ایران اکونومیست- فیلم سینمایی «سوءتفاهم» ساخته احمدرضا معتمدی عصر سه شنبه ۱۴ اسفندماه در دانشگاه ادبیات علامه طباطبایی اکران شد و مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
پس از نمایش این فیلم، هانیه توسلی بازیگر «سوءتفاهم» گفت: من به عنوان یک بازیگر وقتی با هر اثری مواجهه میشوم ابتدا دیدگاه و رویکرد کارگردان برایم اهمیت پیدا میکند، چون باید در خدمت کارگران باشم. وقتی فیلمنامه «سوءتفاهم» را خواندم دغدغههای آقای معتمدی برایم جالب بود چراکه او در این فیلم به مسأله عدم قطعیت توجه داشت البته باید عنوان کنم که من هیچگاه علاقه جدی به فلسفه نداشتم، اما میدانم که این حوزه به ادبیات و روانشناسی ربط دارد ضمن اینکه به هر حال فیلسوف متفکر جذاب است، چون جهان را با تفکر خود تفسیر میکند و نگاهش میتواند عمیق باشد.
وی افزود: آقای معتمدی به «سوءتفاهم» خیلی فلسفی نگاه میکرد به همین دلیل من هم سعی کردم با فیلم همراه شوم با این وجود خودمان هم گاهی گیج میشدیم.
توسلی با بیان اینکه این روزها بیشتر، ارتباطات به فضای مجازی مربوط میشود، اظهار کرد: این روزها هویت آدمها با عدم واقعیت آمیخته شده، گویا همه چیز غلوآمیز است در حالی که من فکر میکنم اصلا جهان مادی وجود ندارد و در واقع سایهای از واقعیت است.
در ادامه احمدرضا معتمدی کارگردان «سوءتفاهم» توضیح داد: ما در حال حاضر در جهانِ مرجعیتِ تصویر زندگی و واقعیت را در داخل تصویر کشف میکنیم در واقع سوالی که پیش میآید این است که آیا این واقعیت است که درست میگوید یا بازی تصویر و واقعیت هنوز ادامه دارد؟
وی با اشاره به پایانبندی این فیلم اضافه کرد: ما چند پایان بندی برای «سوءتفاهم» در نظر گرفته بودیم، ولی پایان بندی فعلی را براساس یک تصمیم جمعی انتخاب کردیم.
معتمدی ضمن بیان این مطلب که امروزه واقعیت از دل تصویر در میآید و تصویر خودش واقعیت را تولید میکند، مطرح کرد: چیزی که من به صورت خواب و خیال دیده بودم همین گروگانگیریِ داخل فیلم بود که کاراکترها نمیدانستند آیا واقعا به عنوان گروگان گرفته شده بودند یا نه.
این کارگردان در بخش دیگر از صحبت هایش بیان کرد: ما در «سوءتفاهم» سعی کردیم بخشی از افکار فیلسوفان پست مدرن را مورد توجه قرار دهیم این در حالی است که این روزها بخشی از سینمای ما تبدیل به سینمای پروپاگاندا، بخشی تبدیل به سینمای اپوزیسیون و بخشی تبدیل به سینمای مبتذل شده است و گویا کسی دغدغه تفکر ندارد حتی کسی مانند داریوش مهرجویی که «گاو» را بر اساس همین دغدغه ساخت دیگر به سراغ ساخت چنین فیلمهایی نرفت.
معتمدی در ادامه این جلسه در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه مخاطب از اواسط فیلم دیگر خسته میشود، بیان کرد: ما در دورهای هستیم که باید این خسته شدنها را تجربه کنیم برای مثال خیلیها حتی پنج دقیقه از بسیاری از فیلمهای مطرح جهان را تحمل نمیکنند، اما سوال من این است که چرا ما انقدر کم تحمل شده ایم؟ این در حالی است که در غرب ساخت فیلمهای ساده وسترن پنجاه سال ادامه داشت، اما در مقابل آثار بسیار کمی درباره تفکر ساخته میشود گویا برخی از تفکر میترسند.
وی در بخش دیگر از صحبت هایش با بیان اینکه یکی از آثارش با نام «آلزایمر» هرچند درباره فلسفه اسلامی و معرفت حضوری بود، اما چهار سال در انتظار مجوز مانده بود، درباره دیگر اثرش با نام «راه رفتن روی سیم» توضیح داد: این فیلم هم هنوز مجوز نمایش نگرفته است در حالی که در «راه رفتن روی سیم» موسیقی از دیدگاه بسیاری از فلاسفه بررسی میشود من حتی درباره توقیف این فیلم، نامهای به رئیس جمهور نوشتم، اما رئیسجمهور ترجیح داد به نامه اصغر فرهادی درباره گورخوابها جواب دهد، ولی به یک امر فرهنگی توجهی نکند.
سپس شمس الملوک مصطفوی عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی پشت تریبون قرار گرفت و بیان کرد: آثاری مانند «سوءتفاهم» به ما پیامی عمیق ارائه میدهند به طوری که برخی از شخصیتهای این فیلم من را یاد افلاطون، ارسطو و... میانداختند در همین جا باید عنوان کنم که باید هر اثری را به نسبت خودش مورد بررسی قرار بدهیم و به نظرم بهتر است در این امر به آثار همان هنرمند توجه کنیم چرا که ممکن است داوریهای ما درباره آثار هنری دقیق نباشد و برآمده از پیش فرضهای ما باشد.
وی با بیان اینکه خوشحال است فیلمی تفکر برانگیز ساخته شده است، عنوان کرد: چنین آثاری مخاطبان را به تفکر وادار میکنند نکته دیگری که باید عنوان کنم این است که برایم جالب بود که احمدرضا معتمدی در ساخت «سوءتفاهم» تحت تاثیر برخی فلاسفه قرار داشته است.
مصطفوی در بخش دیگری از صحبت هایش اظهار کرد: گاهی اوقات ارتباط مجاز و واقعیت به قدری پیچیده میشود که ما دچار سرگشتگی میشویم در واقع این روزها انسانها غرق در دنیای مجازی هستند و ارتباط ما با عالم واقعی گسیخته شده است، اما همین که «سوءتفاهم» توانسته است طرح مسأله کند تا نسبت به جهان خود فکر کنیم گام موثری است البته شاید بهتر بود فیلم به گونهای روایت شود که مخاطب راحتتر بتواند با داستانش ارتباط برقرار کند، چون باید بپذیریم که تمام مخاطبان «سوءتفاهم»، فلسفه نمیدانند بنابراین اگر سادهتر روایت میشد نتایج بهتری در پی داشت.
در ادامه احمدعلی حیدری استاد گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی عنوان کرد: من تا حدود زیادی از تمایلات فلسفی معتمدی آگاهم و براساس همین موضوع میتوان ردپای مارتین هایدگر را که یک فیلسوف است، در اثر او دید.
وی مطرح کرد: هیچکس نمیتواند مدعی شود که میتواند از چرخه هولناک سوء تفاهم خارج شود چراکه ما پیوسته در این موضوع قرار داریم بنابراین آقای معتمدی به خوبی در فیلمش به این موضوع توجه کرده است.
در بخش دیگر از این جلسه هانیه توسلی توضیح داد: به نظرم «سوءتفاهم» از آن دسته از فیلمهایی است که مخاطب خاصی دارد و البته میدانم که گاهی تماشای فیلمهای خاص حوصله بیشتری میخواهد.
در پایان جلیل شعبانی تهیه کننده این اثر پشت تریبون قرار گرفت و عنوان کرد: نسخهای که از این فیلم در سی و ششمین جشنواره فیلم فجر به نمایش گذاشتیم ۱۱۹ دقیقه بود، اما با توجه به بازخوردهایی که دریافت کردیم بعد از جشنواره تصمیم گرفتیم ۱۵ دقیقه از آن را کم کنیم، چون در حال حاضر تماشاگران چندان حوصله ندارند هرچند در همان زمان ساخت فیلم هم آقای معتمدی دوست داشت بیشتر مفاهیم فلسفی در «سوءتفاهم» باشد، اما من دوست داشتم قصه بگوییم چراکه فکر میکنم باید فلسفه را به زبان سادهتر گفت.