رسانهها میخواهند خطاها را برای مردم بزرگ کنند.
وقتی ما میگوییم خشونت پلیس فرانسه را ببینید، میخواهیم نشان دهیم کشوری که نه رسانه معارض در خارج از مرزهایش دارد، نه با خطر تجزیهطلبی روبهروست، نه کسی قصد براندازی و تجزیه آن را دارد، نه شبکههای اجتماعی میتوانند فعالیت آزاد داشته باشند، با معترضانش چنین برخوردی میکند. شما میگویید این تصویر را نادیده بگیریم و به خشونت پلیس فرانسه کاری نداشته باشیم اما در ایران با این وضعیت معارضان و با این هجمه سنگین دشمنان، بیاییم خطای نیرویی که برای حفظ امنیت یک ماه کف خیابان بوده را پیش چشم مردم بگذاریم. من میگویم این یک خطای فاحش رسانهای است.
معمار: کمکاری رسانهها، فضا را آماده دروغپردازی کرده
به نظر من کمکاری رسانههای ما به حدی رسیده است که الان دروغهای شاخدار به مردم تحویل میدهند و متاسفانه باور هم میشود. این اصلاً ربطی به اینکه میتوانیم گزارش کف میدان بگیریم یا نگیریم ندارد. ضمن اینکه گزارش میدانی هم گرفتهاند. مهر گرفته است، فارس گرفته است. خبرنگار فارس بدون هیچ امکان خاصی، به صورت ناشناس به میان معترضان رفته و گزارشش را تهیه کرده است اما اصلاً بحث من این نیست. من میگویم رسانه ما اینقدر در نشاندادن تصویر واقعی کمکاری کرده است که دروغهای شاخدار باور میشود.
هفته پیش تصویر و حرفی از شهردار تهران منتشر شد که اثبات اشتباه بودنش نیاز به سواد رسانهای خاصی نداشت و با عقل سلیم هم میشد فهمید که دروغ است. از قول ایشان آوردند که قرار است در تهران خانههای عفاف تأسیس شود که دختران جوان ما هم هیجانات خود را تخلیه کنند و هم پولی دربیاورند. این حرف بیجا و دروغ پخش شد! خواص ما استوری کردند. بازیگر ما روی آن تحلیل ارائه کرد. خب این کافی است برای اینکه ثابت شود رسانههای ما نتوانستهاند تصویر واقعی را برای مردم بسازند. بعد آقای روح میگویند نمیتوانیم کار رسانهای کنیم. چرا نمیشود؟ الان در شبکههای اجتماعی ما، تعداد زیادی از خبرنگاران حرفهای معاندانه میزنند و کسی هم با آنها کاری ندارد. این همان آزادی بیانی است که وجود دارد و نشان میدهد اگر بخواهیم تصویر واقعی برای مردم بسازیم، امکانش وجود دارد.
روح: چه کسی میپذیرد بازداشت خبرنگار به کارش ربط نداشته؟
انصافنیوز: آقای روح، لطفاً قبل از جمعبندی درباره خبرنگار روزنامه که بازداشت شده توضیح دهید.
روح: روزی که ماجرای خانم امینی رخ داد، آخر شب پنجشنبه قرار شد خبرنگار ما به سقز اعزام شود و گزارشی از مراسم خاکسپاری تهیه کنند. خانم محمدی رفت و گزارش را تهیه کرد که منتشر هم شد.
چند روز بعد، یک نهاد امنیتی مرا خواست. گفتوگوی خوبی هم صورت گرفت دراینباره که در این شرایط، رسانه چگونه عمل کند. من همانجا هم از مواضع روزنامه دفاع کردم و گفتم ما به عنوان یک روزنامه اصلاحطلب، مخالف بیثباتی هستیم و معتقدیم در شرایط بیثباتی یا راست افراطی کیهانی درمیآید یا براندازی افراطی. بالاخره نه کیهان موجودیت ما را میپسندد و نه ایران اینترنشنال. هر چه فضا باثباتتر باشد، امکان فعالیت بهتری برای ما وجود دارد. جلسه خیلی فضای منطقیای داشت. همان نهاد، همان روز خانم محمدی را هم خواسته بود و با ایشان هم حرف زده بود. ایشان به سئوالات پاسخ داده بود.
چند روز گذشت و یک نهاد امنیتی دیگر ایشان و یکی دیگر از دوستان را خواست و بعد از یکی دو روز هم مساله بازداشت ایشان پیش آمد.
آقای معمار میگویند شاید مساله دیگری بوده است. من میگویم به فرض محال، ایشان پرونده دیگری داشته و آنجا متهم بوده. چرا بلافاصله بعد از اینکه گزارشش در روزنامه چاپ شد، بازداشت میشود؟ چرا همان زمان که دوستان امنیتی اشراف پیدا کردند که او خطایی کرده و متهم است، او را نگرفتند؟ من میگویم حتی اگر این فرض محال را بپذیریم، چه کسی باور میکند که بازداشت الهه محمدی ربطی به گزارشش از خاکسپاری مهسا امینی ندارد؟ اگر این باشد که دستگیری او ربطی به کارش نداشته که به نظر من بدتر است چون نشان میدهد آن دستگاه تحلیل درستی هم از فضا و افکار عمومی ندارد.
ضمن اینکه این موازیکاری هم جای سئوال دارد. یک نهاد امنیتی دعوت میکند و حرف میزند، یک نهاد دیگر بازداشت میکند.
شما میگویید فضا را درست تصویر نکردهایم. خب، فضا چگونه ساخته میشود؟ الان در تمام جهان میگویند فلانی دستگیر شده چون از خاکسپاری مهسا امینی گزارش تهیه کرده است. اگر از قبل میدانستید که او دارد کار مخوفی میکند، همان وقت بازداشتش میکردید. اگر هم فکر کردید که نباید کار کند، رسانهها را از همکاری با او منع میکردید. اینکه او را دقیقاً بعد از گزارشش دستگیر میکنید، جای هیچ دفاعی ندارد.
ما به عنوان یک روزنامه اطلاحطلب و میانهرو، با تعامل و در میانگذاشتن تحلیلهای خود با نهادهای مسئول کشور، هیچ مشکلی نداریم و اتفاقاً بارها در این مسیر گام برداشتهایم. مشکل از آنطرف است که اصلاً ما را نمیبیند و نمیشنود. خیلی قبلتر از ماجرای مهسا امینی، همین خانم الهه محمدی بارها تماس گرفت و با نیروی انتظامی مکاتبه کرد که اجازه دهند برود با دستگیرشدگان، با ماموران و با مسئولان پلیس در گشت ارشاد خیابان وزرا حرف بزند. این اجازه داده نشد. بعد هم که آن حادثه هم رخ داد، آنگونه اطلاعرسانی کردند. آیا این تقصیر خانم محمدی است یا ضعف اطلاع رسانی و پاسخگو نبودن پلیس؟
شما اطلاعرسانی پلیس در قضیه خانم امینی را با اطلاعرسانی قوه قضائیه در ماجرای آتشسوزی زندان اوین مقایسه کنید. بالاخره رسانههای رسمی قوه قضائیه در حد قابل قبولی توانست ماجرا را توضیح دهد و برای همین هم اگر دقت کرده باشید، اینترنشنال و بیبیسی خیلی به اوین نپرداختند. درحالیکه میبینیم در ماجرای اوین هم به رسانههای مستقل امکان فعالیت داده نشد. اما همین که خود روابط عمومی و رسانههای خود قوهقضاییه نسبتاً خوب و حرفهای عمل کردهاند، نتیجه بهتری هم گرفتهاند. در هر اتفاق دیگری هم اگر خود دستگاه مربوطه عملکرد رسانهای مناسبی داشته باشد و رسانهها و خبرنگاران را دشمن نپندارد، نتیجه میگیرد و هر جا بد عمل کنند و به رسانهها و افکارعمومی پاسخ صریح و بهموقع ندهند، فضا را به قول شما برای دروغهای شاخدار باز خواهند کرد.
در پایان بحث، نکتهای را هم اشاره کنم. من به عنوان کسی که سالهاست کار مطبوعاتی میکنم، میتوانم شهادت دهم که هم در دوره آقای رئیسی و هم در دوره آقای اژهای، تلاش قوه قضائیه بر تعامل و حل مساله با رسانهها بوده و این نگاه جایگزین آن نگاه حذفی و برخوردی شده است که مدام با توقیف نشریات همراه میشد. اما متاسفانه در جریان بحران اخیر، همان جریانی که دنبال تکصدایی جامعه است، دارد تلاش میکند قوه قضائیه را به دوران مرتضوی بازگرداند. این جریان دارد از حوادث اخیر سوءاستفاده میکند. اما اگر دقت کنیم این جریان از خیلی قبل از مرگ مهسا امینی، کارش را شروع کرده بود. کیهان چند ماه است که هر هفته گزارش و تحلیل دارد که این رسانهها به موساد و کجا و کجا وصلاند. اما من هشدار میدهم که ادبیات کیهانی، خروجی خیابانی دارد.
معمار: نکته آخر من این است که باید ببینیم پرسش امروز مردم چیست؟ به نظر من مردم نسبت به عملکرد کارگزاران نظام، چه در مجلس، چه در دولت و چه در سایر نهادها اعتراض دارند. سئوال اساسی مردم این است که اعتراض خود را چگونه باید مطرح کنند؟ به نظر من رسانهها در پاسخ به این سئوال هم کوتاهی کردهاند. ما به مردم نگفتهایم که طبق اصل ۲۷ قانون اساسی، تجمع اعتراضی که مخل اسلام و امنیت نباشد، جزو حقوق شهروندی است. طبق قانون احزاب اصلاً تجمع اعتراضی نیاز به مجوز نداردو برای راهپیمایی باید مجوز گرفت. ما به مردم نگفتهایم که اتفاقاً در همین جمهوری اسلامی در دو سال گذشته بیشتر از ۲۵۰۰ تجمع اعتراضی مسالمتآمیز برگزار شده است. این اعتراضها همیشه جریان داشته و نتیجه هم داده است. بالاخره طرح رتبهبندی معلمها بعد از تجمعات آنان به نتیجه رسید و اکنون در حال اجراست. به نظر من ما در رسانهها باید این ظرفیت را منعکس کنیم.