به گزارش ایران اکونومیست، بررسی دوباره موضوع غلطنویسی در زبان فارسی برای ایسنا با چند سوال همراه میشود؛ چند سوال که هرکدامشان دهها سوال در خود دارند. سوالهایی که حتی برخیشان برای معمولیترین شهروندان هم با عبور از سطح شهر، نگاه به برخی کتابها، چند دقیقه گوش دادن به رادیو یا تماشای تلویزیون، گشتوگذار در دنیای مجازی و در یک کلام، بودن در اجتماع ممکن است ایجاد شود. این سوالها در حالی از برخی اعضای فرهنگستان زبان و ادب فارسی، استادان دانشگاه، نویسندگان و مترجمان پرسیده میشود که برای برخی از آنها اصلا خود غلطنویسیها سوال است؛ اینکه برخی چیزها چرا به راحتی و عمدا غلط نوشته میشوند و هیچکس هم به آنها توجهی نمیکند.
در این مسیر با وجود مشابهتهایی که در پاسخها وجود دارد، نمیشود نظرات همه را همسو دانست. برخی آنقدر نگران این وضعیت هستند که انگار یکی از عزیزانشان در معرض خطری جدی است، اما برخی دیگر خیال آسودهتری دارند و میگویند «نگران نباشید! درست میشود».
فضای مجازی، سلبریتیها و دیگران
دنیای مجازی آنقدر با دنیای واقعی همپوشانی پیدا کرده، که در هرجا و برای هر مشکلی به متهم ردیف اول تبدیل میشود. مجازیها اینروزها، «که» را «ک» و «به» را «ب» مینویسند. با کلمات هر طور که بخواهند بازی میکنند. اصلا میشود گفت اگر مجازی نباشی، زبانشان را متوجه نمیشوی. هرچند که جمعیت زیادی از فارسیزبانان حالا مجازی هستند.
مجازیها برای برقراری ارتباط حتی کمتر هم به رسمالخط فارسی رجوع میکنند، چون خیلی حرفها را شکلکهای صفحه کلید گوشی یا استیکرها میزنند. در صورت نیاز هم از فایل صوتی استفاده میکنند. اینگونه است که اصلا کاری به کار زبان فارسی ندارند. کلماتی هم که مینویسند، غلط یا درستش برایشان اهمیتی ندارد. مهم این است که سریع ارسال شود. انگار کسی برای زبان فارسی وقت ندارد.
در این بین برخی از دوستداران زبان فارسی از خطرات ناشی از ترویج غلطنویسیها میگویند.
بهادر باقری، عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی میگوید: این بیم میرود که تا چند سال دیگر کسی نتواند متون قدیمی را بخواند و با آنها ارتباط برقرار کند، چون تیراژ آنچه در فضای مجازی گسترش پیدا میکند به میلیونها بازدید میرسد و وجود غلط در یک متن با تیراژ میلیونی مثل این است که یک ویروس خطرناک در یک محیط جمعی گسترش پیدا کند که جبران آن کار سادهای نیست.
اما به گفته عدهای دیگر، زبان فارسی قوامش بیش از آن است که بخواهد با فضای مجازی و شوخیهای نوجوانان در این فضا آسیب ببیند.
حسن انوشه، سرپرست گروه نویسندگان دانشنامه «ادب فارسی» معتقد است که غلطنویسی از قدیم در زبان فارسی بوده و میگوید: غلطنویسیهایی هم که این روزها در زبان فارسی از طریق فضای مجازی و یا دیگر روشها رایج شده، رفته رفته درست میشوند و به اصل زبان فارسی آسیبی نمیزنند.
این در حالی است که محمدجعفر یاحقی، پژوهشگر و استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد با بیان اینکه ویراستاری میتواند زبان را از آفتها و کژتابیها حفظ کند، به شرطی که سامانیافته و نظارتشده باشد، اظهار میکند: یک وجه در غلطنویسیها این است که به طور طبیعی در زبان فارسی عناصر و عواملی مطرح میشود که ممکن است لازمه تکامل و تحول زبان باشد؛ شاید نشود اسم اینها را غلط گذاشت چون مصطلح و مورد استفاده عموم است.
او سپس با بیان اینکه آنجا که غلطنویسی ناشی از عمد، جهل و بیاطلاعی باشد، به زبان آسیب میزند، میگوید: یک وقت چیزهایی هست که ناشی از کماطلاعی، کمسوادی و حتی از روی غرض و نظر سوء است که قطعا آنها بیشتر لطمه میزنند و این در ارتباط با شبکههای ارتباط جمعی موثرتر است، چرا که سبب گسترش این غلطنویسیها میشود و همه هم از آن تبعیت میکنند و این خطرناک است.
لیلی گلستان، مترجم هم در اینباره بیان میکند: به نظر من غلطنویسیهای رایجی که شاهدشان هستیم، زیان فاحشی به زبان فارسی میزنند. در فضای مجازی نه تنها غلطنویسیهای فاحشی داریم بلکه از لحاظ جملهبندی هم بسیار غلط دیده میشود و همین غلطها وقتی بیشتر و بیشتر میشوند قبحشان از بین میرود و برایمان عادی میشوند و زیانها شروع میشود و فارسی زیبایمان از دست میرود.
شاید غلطنویسیهایی که بخش عمدهای از آنها توسط فضای مجازی رایج شده است تیری برای تخریب زبان فارسی نباشد اما این را نمیتوان انکار کرد که عامل و مسبب ترویج غلطنویسیها بین پیر و جوان بوده است. این را نمیتوان انکار کرد که خیلیها همواره در پی الگوگیری از دیگران، خصوصا افرادی هستند که برایشان محبوبیت دارند؛ برای همین وقتی میبینند سلبریتی مورد علاقهشان یک واژه را به نحوی دیگر مینویسند قطعا سعی در الگوگیری از آن و تکرارش دارند. از همین رو، برای حرکت در خلاف جهت سیل تخریبکننده، برخی از دوستداران زبان فارسی، سلبریتیها را عامل ایجاد فرصتی برای آموزش صحیح زبان فارسی میدانند و برخی دیگر هم پیشنهادهای دیگری برای استفاده مثبت از این فضا دارند.
بهروز محمودی بختیاری، زبانشناس و دانشیار پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران میگوید: یکی از بهترین روشها برای جلوگیری از غلطنویسی و کمک به زبان فارسی این است که از سلبریتیها که دنبالکنندگان زیادی در صفحات مجازیشان دارند بخواهیم تا به نهضت «غلط ننویسیم» ملحق شوند و هم خودشان درست بنویسند و هم با ویدوئوهایی درستنویسی را رواج دهند.
محمدکاظم کاظمی، شاعر و عضو گروه علمی برونمرزی فرهنگستان زبان و ادب فارسی درباره چگونگی استفاده از فضای مجازی بهعنوان راهی برای کمک به حفظ زبان فارسی و پیشگیری از غلطنویسیها میگوید: در صورتی که زمینههای آموزشی خوبی در این فضا تعبیه شود و نهادهای رسمی متولی رسمالخط و زبان فارسی، فضای مجازی را برای استفاده آموزشی آن به رسمیت بشناسند و آن را شایسته ورود بدانند، میتوان از فضای مجازی در جهت حفظ زبان فارسی کمک گرفت.
زخم تیغ دودم رسانهها بر تن زبان فارسی
شاید اصلا نباید از فضای مجازی توقعی داشت یا اینکه آن را معیاری قرار داد برای سنجش میزان غلطنویسیهای مردم. این رادیو و تلویزیون است که در دسترس همه است و چندین ناظر و متولی آن را تحت نظر دارند. امیدمان بر آن بود که اگر رادیو را روشن یا یکی از کانالهای تلویزیون را تماشا میکنیم، فارغ از غلطها بتوانیم زبان فارسی را در سلامت کامل نظاره کنیم.
اما انگار ویروس فضای مجازی وارد جعبه جادویی و همراه همیشگیاش رادیو هم شده است. رادیو که تنها راه ارتباطیاش با مردم صدایی است که با زبان فارسی به گوش میرسد، از همان آغاز صبح برای اینکه بگوید از جنس مردم است و عصا قورت نداده، گاهی شبیه مردم و دنیای مجازیشان غلط میگوید. این غلطها به اقتضای ندیدن شکل کلمات و اینکه املایی نیستند، اما با ساختارهای صرفی و نحوی زبان، تلفظ کلمات و درست به کار بردن هر یک از آنها، بازی خطرناکی را شروع کردهاند.
محمد حسینی، نویسنده و ویراستار، دراینباره و با اشاره به رعایت نکردن مرتبه زبانی توسط رادیو بیان میکند: رادیو یک کار عجیب و غریب میکند و آن هم رعایت نکردن مرتبه زبانی است. رادیو را که باز میکنید فکر میکنید در محله جاهلها به سر میبرید؛ لحنی که با مخاطبان میلیونی خود حرف میزنند و تصور میکنند که صمیمیت است. اما اینطور نیست و مرتبه زبانی جامعه را تغییر میدهند و این مرتبه، به مرتبه معیار تبدیل میشود. اینها زبان رسمی و معیار جامعه نیستند.
او میافزاید: تلویزیون هم که فاجعه است؛ خصوصا در برنامههایی که رسمی است و مجریها از روی یک متن میخوانند که پر از غلطهای عجیب و غریب است. حتی امکان ندارد همان مجری را اگر بیرون با کلاشینکف هم تهدید کنید بگوید «بدینوسیله خریداری گردید» یا «میباشد». فضای مجازی تاثیری در ترویج غلطنویسیها و آسیب رسیدن به زبان ندارد و دورهای کوتاهمدت است که لطمهای نخواهد زد؛ بلکه این مراکز رسمی و رسانههای رسمی هستند که باعث آلودگی زبان فارسی شدهاند.
میرجلالالدین کزازی، استاد زبان و ادبیات فارسی با بیان اینکه بیگمان رسانههای نو در این زمینه بسیار میتوانند هم سودرسان باشند و هم زیانبخش، اظهار میکند: رسانهها از جمله رادیو، تلویزیون، روزنامه یا دیگر رسانههای آگاهیرسان، به تیغ دودم میمانند؛ بسته به اینکه از آنها چگونه بهره ببریم میتوانند به زبان آسیب برسانند. در زمانی کوتاه، لغزشی زبانی میتواند در دامنهای بسیار گسترده پخش بشود. حتی روستایی که در دهی، پشت کوهی است میتواند این لغزش را به کار بگیرد. از سوی دیگر میتواند به زبان یاری برساند و آن را توان ببخشد. این دوگانگی به چگونگی کاربرد زبان در رسانهها برمیگردد.
وقتی کتاب هم به زبان فارسی آسیب میزند! اما حالا کتاب هم همردیف فضای مجازی و رادیو و تلویزیون شده است. هیچکس فکرش را هم نمیکرد کتاب که خود مروج درستنوشتن و درستها بود، حالا در ردیف آنهایی قرار گرفته که برچسب آسیبرساندن به زبان فارسی میخورند. هرچند که تقصیر خودش هم نیست. ناشران کتاب چاپ میکنند تا پروانه نشرشان باطل نشود؛ گاهی بدون ویراستار، گاهی هم با ویراستارهایی که تخصص لازم را ندارند. چه کسی دلش به حال
فارسیِ کتابها میسوزد؟! اسدالله امرایی، مترجم با اشاره به اینکه هم ویراستار خوب داریم و هم ویراستار بد، درباره میزان توجه به درستنویسی در کتابهایی که منتشر میشوند اظهار میکند: برخی از ویراستارها در حد تغییر و تبدیل واژگان عمل میکنند اما ویراستارانی هم داریم که متن را با متن اصلی مقایسه میکنند و به زیبایی متن اهمیت میدهند؛ همانگونه که نویسنده خوب و بد داریم، و قطعا کتابهایی که ویراستاری خوبی نداشته باشند و کمتر به درستنویسی و دیگر موارد توجه کنند، مخاطبان کمتری نیز دارند.
محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی با بیان اینکه تقریبا بدون استثنا هیچ کتاب فارسی از جمله کتابهای خودش وجود ندارد که غلط نداشته باشد، میگوید: کتابها اغلب ویرایش نمیشود یا نوع ویرایشی هم که انجام میشود خوب نیست، چون ما به آن معنا ویراستار نداریم و نهادی هم نداریم که ویراستار به وجود بیاورد. ویراستاری کار آسانی نیست که هر فرد چهار سال به دانشگاه برود و ویراستار بشود. ویراستاری شرایطی میخواهد که اغلب کسانی که دارند ویراستاری انجام میدهند آن را ندارند؛ اول دانش وسیع در ادبیات فارسی کهنه و نوست، دوم دانستن یک یا دو زبان دیگر در حد عالی، سوم دانش وسیع در زبان و ادبیات عربی که در زبان فارسی تاثیر داشته و بعد هم داشتن ذوق و سلیقه است. اما ما چند ویراستار داریم که چنین شرایطی داشته باشند؟ از این نظر به رغم تعداد زیادی دانشکده ادبیات که داریم در مضیقه هستیم.
موسی بیدج، مترجم و شاعر در اینباره اظهار میکند: در روزگار امروز به واسطه شبکههای اجتماعی، اشکالی ندارد که کلمات مختصر و تلگرافی نوشته شوند تا با حداقل هزینه و حداکثر سرعت، اصل معنای پیام منتقل شود؛ اما به شرطی که در همه زوایای کتابت رایج نشود. در روزگاری که تلگراف ارسال میکردند برای کم کردن هزینهها از مختصر کردن کلمات تا جایی که فقط معنا انتقال یابد استفاده میکردند. امروز هم ما در شبکههای اجتماعی تلگرافی صحبت میکنیم. ارسال پیام در شبکههای اجتماعی مربوط به کوچه، خیابان و راه است، اما کتاب اینگونه نیست. کتاب اولین اتفاقی که باید برایش بیفتد این است که در آرامش جسم و روح خوانده شود؛ وگرنه کتابی که میخوانیم اگر متوجه آن نشویم و ذهنمان جای دیگری باشد و اصلا متن آن تلگرافی نوشته شده باشد و برای خواندن آن به حل معما نیاز داشته باشیم دیگر اصل موضوع از بین میرود.
خلاصه اینکه این روزها انگار حتی توقع چاپ کتابهای بدون غلط از سوی ناشران زیاد است. هرچند که برخی علاوه بر ناشر و ویراستار در این زمینه، از نوع نظارتها و در واقع بینظارتیها گله دارند.
عباسعلی وفایی، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی میگوید: یکی از ضعفهای حوزه نشر این است که هیچ متولیای در جهت صیانت از رسمالخط و نوع نوشتار فارسی وجود ندارد؛ یعنی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ممکن است از نظر محتوایی به آثار گیر بدهد اما از نظر رسمالخط و نوع نوشتار هیچ توجهی ندارند.
خشت اول چون نهد معمار کج پای نظام آموزشی هم در میان اوضاع فعلی زبان فارسی و غلطنویسیها گیر است؛ نظام آموزشی که دانشآموزان را با انبوهی از دادهها اما بیسواد تحویل جامعه میدهد، به جای آنکه از اهمیت خواندن و نوشتن زبان فارسی بگوید، صبح و شب از کنکور و رسیدن به قله دانشگاه میگوید. بعد از اینها چطور میتوانیم توقع داشته باشیم که این نسل بتوانند یک خط کامل را درست بنویسند؟
پیمان خاکسار، مترجم معتقد است که امروزه مردم حتی سادهترین کلمهها را هم غلط مینویسند. او در اینباره اظهار میکند: بسیار میبینیم که «ه» انتهای «که» را نمیگذارند و دلیل این موضوع را اصلا متوجه نمیشوم. مگر وقتی که صرف گذاشتن یک «ه» میشود چقدر است که از این کار پرهیز میکنند؟!
او میافزاید: این آموزشی است که آموزش و پرورش مسئول آن است؛ نمیدانم آموزش و پرورش چه کار میکند که این همه آدم بیسواد از آن خارج میشوند و هنوز هم با داشتن مدرک دانشگاهی املای درست برخی کلمات ساده را هم اشتباه مینویسند. حتی در برخی بیلبوردهای برندهای معروف هم مشکل هکسره وجود دارد؛ چطور هیچکس پس از گذشت مراحل مختلف چاپ و نصب این بیلبوردها به آنها نمیگوید هکسره را به اشتباه نوشتهاند.
اسماعیل امینی، شاعر و مدرس دانشگاه با بیان اینکه خواندن و نوشتن در خط فارسی بخش مهمی از هویت ماست، بیان میکند: ما در نظام تعلیم و تربیت متاسفانه به خواندن و نوشتن اهمیت نمیدهیم و بچههای دبیرستانی ما دائم مشغول تست زدن هستند؛ درحالیکه نه درست میخوانند و نه درست مینویسند. آنها به دانشگاه میآیند اما از نوشتن معمولی حتی یک خط عاجز هستند. دانشجوهایی داشتیم که با رتبههای خوب به دانشگاه آمدهاند اما حتی از نوشتن اسمشان عاجز هستند. و این اشکال از نظام تعلیم و تربیت ماست چون همه چیز آن شده است کنکور. مگر چقدر این کنکور حیاتی است؟ نگران این نیستیم که بچههای ما خواندن بلد نیستند، حرف زدن بلد نیستند، کتاب نمیخوانند، و فقط نگران کنکور و تست زدن هستیم. ما باید روی این مسئله کار کنیم چون نسلی را پرورش دادهایم که مدرک دارند اما سواد ندارند.
ارسلان فصیحی، مترجم با بیان اینکه بیسوادی باب نشده، بلکه رو شده است، میگوید: تا وقتی کسی چیزی ننویسد مشخص نمیشود که سطح سواد املایی عمومی پایین است؛ اما حالا هر کس یک گوشی در دست دارد و مجال پیدا میکند برای نوشتن و مکتوب کردن.
او میافزاید: غلطنویسیهایی که در فضای مجازی شاهد آنها هستیم و ناشی از کوتاه کردن کلمات است، مختص همین فضا و به دلیل محدودیت در جا و زمان است. اما گاهی وقتها میبینیم که مردم املای کلمات را نمیدانند و برای همین غلط مینویسند.
اصغر نوری، مترجم و نمایشنامهنویس میگوید: برای آموزش نباید به فضای مجازی تکیه کنیم؛ باید آموزش را جای دیگر و بهطور پایهایتر انجام بدهیم و دنبال مسکن نباشیم. آموزش درست رسمالخط فارسی را باید از مدرسهها شروع کنیم. اگر بچههایی که مدرسه میروند با کتابخوانی آشنا شوند، نسل آینده حتی با وجود فضای مجازی هم آموزش درستی میبیند، اما متاسفانه در مدرسههای ما این اتفاق نمیافتد.
مگر فرهنگستان برای زبان و ادبیات فارسی نیست؟
اما نقش و سهم فرهنگستان زبان و ادب فارسی در این غلطنویسیها چیست؟ یک عده میگویند فرهنگستان قدرت اجرایی ندارد اما با این حال آنچه میتوانسته انجام داده است، اما عده زیادی هم به عملکرد فرهنگستان انتقاد و از آن گله دارند.
محمد شادرویمنش اقدامهای انجامشده توسط این نهاد را قابل تقدیر میداند و میگوید: به هر حال فرهنگستان تلاش خودش را کرده و ما هم به عنوان کسانی که در حاشیه زبان فارسی خدمت میکنیم وظیفه داریم از کارهای خوب فرهنگستان حمایت کنیم. متاسفانه بعضیها به دلایل غیرعلمی با فرهنگستان تقابل دارند، که این تقابل گاهی ممکن است به ضرر خود زبان فارسی تمام شود. هرچند فکر میکنم فرهنگستان خیلی فعالتر از این میتواند در موضوع وارد شود. اما اینطور نیست که بیکار نشسته باشد و فعالیتی نکند. ولی برخی مثل رادیو و تلویزیون کارهای فرهنگستان را دستمایه شوخی قرار میدهند؛ این در حالی است که اگر از نزدیک با فعالیتهای فرهنگستان آشنا شوند متوجه میشوند حقیقت موضوع آنطور که آنها فکر میکنند نیست. درست است که فرهنگستان درباره غلطنویسیها مستقیما وظیفهای به عهده ندارد اما چون پاسداری از فرهنگ و زبان و ادبیات فارسی را برعهده دارد این کار به فرهنگستان هم برمیگردد و تا حدودی هم با این قضیه روبهرو شده است؛ از جمله قرار دادن جایزهای برای درستنویسی در حوزه رسانه که این فعالیتش چشمگیر و قابل تقدیر است.
این درحالی است که عدهای هم برخی اقدامهای فرهنگستان را اتفاقا آغازی برای غلطنویسیها میدانند.
پرویز شهدی ، مترجم در حالیکه معتقد است فرهنگستان زبان و ادب فارسی باید مشکلات مربوط به غلطنویسیها را با تدوین یک دستور زبان کامل و یکنواخت حل کند، میگوید: فرهنگستانی که درست کردهاند، چه کار کرده است؟ فقط چیزهایی را از خودش درآورده که به طور کلی دور از ذهن است.
غلامحسین سالمی، مترجم و ویراستار خاطرهای تعریف میکند و میگوید: حدود پنج - شش سال پیش، وقتی که فرهنگستان جایی نزدیک سفارت ژاپن بود، دو روز قبل از محرم بود و نوشتهای را برای این ایام سردر فرهنگستان نصب کرده بودند که آن شعر معروف «این چه شورش است...» بود، اما در بخشی از این شعر به جای «باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین/ بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است» نوشته شده بود «باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین/ بی نفخ صور خواسته تا عرش اعظم است». حتی وقتی آن را به مسئولش تذکر دادم به آن توجهی نشد. برای همین من چشمم از این فرهنگستان آب نمیخورد.
عینله غریب، مترجم هم میگوید: اصولا ما انتظار داریم فرهنگستان زبان و ادب فارسی غلطهای مربوط به واژههای دخیل از زبانهای دیگر را که در ترجمه صورت میگیرد درست کند؛ اما معادلسازیهایی که خود آنها انجام میدهند گاهی منجر به غلطنویسی میشود.
یادی از او که نوشت «غلط ننویسیم»
اما غلطنویسی و در واقع غلط ننوشتن بیش از هر کس با نام ابوالحسن نجفی پیوند خورده است. او کتاب «غلط ننویسیم» را با عنوان فرعی «فرهنگ دشواریهای زبان» در سال ۱۳۶۶ منتشر کرد. این کتاب به بررسی غلطهای مختلف در زبان فارسی و شکل صحیح آنها میپردازد.
درباره این کتاب هم همانند مسئله غلطنویسی دو دیدگاه وجود دارد. این موضوع از همان زمان انتشار کتاب آشکار شد. عدهای هنوز هم نویسنده را برای نوشتن آن کتاب میستایند و عدهای دیگر، همانند محمدرضا باطنی که مقاله «اجازه بدهید غلط بنویسیم» را در پاسخ به کتاب نجفی منتشر کرده بود، معتقدند که باید غلط نوشت تا زبان راه خودش را برود و پویا بماند.
علیاصغر حداد، مترجم میگوید: در زبان فارسی برای رسمالخط، نحوه نگارش و املای کلمات، دستور زبان موکدی وجود ندارد؛ مثلا ابوالحسن نجفی خودش میگوید غلط ننویسید و خودش غلط مینویسد و این را در کارهای خودش رعایت نمیکند، یا اگر هم رعایت میکند، نظر ایشان است؛ نه زبان فارسی.
درباره غلطنویسی و درست نوشتن در زبان فارسی حرفهای زیادی زده شده، هشدارهای زیادی داده شده و مطالب زیادی منتشر شده اما هنوز هم در هر ثانیه تعداد زیادی غلط در زبان فارسی در رسانهها، شبکههای اجتماعی، صفحههای کتابها و همچنین بیلبوردهای سطح شهر منتشر میشود. نمیتوان امید داشت که انتهای این مطلب با پایان غلطنویسیهایی که منجر به آسیب دیدن زبان فارسی میشود، همراه باشد، اما کاش تلنگری باشد هرچند کوچک برای آنها که با زبان فارسی مهربان نیستند. درست است که درخت کهنسال و تنومند زبان فارسی بیدی نیست که با هر بادی بلرزد، اما باید مراقب این درخت پربرگ و بار بود تا از گزند بادهای سهمگین در امان بماند.