به گزارش خبرنگار تاریخ و اندیشه ایران اکونومیست، ۲۸ آوریل سالمرگ اعدام بنیتو موسولینی و همسرش است. در ۲۵ آوریل ۱۹۴۵، نیروهای متفقین در حال پیشرفت به شمال ایتالیا بودند. موسولینی و معشوقهاش کلارا پتاچی قصد داشتند به سوئیس بروند تا از آنجا بر هواپیمایی سوار شده و به اسپانیا (که حکومت فاشیستی فرانکو روابط خوبی با موسولینی داشت) بگریزند. اما دو روز بعد در ۲۷ آوریل، آنها در نزدیکی روستای دونگو توسط پارتیزانهای کمونیست دستگیرشده و هویت آنها نیز شناسایی شد.
روز بعد موسولینی و پتاچی بهطور خودسرانه تیرباران شدند.
عاشق بینوایان
با شنیدن نام بنیتو موسولینی همه بی اختیار به یاد دیکتاتور فاشیست ایتالیا در جنگ جهانی دوم میافتند. اما موسولینی خصوصیات و وجهههای دیگری نیز داشت. او عاشق رمان بینوایان بود و یک بار هم نامزد دریافت جایزه صلح نوبل شد.
بچه شر
بنیتو موسولینی که در سال ۱۸۸۳ متولد شد، از آن بچههای شر و دردسرساز بود. وی دائما به دلیل زورگویی به دیگر هم سن و سالانش و کتک کاری با آنها به دردسر میافتاد. موسولینی جوان به دلیل چاقوکشی از دو مدرسه اخراج شد. او همچنین سرکرده دارودسته خلافکاران محلهشان هم بود که اغلب به مغازهها و مزارع محلی حمله و در برگزاری مراسم مذهبی در کلیساها اخلال ایجاد میکردند.
تجربه تدریس
مادر موسولینی ، رُزا مالتونی، معلم مقطع ابتدایی بود و با برشی که داشت کاری کرد پسرش با وجود مشکلات انضباطی فراوان از دبیرستان فارغالتحصیل شود. اما موسولینی ظاهرا آنقدر آزار و اذیت بچه مدرسهایها را دوست داشت که پس از فارغالتحصیلی نیز به عنوان معلم به مدرسه بازگشت. هرچند حرفه تدریس، او برخلاف دوران حکومتش بر ایتالیا، کوتاه بود.
عاشق ویکتور هوگو
بنیتو موسولینی به لطف قصه شبهایی که پدرش در کودکی برایش میخواند، به یکی از طرفداران بزرگ رمان بینوایان از ویکتور هوگو تبدیل شد. وی علاقهاش به آثار هوگو را در تمام طول عمرش حفظ کرد و هروقت فرصت میکرد در جلسات کتابخوانی مربوط به آنها شرکت میکرد.
موسولینی آنچنان شیفته ادبیات بود که میخواست نویسنده شود. او برای چند روزنامه از جمله نشریات سوسیالیست مطلب مینوشت اما تمرکزش صرفا روی روزنامهنگاری نبود. او همچنین یک رمان عاشقانه تاریخی به نام معشوقه کاردینال هم نوشت که اولین بار در سال ۱۹۰۸ منتشر شد.
نوستالوژی رم باستان
بنیتو موسولینی به عنوان یک ایتالیایی اصیل از همان دوران کودکی داستانهایی درباره عظمت رم باستان شنیده بود. بنابراین منطقی است که یکی از اهداف او به عنوان رهبر ایتالیا این باشد که کشورش را به شکوه سابق برگرداند. موسولینی برای پیشبرد برنامه فاشیستی خود گاهی به تصاویر رم باستان متوسل میشد تا حس نوستالژی را در پیروانش بیدار کند. در واقع واژه فاشیست (Fascist) از واژه رومی fasces به معنای قدرت گرفته شده بود که پیشتر در دهه ۱۸۰۰ توسط سازمانهای رادیکال در ایتالیا مورد استفاده قرار میگرفت.
هراس از چشم زخم
بنیتو موسولینی چند باور عجیب و غریب داشت مثلا معتقد بود بعضی از مردم چشم شور دارند. وی آنقدر از چشم شور میترسید که از دیدار با شاه آلفونسوی سیزدهم اسپانیا خودداری کرد چون مطمئن بود چشمش شور است! البته در مدت دیدار سال ۱۹۲۳ شاه آلفونسو از ایتالیا چند حادثه عجیب و تلخ در این کشور رخ داد؛ یک زیردریایی منفجر شد، دو افسر نیروی دریایی در آب افتادند و غرق شدند و یک سد به یک باره ترکید و دهها تن جان خود را از دست دادند. در آخر هم آن افسر نیروی دریایی که با این پادشاه اسپانیایی دست داده بود، به یکباره افتاد و مرد. موسولینی هم همه این اتفاقات ناگوار را پای چشم شور پادشاه گذاشت.
سودای امپراطوری
علاقه موسولینی به رم باستان باعث شد بخواهد یک امپراطوری راه بیندازد. به همین منظور، مدتی کنترل جزیره کورفو در یونان را به دست گرفت، سلطه ایتالیا روی کلونی خود در لیبی را سفت و سختتر کرد، به آلبانی و اتیوپی حمله کرد. با وجود این، ارتش موسولینی برای جاه طلبیهای او به اندازه کافی قوی نبود. سربازان این ارتش به خوبی تعلیم ندیده بودند و تجهیزات لازم را در اختیار نداشتند و از همه مهمتر، موسولینی به عنوان رهبر به اندازه کافی قاطع نبود.
نامزد جایزه صلح نوبل
موسولینی در سال ۱۹۳۵ میلادی نامزد دریافت جایزه صلح نوبل شد یعنی دقیقا همان سالی که دستور حمله به اتیوپی را داد! جالب است بدانید دو نامه در حمایت از نامزدی موسولینی به کمیته اعطای جایزه صلح نوبل ارسال شد. یکی از این نامهها توسط یک اندیشمند حقوقی نوشته شده بود و دیگری توسط یک استاد دانشگاه از فرانسه. هردوی این نامهها به طرز اسرارآمیزی از آرشیوهای موسسه نوبل ناپدید شدهاند بنابراین امکان دسترسی به محتوای آنها وجود ندارد.
جسدش هم از خشم مردم در امان نماند
اجساد موسولینی و معشوقهاش پس از اعدام مورد حمله مردم خشمگین قرار گرفت: دو مرد بارها به سروصورت رهبر فقید ایتالیا ضربه زدند و یک زن در جواب ۵ پسری که در دوران حکمرانی موسولینی از دست داده بود، پنج گلوله در جمجمه او خالی کرد. یک نفر به نشانه تحقیر روی صورت بیجان این دیکتاتور ادرار کرد و دیگران رد میشدند و روی او تف میانداختند. در پایان اجساد موسولینی، معشوقهاش و چهار نفر دیگر از سقف یک پمپ بنزین در میلان آویزان شدند.
فاشیسم مد نظر موسولینی چه بود؟
فاشیسم اصیل یعنی فاشیسمی که موسولینی و هیتلر و مقلدانش در جای جای جهان آن را تبلیغ می کردند بر مقوله های سیاسی چپ و راست منطبق نبودند. این جبش برخی ایده ها را از راست و چپ وام می گرفت. فاشیسم به نحو وحشیانه ای دشمن دموکراسی لیبرال و سوسیالیسم مارکسیستی بود. فاشیسم ها ملی گرایانی انعطاف ناپذیر بودند. فاشیست ها عزم راسخ خود را به بازسازی قانون و نظم جامعه، با استفاده از هر نیروی قهری که لازم باشد اعلام کردند.
فاشیسم ها دوآتشه بودند. آنها می گفتند قصدشان در هم شکستن نظم موجود است. فاشیست ها اعلام کردند ماموریتشان نشاندن ناسیونال سوسیالیسم به جای سرمایه داری است.
جنبش پیراهن سیاهان
رهبران فاشیسم مردان جوانی بودند که خاستگاهشان نه طبقه نخبگان و اشراف قدیمی بلکه طبقات میانی و پایین جامعه بود. آنها از طریق بسیج کردن جنبش های توده ای برای شورش و دستیابی به قدرت تلاش می کردند.
پیراهن سیاهان فاشیست ایتالیایی و قهوه ای جامگان نازی آلمانی همین که به قدرت می رسیدند داعیه نوع جدیدی جامعه متحد را در سر می پروراندند. در این جامعه باید حکومت تام الاختیاری حاکم باشد که زندگی هر فردی را قالب ریزی کند و شکل دهد.
چرا فاشیسم؟
اما چرا جماعت راستگرا که معمولا با تغییر مخالفند دسته دسته به جنبش های فاشیستی پیوستند که وعده می دادند همه چیز را دگرگون می کنند؟
برخی روندهای قدرتمند نهفته در پس موفقیت فاشیسم، از قبل جنگ جهانی اول در جامعه و فرهنگ اروپایی آشکار بود. این جنگ و دوره بعد از آن روندها را تقویت کرد.
از جمله این روندهای پیش از جنگ جهانی اول می توان از تاثیر تغییرات اجتماعی و اقتصادی بر گروه هایی در هر جامعه یاد کرد که کمترین مفر و توانایی دفاعی از خود ندارند. این گروه ها کسبه جزء، کشاورزان کم بنیه و صنعتکاران خویش فرما را در بر می گرفتند.
پیش از جنگ اول جهانی، این گروه ها خود را بین سوداگران بزرگ و طبقه کارگر پرجمعیت و گسترده گیر افتاده و له شده می دیدند. فروشگاه های زنجیره ای متعلق به شرکت های گمنام و ناشناس، فروش مغازه داران نبش خیابان ها را پایین آورد. ماشین آلات ابتکاری که برای تولید انبوه و سریع طراحی شده بود در همه جا معاش و منزلت اجتماعی صنعتکاران سنتی را تهدید می کردند.
سیاست های پارلمانی که غالبا بازی رمزآلود، مخدوش و فاسدی به نظر می رسید فقط سیاستمداران را منتفع می کرد و هیچ حمایتی در برابر این خطرهای فزاینده ارائه نمی کرد.
انسان حماسی به جای انسان اقتصادی
این افراد به سوسیالیسم مارکسیستی نیز نمی توانستند روی آورند زیرا مغرورانه خود را از شهروندان محترم و آبرومندی می دانستند که کارگران پرولتاریایی را که به مارکسیست ها رای می دادند به دیده تحقیر می نگریستند.
طبقه متوسط و کارمندان دون پایه احساس امنیت خود را از همانندپنداری با نهادهای ظاهرا مستحکم و پابرجایی چون سلطنت آلمان کسب می کردند.
در حالی که سرمایه داران و سوسیالیست ها درباره آن چه که باید از انسان اقتصادی حاصل شود به مباحثه مشغول بودند فاشیست ها آرمان انسان حماسی، گرونده قوی و ستمکار، و شادمان در سرنوشت ملت یا نژادش را فراچنگ آوردند.
بدون جنگ اول جهانی چنین ایده هایی باید به حاشیه و اقلیت جامعه اروپایی محدود می ماند. این جنگ و پیامدهای آن بود که این ایده ها را نزد میلیون ها نفر معنی دار و رشد فاشیسم را تشویق و ترغیب کرد.
نه ایتالیا و نه آلمان از نهادهای دموکراتیک دیرپایی برخوردار نبودند آن طور که در فرانسه و انگلستان بود. طبقه متوسط ایتالیا و آلمان، مواجه با آشوب اجتماعی یا فاجعه اقتصادی ترجیح دادند دموکراسی های نوپای نحیف خود را به نفع استقرار دولتی قوی که فاشیست ها وعده اش را داده بودند، کنار گذارند و نادیده بگیرند. آن ها به انقلابی تن دادند که امیدوار بودند به تغییرات آشفته ساز ناشی از جنگ پایان می دهد؛ انقلابی از راست.
مدل ایتالیایی فاشیسم
بنیتو موسولینی(۱۸۸۳-۱۹۴۵) هممیهن های نگران و بیزارش را با مهارت بسیج کرد. او از هنگام نوجوانی در مقابل جامعه ایتالیا یک شورشی بود و تقریبا مانند تمام شورشیان در جناح چپ قرار داشت. او در آستانه جنگ جهانی اول یک روزنامه نگار سوسیالیست مهم و پیشرو بود. اما با موضع حزب سوسیالیست ایتالیا دایر بر این که نباید وارد جنگ شود مخالفت کرد و بر سر همین موضوع برای همیشه از چپ برید. از زاویه دید موسولینی خشونت و آسیب ناشی از جنگ نوید انقلاب را می دهد. در هنگام جنگ، ملتی پرولتاریایی چون ایتالیا باید وابستگی اش به کشورهای صنعتی پیشرفته تر را قطع کند. وقتی که ایتالیا در سال ۱۹۱۵ به جانبداری از انگلیس و فرانسه وارد جنگ شد، که قسمتی از دلایل این پیوستن به جنگ ناشی از تبلیغات موسولینی و اصحاب وی بود، او هم بی درنگ به ارتش پیوست. او همان قدر کم از پیروزی بهره برد که کشورش ایتالیا.
۲۳ مارس ۱۹۱۹ موسولینی به همراه ۱۴۵ نفر از دوستانش، که لباس متحدالشکل سیاه را انتخاب کرده بوند نخستین یگان نبردهای خیابانی را بنیاد نهاد.
اعطای حق رای به زنان
فاشیسم ایتالیا در نخستین سال ایجادش از مطالباتی چون اعطای حق رای به زنان و هشت ساعت کار روزانه حمایت کرد و از این بابت توجه اندکی را به خود جلب کرد. اما رشد واقعی فاشیسم وقتی آغاز شد که محافظه کاران هراسیده قابلیت بالقوه آن را در سرکوب بی نظمی های اجتماعی تشخیص دادند.
صاحبان صنایع، زمین داران و ارتش به تامین مالی این جنبش شتافتند. گردان های بی رحم و وحشی فاشیست ها، اعتصابگران و سایر آشوبگران را کتک می زدند.
اواخر ۱۹۲۲ فاشیسم با همان سرعتی رشد کرد که بیکاری. فاشیست ها در این سال حدود سیصد هزار نفر عضو داشتند. لباس سیاه های فاشیست خیابان های بسیاری از شهرهای بزرگ ایتالیا را کنترل می کردند و رهبرانشان با صدای بلند سهمی در دولت را طلب می کردند.
با این همه موسولینی با خشونت به قدرت نرسید. پادشاه ایتالیا و مشاورانش به جای مبارزه ای هولناک با یکی از دشمنان دشمنان خودشان - سوسیالیست ها و کمونیست ها- تصمیم گرفتند موسولینی را به قدرت برسانند. موسولینی اکتبر ۱۹۲۲ با دعوت پادشاه برای سرپرستی یک کابینه ۱۴ نفره از جمله سه وزیر فاشیست، از راهپیمایی هوادارانش سان دید.
گروه های صنفی موسولینی
راه چاره فاشیسم برای حل تعارض های اجتماعی عبارت است از جامعه گروه گرا. گروه گرایی فاشیستی در پی آن بود که اعضای حرفه اقتصادی مشابه، هم کارکنان و هم کارفرمایان را، از طریق حذف احزاب سیاسی و القای نواحی انتخاباتی جغرافیایی متحد کند. به جای این نهادهای تفرقه انگیز باید صنف هایی برای هر یک از بخش های اقتصاد تاسیس می شد. در این نهادها نمایندگان کارفرمایان و کارگران می توانستند اختلافاتشان را در فضایی آکنده از تفاهم متقابل حل و فصل کنند.
موسولینی سرانجام دوازده فقره از این گروه های صنفی ایجاد کرد و در سال ۱۹۳۸ به جای پارلمان آلت دست خویش، مجلس یگان های فاشیستی و اصناف را تشکیل داد. این نظام که از امیدهای کاتولیکی به آشتی و سازش اجتماعی بسی فاصله داشت صورت ظاهری بود که برای سرکوب طبقه کارگر ایتالیا تغییر چهره داده بود. سردمداران کسب و کارهای بزرگ عملا گروه های صنعتی را اداره می کردند و بر آنها تسلط داشتند. کارگران ایتالیا، ممنوع از اعتصاب، چندان قدرت انتخاب و اختیاری در میان آنها نداشتند. در سال ۱۹۳۹ دستمزد واقعی کارگران، یعنی قدرت خرید آنها به زیر سطح دستمزدهای سال ۱۹۲۲ افت کرد.
کارگران که به سوی سوسیالیسم گرایش داشتند هرگز حامیان مطلوبی برای فاشیسم نبودند. کاسبکاران جزء هم که از فاشیسم حمایت می کردند، وقتی ضربات هولناک بحران بزرگ اقتصادی نواخته شد دیگر امید چندانی به حکومت موسولینی نداشتند.
در حالی که کسبه جزء ورشکست می شدند بنگاه بازسازی صنایع به رقیبان بزرگ آنها وام های کلان می دادند. تلاش برای ساختن صنایعی کارآمد نسبت به لفاظی فاشیست ها درباره صیانت از طبقات فرودست و انسان های ضعیف حق تقدم یافت. شاید از میان هواداران اولیه فاشیسم، دانشجویان و کارمندانی که در دستگاه ادارای حزبی و دولتی در حال گسترش، کار و شغلی یافته بودند بیشتز ار دیگران بهره بردند.
خطا پشت خطا
در حکومت فاشیستی اولیه در ایتالیا گروه های محافظه کاری چون کلیسا، دربار و صاحبان کسب و کار بزرگ، همچنان با نفوذ باقی ماندند.حکومت فاشیست همچنان نتوانست ایتالیا را از چنگال بحران بزرگ برهاند. علیرغم تاکید موسولینی بر پروژه های عمرانی، هیچ کدام از موارد ساخت و ساز او برای خیل مردمی که از نواحی روستایی فقرزده به شهرها گریخته بودند کار و شغلی تامین نکرد.
تناقض، سیاست های موسولینی را فلج می کرد. مثلا تلاش برای نگهداری مردم در مزاع که جمعیت خیلی فراتر از ظرفیت نیروی کار مورد نیاز آنجا بود در حالی که مردم را هم به بچه دار شدن ترغیب می کرد با هیچ عقل سلیمی جور در نمی آمد. اما ایدئولوژی فاشیستی برای قدرت بخشیدن به ایتالیا هم بر خودکفایی کشاورزی و هم بر رشد مداوم جمعیت پای فشاری می کرد. به همین ترتیب، هدف از اقتصاد خودبسنده مستقل از حامیان خارجی، کشش و گیرایی وطن پرستی داشت. اما حکومت فاشیستی قدرت خرید اکثریت طبقه کارگر را بدون برنامه ریزی سامان مندی برای سرمایه گذاری عملا محدود کرد.
موسولینی که در تناقض های مابین اسطوره های فاشیستی و واقعیت تلخ و سخت گیر افتاده بود از کوره به در رفت در سال ۱۹۳۵ دوباره به خشونت روی آورد و به کشور اتیوپی حمله کرد تا شکست خفت بار ایتالیا در سال ۱۸۹۶ در آنجا را تلافی کند. اما این ماجراجویی به جای استقرار یک امپراتوری ایتالیای نقطه آغاز شکست و تباهی فاشیسم را رقم زد. برای کشوری فقیر( از نظر داشتن مواد خام) و صنعتی نشده چون ایتالیا، جنگ به معنای وابستگی به متحد قدرتمندی بود. لذا موسولینی با اعلام انزجار و طرد دموکراسی های سلطه جو، بریتانیا و فرانسه؛ سرانجام به همسایه فاشیستش یعنی آلمان روی آورد. اما آلمان نیز عاقبت موسولینی را به تباهی و شکست کامل کشاند. نه هیتلر از جنگ جهانی دوم جان سالم به در برد و نه موسولینی. اولی خود را کشت و دیگری به طرزی فجیع به قتل رسید.
گزارش از: آیدا شجاع- ناصر غضنفری
منابع:
جهان در قرن بیستم. کارتر و فیندلی- جان م راثنی- ترجمه بهرام معلمی
https://historydaily.org/benito-mussolini-facts-stories-trivia