شنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۳ - 2024 December 14 - ۱۱ جمادی الثانی ۱۴۴۶
۱۵ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۲:۱۱
توسط نشر چشمه؛

داستان زندگی «پسری که پدرش درآمد» به بازار نشر آمد

رمان «کاکا کِرمَکی، پسری که پدرش درآمد» نوشته سلمان امین توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شد.
کد خبر: ۲۸۸۰۵۹

ایران اکونومیست- رمان «کاکا کِرمَکی، پسری که پدرش درآمد» نوشته سلمان امین به‌تازگی توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب صد و سی و سومین عنوان از مجموعه «کتاب‌های قفسه آبی» است که این ناشر منتشر می‌کند.

داستان زندگی «پسری که پدرش درآمد» به بازار نشر آمد

سلمان امین داستان‌نویس جوانِ متولد سال ۱۳۶۳ است که پیش از این کتاب‌های «قلعه‌مرغی: روزگار هرمی»، «پدرگشتگی» و «انجمن نکبت‌زده‌ها» را در حوزه ادبیات داستانی و «بورس باز (تکنیک های جادویی سرمایه گذاری در بورس)»، «هنر جنگ در بازار بورس» و «گاوها و خرس ها (بررسی ۱۰ باور غلط در بازار بورس)» در زمینه اقتصاد نوشته است.

رمان «کاکا کِرمَکی، پسری که پدرش درآمد» درباره پسر جوانی است که در خانواده‌ای پرجمعیت به دنیا آمده است. این خانواده به‌خاطر جنگ از جنوب به تهران آمده‌اند. پسر جوان داستان پدری مقتدر اما طناز دارد که انسان ساختارشکنی هم هست. بسیاری از فرازهای رمان پیش رو، تفسیر جهان پیرامونی این پسر جوان است. این شخصیت به مقطعی از زندگی می‌رسد که تصمیم می‌گیرد خودش را از نظر خانواده مخفی و اصطلاحاً گم‌وگور کند. او در ادامه می‌خواهد فرزند یک خانواده ارمنی شود و...

شخصیت اصلی این رمان به محیط اطراف و دنیایی که در آن زندگی می‌کند، معترض است. به همین دلیل در پی ساختن هویتی تازه برای خود بر می‌آید. رمان «کاکا کِرمَکی، پسری که پدرش درآمد» در ادامه روند داستانی و رویکرد این داستان‌نویس در رمان‌های «قلعه‌مرغی»، «پدرگشتگی» و «انجمن نکبت‌زده‌ها» در زندگی شهری نوشته شده است.

رمان «کاکا کرمکی» دو بخش اصلی دارد که به فصل‌های مختلف تقسیم می‌شوند. این کتاب روز جمعه ۱۰ اسفند در کتابفروشی نشر چشمه در خیابان کریم‌خان زند رونمایی شد.

در قسمتی از این رمان می‌خوانیم:

تمام شب حواسم پی او بود. صدبار الکی خودم را خِفتش انداختم. گفتم آب می‌خواهم، آورد. آب را دست‌دستی روی زمین ریختم، گفت فدای سرت، دوباره آورد. بالش خواستم که دستم را حایل کنم، قند برای چای، قاب‌دستمال برای اشک و فین. داشتم اذیتش می‌کردم، اما از این‌که باهاش در ارتباط باشم دلم حال می‌آمد. ولی نگذاشتم گند کار مثل قضیه دخترخاله مامان بالا بیاید. اگر او را می‌خواستم باید تمام تمرکزم را روی آرا بودن خرج می‌کردم. نازیک به شرطی همچنان مهربان باقی می‌ماند که فکر کند خواهر من است. دست از پا خطا می‌کردم، نه از «تاک» نشان می‌ماند نه از «تاک‌نشان».

نُقل محفل بودم، اما فضا قشنگ امنیتی شده بود. در چشم‌هاشان کنجکاوی طَبق می‌زد، بااین‌حال سعی می‌کردند با خنده‌های ساختگی خود را مثل یک مهمان معمولی که ابداً قصد فضولی ندارد جا بزنند. همیشه باید مراقب خنده کسانی که واقعاً خوشحال نیستند باشید. لبخندی که تمام صورت را درگیر نکند نشانه آشکار دغل‌کاری است.

هیچ‌کس سوالی از من نمی‌کرد. نه آن شب کسی چیزی به‌ام گفت نه بعداً، ولی معلومم بود که هوآنِس در این مورد گوشی را دست‌شان داده است. در همان چند دقیقه‌ای که باهاش تنها شدم، متقاعدش کردم که حالم برای یادآوری گذشته فعلاً مساعد نیست. اگر یک چیز از زندگی یاد گرفته باشم، همین هنر متقاعدکردن بقیه است.

گوش شیطان کر، همه باورم کرده بودند. جسم نحیفم تا حدی به سن جعلی‌ام راه می‌داد. بزرگ‌ترین نگرانی‌ام قیافه نسبتاً جنوبی‌ام بود که از قرار معلوم تا آن لحظه توجه کسی را جلب نکرده بود. هیچ‌کس در آن جمع بچه‌اش را در چهارسالگی گم نکرده بود تا در یازده‌سالگی تحویل بگیرد ببیند چه ریختی از کار درمی‌آید. بچه‌ننه لاپنبه‌ای نبودم که شکل باقی‌ِ یازده‌ساله‌ها باشم، من هفت‌سال به دور از خانواده، در جنوبی‌ترین شهرهای کشور، زیر بدترین شکنجه‌ها زندگی کردم. کم‌چیزی نیست. چهره آدم کن‌فیکون می‌شود.

این کتاب با ۳۰۱ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۳۳ هزار تومان منتشر شده است.

آخرین اخبار