منتقد، معلم و روزنامه نگار فرهنگی بود اما بیش از هر چیز شاعر بود، شاعری که تا شام ابد در دلهای فارسی دوستان و عاشقان عشق و شعر جاودانه ماند و در آخرین اثر خود ترکیبی از «دستور زبان عشق» را تجزیه کرد.
کد خبر: ۲۵۸۲۷۰
به گزارش ایران اکونومیست؛ قیصر امینپور شاعر، منتقد، معلم و روزنامهنگار فرهنگی دوم اردیبهشت 1338 در گتوند خوزستان به دنیا آمد و هشتم آبان 1386 در تهران لباس خاکی از تن درآورد. هر چند تنها 48 سال روی زمین گام برداشت در گستره وسیع آسمانی از عشق، رنج و درد سرود و با دلهای مردمان سالها زندگی کرد و حتی بعد از اینکه دنیای دنی را ترک گفت، آثار مادی و معنوی فراوانی برجای گذاشت که او را تا شام ابد در دلهای فارسی دوستان و عاشقان شعر و عشق جاودانه کرد.
**از روزگار سپری شده قیصر امینپور در کودکی و نوجوانی بسیار به نقاشی علاقمند بود و چند ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی روزنامه «حدید» را فراهم آورد که نقاشی، طراحی و نگارش سرمقالههایش با او بود، هر چند در یکی از دیدارهای خصوصی از سرودن شعر در سال های قبل از انقلاب اسلامی (1) سخن میگوید؛ اولین دفتر شعر او در 25 سالگی منتشر شد. امینپور با سرودن اشعار انقلابی و پیرنگ قوی مذهبی راه خود را آغاز کرد. در حالیکه در تشکیل حوزه هنری نقش اساسی داشت، مسئولیت گزینش و ویرایش کتابهای انتشارات و برگزاری نشستهای شعر را نیز همراه با سیدحسن حسینی برعهده گرفت؛ انتشار اولین مجموعه شعر وی به نام «تنفس صبح» (1363، انتشارات حوزه هنری) و در همان سال مجموعه «در کوچه آفتاب» شامل رباعیهای امینپور ظهور شاعری خوش قریحه را نوید داد. مجموعه نثر ادبی «طوفان در پرانتز» سال 1365 توسط انتشارات برگ وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منتشر شد و وی سه سال بعد و آن زمان که سردبیری مجله سروش نوجوان را آغاز کرده بود، مجموعه اشعار نوجوان «مثل چشمه مثل رود» توسط انتشارات سروش منتشر کرد. همچنین مجموعه نثر ادبی «بی بال پریدن» توسط نشر افق و «گفتگوهای بی گفتوگو با خواهر خاموشم» از سوی انجمن ناشنوایان ایران هر دو در سال 70 به بازار آمد. اما انتشار دومین مجموعه شعر وی یعنی «آینههای ناگهان» در دو دفتر در سال 72 توسط انتشارات افق، جایگاه از پیش تثبیت شده امینپور را در عرصه ادبیات معاصر ایران جلوهای دیگر بخشید، طوری که قطعاتی از بعضی اشعار نیمایی آن؛ مانند شعر ...حسرت همیشگی ... یا هرچه هستی، باش؛ اما کاش... به زودی به ضرب المثل تبدیل و وارد زبان روزمره مردم شد. مجموعه «ظهر روز دهم» نیز که مجموعه شعری برای نوجوانان است و به رویدادهای عاشورای 61 هجری می پردازد، در سال 72 توسط انتشارات سروش روانه بازار شد. «به قول پرستو» نیز آخرین مجموعه شعری است که امینپور برای نوجوانان سرود و در سال 75 توسط انتشارات زلال منتشر شد. گزینه اشعار امینپور سال 78 توسط انتشارات مروارید چاپ شد و با اینکه در این گزینه، اشعاری از دفاتر پیشین امینپور وجود داشت، اشعار تازهای را نیز دربر می گرفت که بعضی از آنها همچنان از بهترین آثار وی هستند؛ مانند غزل «حتی اگر نباشی». مجموعه اشعار «گلها همه آفتابگرداناند» سال 80 و در زمانی که امینپور همچنان با عواقب تصادف شدید 28 اسفند 77 دست و پنجه نرم میکرد، توسط انتشارات مروارید منتشر شد و آخرین مجموعه شعر وی نیز سال 86 به نام «دستور زبان عشق» توسط همین انتشارات چند ماهی پیش از درگذشت وی به بازار آمد. از وی کتابهای تحقیقی با نامهای «سنت و نوآوری در شعر معاصر» (1383، انتشارات علمی و فرهنگی) که در واقع پایاننامه دکتری ادبیات فارسی وی است، «شعر و کودکی» (1385، مروارید) و آدونیس (معرفی و گفتوگو با علی احمد سعید، خانه شاعران ایران 1385) نیز منتشر شده است. امینپور در دوران فعالیت خود مسئولیتهای اجرایی متعددی مانند سردبیری سروش نوجوان، عضویت در فرهنگستان زبان و ادب فارسی را داشت و پیش از اینها برای شکلگیری حلقه هنری و اندیشه اسلامی در حوزه هنری با سید حسن حسینی، سلمان هراتی، حسام الدین سراج، محمدعلی محمدی، یوسفعلی میرشکاک و شکلگیری دفتر شعر جوان را با ساعد باقری و سهیل محمودی تلاش کرده بود. به قول خودش همواره یک معلم بود و تدریس را از مدارس راهنمایی آغاز کرد و تا آخرین روز زندگی دنیایی این حرفه را در دانشگاههای الزهرا و تهران ادامه داد. مجموعه کامل اشعار قیصر امینپور غیر از 40 سروده شعر نوجوان، شامل 121 شعر نیمایی، 109 غزل، 54 رباعی، 16 دوبیتی، دو مثنوی، دو شعر دو بیتی و یک فرد است. هر چند اشعار نیمایی در مجموع از تعداد غزل ها و دیگر اشعار در قالبهای سنتی بیشتر است، باید گفت تعداد این اشعار در دفاتر اول امینپور بیشتر بوده و به تدریج او به سوی غزل حرکت کرده و دیگر قالبها مانند رباعی از اولین دفاتر کارهای وی وجود داشته اند. «دستور زبان عشق» به عنوان آخرین مجموعه شعر امینپور 23 شعر نیمایی، 29 غزل، 10 رباعی، 2 دوبیتی و در مجموع 66 اثر را شامل میشود (2).
***ایستگاه آخر در قطار قیصر دستور زبان عشق که آخرین اثر امینپور است از چند جهت اهمیت دارد: اول آنکه علی القاعده باید پختهترین اشعار او را در این اثر جست و یافت؛ زیرا شوربختانه اثر دیگری بعد از آن در دست نیست و هر چند شاید در فاصله چاپ این اثر تا روزگار درگذشت، اشعاری سروده باشد یا حتی اشعاری داشته باشد که در این آثار منتشر نشده اند و تا جایی که میدانیم هنوز چاپ نشده اند. این دفتر از دیگر سو اثری است که تجربه کامل زندگی امینپور را در بر میگیرد؛ دوران جوانی و نوجوانی زندگی در جنوب، مهاجرت به تهران و مبارزه و مقابله با رژیم شاه، دانشجویی در چند رشته و انصراف از آنها و راهیابی به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، تلاش برای شکلگیری حلقهای هنرمندانه با پیرنگهای دینی و انقلابی، حضور در جبهههای جنگ ایران و عراق و توجه به رویدادها و نقاط عطف تاریخی آن مانند پیروزی خرمشهر، تدریس و برعهده گرفتن مسئولیتهای اجرایی، تبدیل شدن به شاعری محبوب و مورد اقبال خواص و عوام، دریافت جوایز مختلف، تصادف شدید اسفند 77 و تحمل انواع رنجها به ویژه رنجهای جسمانی و همچنان دست از تلاش نکشیدن و تدریس همیشگی. ناگفته پیداست هر یک از این رویدادها و عمق احساساتی که از پی آن پدید میآید، میتواند به تنهایی یک انسان مستعد را به شاعر یا نویسندهای مطرح تبدیل کند، چه رسد به اینکه یک نفر به تنهایی در عمری کوتاه و در بازه زمانی چهل و چند ساله همه این احساسات را تجربه کند. دستور زبان عشق با شعر سفر قطار (3) آغاز و با همان شعر (شعری که در پشت جلد هم آمده) تمام می شود، پیرنگ قطار و استفاده از اشعار شاعران معاصر پرکاربرد (برای نمونه شعری از مصطفی رحماندوست به نام نگاه در مجموعه کاش حرفی بزنی (4)). این شعر سپید که وزن درونی دارد، همچون دیگر آثار امینپور از زبان سادهای برخوردار است و فضایی فراواقعی (...به نرده های ایستگاه رفته تکیه دادم!) را ترسیم میکند؛ رفتنهایی با شکایت را روایت می کند که همواره در کلام امینپور سرنخهایی از آنها شنیده می شد؛ مانند درگذشت سلمان هراتی یا حسن حسینی که روزگار جوانی را با یکدیگر و تجربههای ناب شاعری طی کرده بودند. اما شاید نکته قابل توجه افزایش تعداد غزلها در این اثر باشد که با شعر «دستور زبان عشق» آغاز میشود و با اشعار درخشانی چون «سفر در آینه»، «غزل شرقی»، «فوت و فن عشق»، «قدر انبوه»، «هبوط در کویر» و «معنی جمال» ادامه می یابد. شعر «سفر در آینه» به نوعی خودشناسی و سوال از خود است، امینپور در این شعر قطعا خود را خطاب قرار میدهد: این تویی، خود تویی در پس نقاب من ای مسیح مهربان زیر نام قیصرم!
وی همچنین در بیتی دیگر صادقانه این سوال را می پرسد که: دیگران اگر که خوب، یا خدا نکرده بد خوب من چه کردهام؟ شاعرم که شاعرم!
این شعر به راستی، تمام و کمال مصداقی از مهمترین خصوصیت امینپور در نه تنها سرودن شعر که در رفتار با همه است؛ اویی که هرگز بر خلاف اعتقاد درونیاش سخن نمیگفت و در سرودن شعر با خودش و مخاطب صریح و شفاف و بینقاب بود و به قول خودش دست کم در لحظهای که شعرها را می گفت در مورد آنها صادق بود(5). اما شاید دلتنگی و گله از روزگار را بتوان یکی دیگر از پیرنگهای مهم در این مجموعه معرفی کرد. او که در سالهای پایانی عمر به این نتیجه رسیده بود هر چه را دوست داشته باشی از دست خواهی داد، در شعر نیمایی «شعر ناگفته» این مفهوم را بیان کرد و نوشت: ... زیرا /هر چیز و هر کسی را/ که دوستر بداری/ حتی اگر که یک نخ سیگار/ یا زهرمار باشد/ از تو دریغ می کند...
یا این بیت از غزل «حسرت پرواز»
از روی یکرنگی شب و روزم یکی شد همرنگ بختم تیره رخت سوگ و سورم
همچنین می توان ادامه یا نوع دیگری از روایت اشعار دیگر مجموعههای امینپور را در این مجموعه دید؛ مانند مفهومی مشابه شعر «هر چه هستی، باش» از مجموعه آینههای ناگهان که در این بیت: ای تو لنگرگاه تسکین دلم ساحل من، کشتی من! نوح من! که از غزل «قدر اندوه» به شکلی دیگر بازنویسی شده یا شعر «همزاد عاشقان جهان 3» که پیش از این در دفتر اول مجموعه آینههای ناگهان «همزاد عاشقان 1» آمده است. از نظر زبانی نیز این مجموعه نیز مانند دیگر آثار امینپور است؛ زبان ساده است اما عامیانه نیست و مفاهیم عالی با زبان ساده بیان شده است. در واقع سادگی زبان او با روشنی و فصاحت کلام همراه شده است. در مجموع «دستور زبان عشق» شعرهای بلندی ندارد و اشعار متعددی در این مجموعه کوتاه است و تصویرهای هایکویی را در ذهن پدید می آورد؛ مانند شعر نیمایی «کودکی ها» یا «طرحی برای صلح». ویژگی دیگر زبانی امینپور یعنی استفاده فراوان از تشبیهات و انواع جناسها در این اثر نیز دیده می شود مانند بیتِ پیش اشاره از شعر «سفر در آینه»: «ای مسیح مهربان زیر نام قیصرم!» که به نوعی به نام خود امینپور و همچنان به داستان مسیح اشاره دارد. در نهایت دستور زبان عشق را از لحاظ معنایی شاید بتوان در دو بیت پایانی از شعری به همین نام خلاصه کرد؛ آنکه دستور زبان عشق را بی گزاره در نهاد ما نهاد خوب میدانست تیغ تیز را در کف مستی نمیبایست داد و امینپور با تمام دردوارههایی که سرود، با تمام اشعار نیمایی و رباعیهایی که در روایت صلح و جنگ نوشت، با اشعار نیمایی در توصیف حالات انسانی و با همه تلاشهایی که کرده شاعر عشق و سپاس دار غزل است. اما در پایان قیصر امینپور که 11 سال پیش در این روزها از دردهای جسمانی و رنجهای روحانی رها شد و به دیدار دوستانی شتافت که سالها دلتنگ دیدارشان بود، نه تنها با آثارش به زبان فارسی غنا بخشید که شاگردان فراوانی تربیت کرد که همچنان بر مدار او میچرخند. او شعر نوجوان را روایتی تازه بخشید و حلقههای ادبی مختلفی را شکل داد، رها کرد و ناامید نشد؛ غزل عشق را صادقانه سرود. از منصوره شوشتری
1. دیدار خصوصی ماه اعضای انجمن شعر جوان با قیصر امینپور از تصویر مصاحبه استفاده شده است. 2. این ترانه بوی نان نمیدهد، مهدی فیروزیان، انتشارات کتاب آبی، چاپ اول، 1396 3. دستور زبان عشق، قیصر امین پور، انتشارات مروارید، چاپ اول 1386 4.کاش حرفی بزنی، مصطفی رحمان دوست، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، چاپ اول 1384 5. همان مصاحبه