به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، محمد طاهری خسروشاهی، پژوهشگر، در آستانه سی و یکمین سالروز درگذشت زندهیاد سید محمدحسین بهجت تبریزی(شهریار) در یادداشتی که در صفحه شخصیاش در فضای مجازی منتشر شده، ضمن یادآوری نکاتی درباره جهان شعری و سلوک فردی استاد شهریار مینویسد:
1 ـ در سالهای اخیر برگزاری همایش و برپایی محافلِ سخنرانی درباره شعر و شخصیّت شهریار، کم نبوده است؛ امّا همایشهای منسجم و نظاممند و مقالاتی که مبتنی بر اصولِ نقد ادبی و شناختِ شعری باشد، بسیار کم بوده است. در عین حال، از همان سالهایِ جوانی و شروعِ شاعریِ شهریار، داستانهایِ برساخته درباره او، در میان مردم، بر سر زبانها افتاده، و ناگزیر، حلقهای از شیفتگان و بدخواهان، پیرامون او شکل گرفته است.
2 ـ اگر گواهی آمار و ارقام حوزه نشر را بپذیریم، در میانِ شاعران دوره بیداری، شهریار از حیث آوازه و محبوبیّت، همانندی ندارد. او برخلاف بسیاری از گویندگانِ معاصر، که اغلب در سالهای پایانیِ حیات شاعری، به شهرت رسیدهاند، از همان دوره جوانی، همواره بلندآوازه زیسته و هرگز گستره نفوذ مردمیاش، در فراز و فرود رخدادها و دگرگونیها، کاستی نگرفته است. بر این موقعیت ممتاز شاعری، باید آوازه بلند او، در آن سوی مرزها را هم اضافه کرد. نامِ شهریار، نه تنها در جغرافیای وسیعِ شعر فارسی، بلکه در میان ترکزبانان جهان، به ویژه ترکیه و قفقاز هم آشناست. حتی در سالهایی که دیوار آهنین کمونیسم، بر قفقاز کشیده شده بود، شعرِ شهریار، همچنان در آن دیار، طنینانداز بود.
3 ـ آنچه شهریاریِ بلامنازع و بیهمتای او را بر اریکه شعر معاصر مسلّم میکند، تسلّط و تبحّر او، در هر دو زبان فارسی و ترکی است. راز عمده محبوبیّت شهریار، که البته خود شگفت داستانی در طول تاریخ ادبیات این سرزمین است، در همین نکته نهفته است که او در هر دو زبان فارسی و ترکی شاهکار آفریده است. گذشته از غزلیّات شورانگیزِ فارسی، با انتشار منظومه حیدربابا به زبان مادریِ شاعر، حادثهای مهم در ادبیات آذربایجان رخ داد؛ شاعری که پیش از این توانایی خود را در سرودن انواع شعر فارسی، اثبات کرده بود، حالا کوه بینام و نشان حیدربابا را ورد زبانها ساخته و قلّه آن را بر سرفرازی سهند و سبلان برتری داده است. استقبالهای گسترده از حیدربابا و ترجمههای متعدد آن به زبانهای مختلف، گوشهای از محبوبیّت فرامنطقهای شاعرِ این منظومه است.
4 ـ در بحث پیرامون جایگاه ادبیِ شهریار، نباید نقش بسیار مهمّ سرودههای دینی او را انکار نمود. راز عمده موفقیّت شهریار در سرودن آثار مذهبی، این است که وی، این اشعار را از عُمق دل و سویدایِ جان سروده و مشتی حرف و کلمه را به دنبال هم و در لباسِ نظم و قالبِ اصطلاحات عروض و قافیه، مرتّب نکرده است. شهریار به معنای واقعی کلمه، یک شاعر مسلمان است.
5 ـ شهریار تا زنده بود، همچنان عشق به ایران را در جان و دل داشت و از ذکر سرافرازیهای مام میهن و تاریخ پرشکوه و والایش، در شور و شعف میآمد. او آذربایجان را جزو جداییناپذیرِ ایران میدانست. شهریار هیچگاه، خود را بدون ایران و ایران را بدون اجزایِ ارجمند آن که همانا اقوام مختلف ایرانی است، احساس نمیکرد. هرگاه چکامهای به نام ایران به خاطرش میآمد، آذربایجان را به وفاداری به ایران توصیه می کرد. شهریار با بازتاب این احساس لطیف و حقیقی، علاقه وصفناپذیر خود به وطن را آشکار ساخته و البته میان این احساس لطیف، با عقاید افراطی و ناسیونالیسم، تفاوت ماهوی برقرار ساخته است. احساس میهندوستی شهریار، از نوع «حبُ الوطن من الایمان» است. به عبارتی، ستایش سرزمین، یک نمود آرمانی است و این نمود برای شهریار دارای ارزشی ذاتی است. شهریار، هویّت خود را از ایران میگیرد و این سرزمین نیز به سبب وجود مردم باایمان، هویّت مییابد.
6 ـ استقبال عمومی از دیوانِ شهریار، بشارتدهنده این حقیقت است که پیوند ذوقی و عاطفی ایرانیان با شعر و ادب اصیل، ناگسستنی و پیمان جاویدان بین روح و شعر ایرانی، ناشکستنی است و تا زمانی که سفینه حافظ و سعدی و شهریار را چون کاغذ زر میبرند، میتوان یقین داشت که آتشی که نمیرد همیشه و همچنان فروزان است.