به گزارش ایران اکونومیست، متن این یادداشت به شرح ذیل است: عدالت فضایی، شاخهای از عدالت اجتماعی است که مرکز اصلی برنامهریزی شهری را شامل میشود. عدالت فضایی، وضعیت محله را از نظر شیوه توزیع خدمات و میزان برخورداری از شاخصهای مختلف اقتصادی و اجتماعی و زیربنایی بررسی میکند.
یکی از مهمترین چالشها در حوزه برنامه ریزی شهری، بیعدالتی فضایی و نابرابری در توزیع خدمات در شهرهاست. این چالش در دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ میلادی توسط اندیشمندان شهری نئومارکسیست همانند هنری لوفور، مانوئل کاستلز و دیوید هاروی شناسایی و مورد نقادی قرار گرفت.
پیش قراولان عدالت در فضاهای شهری به دلیل وابستگیشان به مکاتب بشری و همچنین داشتن نگاه تک بعدی و ایستا، نتوانستند تا کنون به یک چارچوب مفهومی از عدالت در فضاهای شهری برسند؛ این در حالی است که در آموزههای مکتب اسلام، مفهوم عدالت، یک مفهوم پویا و چندجانبه بوده و عدل و حق لازم و ملزوم هم به حساب آمدهاند و عدالت به عنوان یک ابزار مهم برای رساندن حق به صاحب واقعی اش معرفی شده است.
عدالت فضایی از موضوعاتی است که در دهه اخیر ذهن جامعه علمی داخل کشور را در حوزهی مطالعات شهری بسیار به خود مشغول کرده است؛ صاحبنظران متعددی در این حوزه به ایراد نظر پرداختهاند و پژوهشهای مختلفی در این زمینه به انجام رسیده است. در الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت نیز به اقتضائات فضایی شامل: گستره جغرافیایی اجرای الگو، نحوه توزیع عناصر پیشرفت در گستره فضایی (جغرافیایی) مذکور و نحوه بهره برداری از امکانات فضایی برای تحقق پیشرفت مورد نظر در الگو توجه شده است. همچنین اندیشکدهای با عنوان آمایش بنیادین در این مرکز با هدف پیگیری چنین مسائلی راهاندازی شده است.
از سوی دیگر، با توجه به هدف غایی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت یعنی تحقق تمدن نوین اسلامی، آمایش بنیادین به دنبال سازماندهی فضای جغرافیایی جهت تحقق هدف مذکور است و مدخل ورود آمایش بنیادین به الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، عنصر فضای جغرافیایی است.
بر این اساس در مبانی ایران شناختی و پاراگراف دوم افق (توزیع جمعیت بر اساس آمایش سرزمینی، با حداقل نابرابری فضائی در کشور فراهم میگردد) و در تدابیر سند الگو (بسترسازی برای پراکندگی متعادل جمعیت و توازن منطقهای بر پایه توانمندیهای سرزمینی و اصول آمایش با تخصیص امکانات و تشویق و آسانسازی سرمایهگذاری و شکوفاسازی مناطق کمتر برخوردار با اولویت نواحی مرزی بهویژه سواحل و جزایر جنوبی) به آن اشاره شده است.
برای بررسی پژوهشی بیشتر در این زمینه می توان به رساله اینجانب با عنوان "تبیین عدالت فضایی در شهر آرمانی اسلام؛ مطالعه موردی: شهر تهران " مراجعه کرد ،
هدف اساسی و پایهای این پژوهش ، تلاش در راستای تولید علم بومی و اسلامی، در زمینه مدیریت و برنامهریزیشهری و به طور اخص، دستیابی به یک نظریه علمی از منابع دین اسلام در خصوص عدالت اجتماعی و فضایی به عنوان یکی از ارکان شهر اسلامی و یا شهر آرمانی اسلام میباشد؛ تا در نهایت گامی باشد، هر چند کوچک، در مسیر دستیابی به الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و اعتلای ایران اسلامی.
بالغ بر یک قرن است که مقولهی شهر اسلامی به صورت نظاممند و تقریبا علمی، با اهداف گوناگون مورد توجه علاقهمندان، اندیشمندان و پژوهشگران مختلف قرار گرفته است. پژوهشهای متعدد و متنوعی که طی صد سال اخیر در زمینهی «شهر اسلامی» صورت گرفته، باعث انباشتگی حجم زیادی از متون تئوریکی شده است که دیدگاهها و نظرات ارائه شده در آنها، دارای تعدد، تنوع و گاه تناقض و اختلاف فاحشی با همدیگر هستند؛ این گستردگی و تنوّع و در مواردی تناقض، باعث ابهام و سرگشتگی پژوهشگران جوان این حوزه شده و همچنین، فهم صحیح از حدود و ثغور این مطالعات را با مشکلاتی همراه کرده است.
بنا بر مطالب فوق، مشکل اصلی موجود در این زمینه که باعث تناقضات و ابهامات فوق شده، فقدان مبانی نظری منسجم و متقن در مورد شهر اسلامی است. واقعیت این است که در زمینه شهرسازی و برنامهریزی شهری، چنین مبانی و دانشی که متناسب با داشتههای تاریخی، فرهنگی و محیط بومی کشور باشد، کمیاب است.
به همین دلیل، اندیشهها و تفکرات وارداتی موجب شده که طی دههها و سدههای اخیر شهرها و سکونتگاه های ما را شکل دادهاند و در نتیجه انواع مسائل، مشکلات و چالشهای شهرهای ما به صورت لاینحل پابرجا ماندهاند. نظر به اینکه امروزه، بیعدالتی یکی از مشخصههای اصلی سکونت گاههای انسانی در مقیاس محلی و منطقهای شده است، با یک نگاه مسئولانه و متعهدانه، موضوع «عدالت فضایی» به عنوان حوزهی موضوعی برای تبیین و نظریهپردازی انتخاب شده است.
در واقع، پژوهش انجام شده ضمن پرداختن به موضوع شهر اسلامی و تصویرسازی نسبتاً روشن و اولیه از چیستی چنین شهری، در ادامه با بهرهگیری از منابع دینی و اتکال به جهانبینی اسلامی به تدوین مبانی نظری شهر اسلامی در زمینه عدالت فضایی و استخراج اصول و معیارهای آن همت گمارده است. نتایج به دست آمده حاکی از توان عظیم منابع اسلامی در زمینه نظریهپردازی علمی در حوزههای موضوعی متکی به مبانی معرفتشناختی میباشد.
به گونهای که طی تحقیق حاضر، بالغ بر ده مدل نظریهای مهم در زمینه ابعاد مختلف عدالت اجتماعی و فضایی، از قبیل مبانی، اصول، معیارها، راهبردها، راهکارها، پیامدها، سیستمهای پشتیبان، شرایط ساختاری و... استخراج و ارائه شده است.
از نتایج قابل توجه، دستیابی به دو مدل نظریهای کلان با عناوین «مدل بنیادین عدالت اجتماعی- فضایی» و «مدل استراتژیک پیادهسازی عدالت اجتماعی و فضایی» و همچنین ارائه مدل کمی «شاخص عدالت فضایی (SJ)» در زمینه سنجش میزان عدالت فضایی در سطوح شهری و منطقهای است.
انتهای پیام