مریم عباسی جعفری نویسنده کتاب «گمشده مجنون»؛زندگینامه سردار شهید محمدرضا کارور در گفتوگو با ایران اکونومیست، درباره این کتاب گفت: شهیدمحمدرضاکارور، یکی از فرماندهان کم سنوسال گردان مالکاشتر از لشکر۲۷ محمدرسولالله(ص) تهران است. فرماندهای که به جرأت میتوان گفت زندگی درخشانش مغفول مانده است. جوانی که خودسازی و ولایتپذیریاش از ویژگیهای بارزش بوده است. این کتاب نتیجه گفتگو با بیش از ۵۰ نفر از دوستان و اعضای خانواده شهید، خاطرههای پراکنده و مقطعی است که بعد از گذشت سالها اغلب به تصویر مبهمی تبدیل شده است اما نور اخلاص و حقیقتجوی محمدرضاکارور همیشه خواهد درخشید.
وی یادآور شد: اوایل سال ۱۳۹۷بود که یک سری مصاحبه که فکر میکنم فقط از خود خانواده شهید بود، در حدود چهل پنجاه صفحه از طرف آقای مخدومی از طریق کلاس نویسندگی در اختیارم قرار گرفت و من همه را مطالعه کردم. مصاحبهها تاثیرگذار و خوب بودند اما کامل نبودند. از آنجایی که برای نوشتن کتاب زندگینامه شهید احتیاج به مصاحبههای همرزمان داشتم، تصمیم گرفتم که خودم برای گرفتن مصاحبهها اقدام کنم.
عباسی جعفری ادامه داد: شخصیت شهید محمدرضا کارور را خیلی نمیشناختم. تنها چیزی که از این شهید در ذهن داشتم، یک تابلوی عکس در ابتدای ورودی شهر بود و چندعکسی که از مجلات و روزنامهها جداکرده بودم. درابتدای امر تصمیم داشتم از نوشتن صرف نظر کنم زیرا با مصاحبههایی که در دست داشتم فقط میتوانستم یک دفترچهای از خاطرت شهید کارور بنویسم. تا آنجا که یک روز با راهنمایی یکی از دوستانم با آقای جواد کلاته عربی نویسنده کتاب «مگرچشم تودریاست»، تماس گرفتم و موضوع را برایشان شرح دادم. ایشان بعد از مدتی پرونده شهید را تحویل من داد و توصیه کرد خوب و با دقت مطالعه کنم. مصاحبههای شهید کارور را که بیشتر برای اوایل جنگ بود و بعضیشان بسیار ناب و زیرخاکی بودند؛ تحویل گرفتم و با بررسی پرونده شهید، باز هم نیاز به مصاحبههای بیشتر داشت و سوالات جزئیتر.
عباسی جعفری توضیح داد: محتوای کتاب بیشتر حول شخصیت شهیدکارور است در چندین مقطع؛ از تولد و کودکی و بعد مبارزات انقلابی و فعالیتهای فرهنگی.در جنگ و دفاع مقدس خوش درخشید و بعد از آن در عملیات خیبر شهید شد و پیکرش برای همیشه میهمان جزیره مجنون شد. در عملیات خیبر وقتی محمدرضا به شهادت میرسد، خبر شهادتش را در طی تماس تلفنی خود حاج ابراهیم همت در وسط عملیات به مادر محمدرضا میدهد و آخرین حرفش با مادر محمدرضا این بوده که: تا پیکرمحمدرضا را پیدا و به عقب نیاورم، خودم هم بر نمیگردم و بعد از چند روز خود حاج ابراهیم همت در عملیات خیبر شهید میشود.
وی گفت: اسناد بسیار زیادی از شهید و مسئولیتها و تواناییهایش به خصوص تعداد نامههایی که برای خانواده نوشته بود و در تمام نامههایش توصیه به پیروی از ولایت فقیه و انقلاب کرده بود، باقی مانده است. علاوه بر نامهها، شهیدمحمدرضا کارور مصاحبههایی در مورد عملیات والفجر۴ که بسیار زیاد بود و کامل عملیات را شرح داده بود به عنوان فرمانده گردان مالک در عملیات موجود است. همچنین بخش زیادی از مکالمات بیسیم از عملیاتهای مختلف، مخصوصا عملیات والفجر۴ وجود دارد.
عباسی جعفری اظهار کرد: از ابتدای شروع کار، بسیاری از اسناد و مصاحبهها، سخنرانیها و دستنوشتههای خود شهید و مکالمههای بسیم از دفترچههای راویان را به دست آوردم. همچنین تلاش کردم که آن چیزی را که مینویسم در حوزه مستندنگاری با حفظ اسناد موجود باشد. سعی کردم در حوزه مستندنگاری از زاویه دید دانایکل که بسیار مشکل و سختترین جنس کار در نوع نگارش مستندنگاری هست، استفاده کنم. نوشتههایم در قالب دانای کل در زاویه دیدسومشخص قرار گرفته است. به شکلی که از بالا به شخصیت شهید و کل فضاهایی که شهید در آنها زندگی کرده است را روایت کردهام. اسناد از شهید بسیار زیاد بود که متاسفانه هیچ کدام در کتاب چاپ نشده است. مثلا اسنادی از جلسات فرماندهی و قضایایی که بین فرماندهان از جمله محمدرضا و حاج همت ردوبدل شده وجود داشت. من از روی سندها وسخنرانیها، و مصاحبههای اطرافیان و دوستان و همرزمان و دستنوشتهها، پی به شخصیت اصلی کتابم، محمدرضاکارور بردم و به آن پرداختم.
عباسی جعفری معتقد است نویسندهای که میخواهد درباره هر شهیدی، سرگذشتنامه بنویسید، اول باید خودش روحیه شهدایی داشته باشد و در گام دوم با وسواس خاصی و با جزئیات مصاحبهها را بگیرد و نقاط ابهام و جاهای خالی زندگی شهید را برطرف کند. در مصاحبهها، درهمریختگی به چشم میخورد و توالی زمانی رعایت نشده بودند به همین خاطر مصاحبهها را بازنویسی کردم و اگر سوالاتی از متن مصاحبهها برایم پیش میآمد از راوی میپرسیدم.
وی در بخش دیگر این گفتوگو اظهار کرد: درحین نگارش کتاب سعی کرد برای ارجاع دادن به تاریخهای عملیاتها و مکانها به منابع کتابخانهای و منابع معتبر در دسترس و در کتابخانهی جنگ حوزه هنری و اسناد موجود در نشر۲۷ و اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس سپاه محمد رسول الله (ص) مراجعه کنم. اما بیشتر سعی کردم از راویها و آنهایی که در تاریخی مشخص و زمان معین همراه شهید بودهاند کمک بگیرم. سعی کردهام در نوشتن زندگینامه شهید محمدرضا کارور تحریف نداشته باشم و بر مبنای مستندات و واقعیتهایی که راوی میگوید باشد و البته با تحقیق و راستیآزمایی. همچنین سعی کردهام تاریخها و توالی زمان در کتاب و در پینوشتها حفظ شود؛ هرچند در بعضی از موارد خیلی کم ممکن است رعایت نشده باشد. سعی کردم از تخیل استفاده نکنم و همه آنچه که در کتاب آمده است حاصل ساعتها مصاحبههایی است که با خانواده و همرزمان و دوستان شهیدمحمدرضاکارور انجام شده است. این اولین کتابی هست که در زمینه ادبیات پایداری نوشتهام. البته داستانهای کوتاهی در زمینه دفاع مقدس نوشتهام که هیچ کدام تا بحال به چاپ نرسیدهاند.
عباسی جعفری گفت: معتقدم دفاع مقدس پراست از حوادثی که بسیار ارزشمند و خواندنی است و نسل جوان ما باید از چنین موضوعهایی مطلع شوند.
مرور شخصیت شهید کارور به روایت نویسنده:
محبوبیت محمدرضا کارور در بین دوستان و همرزمان ایشان، یک محبوبیت فراگیر است و علت اصلی محبوبیتش اخلاق و گمنام بودنش است. محمدرضا بهدور از هرگونه شعارزدگی، خدامحور و مخلص بود. اخلاص و صداقتش زبانزد بود. روحیه ایثار و فداکاری داشت و قلبش مالامال از عشق و محبت به دوستان و آشنایان و ضعیفان و درماندگان بود. او همه زندگی خود را وقف انقلاب و امام کرده بود. شجاعت و بی باکی محمدرضاکارور، در برابر دشمنان یکی دیگر از علتهای محبوبیت او در بین بسیجیان و رزمندگان بود.
شخصیتی بود که به تشخیص حاج ابراهیم همت در جایگاه فرماندهی گردان مقداد و مالک قرار گرفت. بدون اینکه کوچکترین نام و نشانی از خودش بر جای بگذارد در عرصه مدیریتی به بهترین وجه ممکن به وظایفش عمل میکرد. او هرگز از موقعیت اجتماعیاش برای اسم و رسم و منفعت شخصی استفاده نکرد. حتی خانواده و اطرافیانش از مسئولیتش اطلاع نداشتند. مادرش همواره گلایه میکرده و میگفته محمدرضا چطور همه رو توی تلویزیون نشون میدن یک بار نباید ما عکس و فیلم تورو ببینیم. درجواب میگفته مادر من اونجا یک یه بسیجی ساده هستم. اون عقبا پشت خطم، کارهای نیستم نشونم بدن.
زندگی سادهای داشت بدور از تجملات و همواره خانوادهاش را توصیه به ساده زیستی میکرد. ولایت پذیر و یک سرباز واقعی و مطیع امر رهبری زمانش بود. از خانوادههای شهدا دستگیری میکرد و در مقابلشان متواضع و فروتن بود و خود را بدهکار مادران و پدران شهدا میدانست.