به گزارش ایران اکونومیست؛ برندگان نوبل اقتصاد سال جاری دو استاد آمریکایی هستند که در مطالعات خود توجه ویژهای به «دانش» و «طبیعت» داشتهاند و نوآوریهای تکنولوژیک و تغییر اقلیم را وارد مدلهای اقتصادی کردهاند.
**نوبل اقتصاد در گذر زمان
جایزه نوبل اقتصاد اولین بار در سال 1969 (1348 شمسی) به طور مشترک به دو اقتصاددان به نامهای راگنار فریش از نروژ و یان تینبرگن از هلند برای «توسعه و کاربرد مدلهای پویا در تحلیل فرآیندهای اقتصادی» داده شد. در عمر 50 ساله این جایزه، تا کنون 25 جایزه به صورت انفرادی، 19 جایزه به طور مشترک به 2 نفر و 6 جایزه به طور مشترک به 3 نفر اهدا شده است که در مجموع، 81 نفر جایز نوبل اقتصاد دریافت کردهاند.
**اقتصاددان 90 ساله، پیرترین برنده جایزه نوبل
میانگین سنی برندگان این جایزه با در نظر گرفتن برندگان امسال حدود 68 سال است. جوانترین برنده نوبل اقتصاد، کنت ارو بود که در سال 1972 (1351) در 51 سالگی به طور مشترک با جان هیکس و برای مطالعاتشان در زمینه «نظریه تعادل عمومی و رفاه» موفق به کسب این جایزه شد.
پیرترین برنده نوبل اقتصاد، لئونید هورویز در سال 2007(1386) و در 90 سالگی به طور مشترک با اریک استارک ماسکین، و راجر مایرسون برای «تئوری طراحی مکانیسم» این جایزه را دریافت کرد. وی تنها یک سال پس از دریافت نوبل، از دنیا رفت. هورویز تاکنون پیرترین دریافتکننده جایزه نوبل در تمام رشتهها بوده است.
تمام اقتصاددانان برنده نوبل از بین مردان هستند و تنها استثنا، برنده سال 2009 خانم الینور اوستروم بود که این جایزه را به پاس «تحلیل حاکمیت اقتصادی» به طور مشترک با الیور ویلیامسون دریافت کرد.
**جایزهای برای دانش و طبیعت
برندگان جایزه نوبل سال جاری، دو اقتصاددان امریکایی ویلیام نوردهاوس و پل رومر هستند که پژوهشهایی را در رابطه با «تغییر اقلیم» و «نوآوری تکنولوژی» بر تحلیل بلندمدت اقتصاد کلان انجام دادهاند.
ویلیام نوردهاوس استاد 77 ساله دانشگاه ییل امریکا با زمینه تخصصی اقتصاد کلان و اقتصاد محیط زیست است که رساله دکترای خود را با راهنمایی راهنمای رابرت سولو تدوین کرده است. سولو خود در سال 1987 (1366) به پاس تحقیقاتش در زمینه «رشد اقتصادی» برنده جایزه نوبل شده است. نوردهاوس برای «وارد کردن تغییرات اقلیم در تحلیلهای بلند مدت اقتصاد کلان» شایسته دریافت این جایزه شد.
دیگر برنده نوبل اقتصاد، پل رومر استاد 62 ساله مدرسه کسب و کار استرن دانشگاه نیویورک با زمینه تخصصی اقتصاد کلان و سیاستگذاری اقتصاد بینالملل است که برای وارد کردن «نوآوری تکنولوژی در تحلیلهای بلند مدت اقتصاد کلان» شایسته دریافت این جایزه شناخته شد. رومر نیز رساله دکترای خود را با راهنمایی دیگر برنده نوبل اقتصاد یعنی رابرت لوکاس تدوین کرد. لوکاس در سال 1995 (1374) برای «توسعه و کاربرد فرضه انتظارات عقلایی در تحلیلهای اقتصاد کلان» موفق به دریافت این جایزه شد.
رومر و نوردهاوس ابزارهای جدیدی را برای تحلیل توسعه بلند مدت طراحی کردهاند. در یک چشمانداز بلند مدت جهانی، تغییر اقلیم و نوآوری تکنولوژی جنبههای کلیدی رشد پایدار و بلندمدت اقتصاد هستند. این دو پژوهشگر تلاش کردند مدل رشد نئوکلاسیک را با وارد کردن دو متغیر تغییرات اقلیم و نوآوری تکنولوژی اصلاح کنند، دو متغیری که اگر چه همواره مورد توجه اقتصاددانان بودهاند اما به عنوان متغیرهای برونزا شناخته میشدند.
**نوآوری تکنولوژیکی و رشد اقتصادی
مطالعات رومر نشان میدهند دانش چگونه میتواند به عنوان موتور محرک رشد اقتصادی عمل کند. انباشت رشد اقتصادی در طول زمان، سطح زندگی مردم را دستخوش تغییر میکند، پژوهشهای پیشین اقتصاد کلان نیز نوآوری تکنولوژی را به عنوان پیشران رشد اقتصادی تایید کردهاند، اما هیچگاه مدلسازی بر این مبنا صورت نگرفته بود، و اینکه چگونه تصمیمات اقتصادی و شرایط بازار، خلق تکنولوژی را تعیین میکنند، سوالی بود که پیش از این بیپاسخ مانده بود. اما رومر، این مساله را با نشان دادن نحوه تاثیر نیروهای اقتصادی بر تمایل بنگاهها برای خلق ایدهها و نوآوریها تشریح کرد.
راه حل رومر که در سال 1990 منتشر شد اساس آن چیزی است که امروزه به عنوان نظریه رشد درونزا شناخته میشود. این نظریه هر دو بعد مفهومی و کاربردی را پوشش میدهد چرا که توضیحدهنده تفاوت ایدهها با سایر کالاها و شرایط خاص آنها برای رشد در بازار است. نظریه رومر، زمینهساز مطالعات جدید زیادی است که مقررات و سیاستهایی را که مشوق ایدههای جدید و رفاه بلند مدت هستند، تبیین میکنند.
**آثار اقتصادی تغییر اقلیم
یافتههای مطالعات نوردهاوس در رابطه با تعاملات جامعه و طبیعت است. وی مطالعات در این حوزه را از دهه 1970 میلادی آغاز کرد، یعنی زمانی که هشدارهای دانشمندان درباره سوختهای فسیلی و گرمشدن زمین به طور فزایندهای رو به افزایش بود. در اواسط دهه 1990 میلادی نوردهاوس اولین فردی بود که یک «الگوی ارزیابی یکپارچه» را ارائه داد: الگویی که تعامل بین اقتصاد و اقلیم را توضیح میدهد.
این الگو امروزه به طور گستردهای برای شبیهسازی نحوه تعامل و آثار دو جانبه اقتصاد و اقلیم استفاده میشود؛ به طوری که پیامدهای مداخلات سیاستگذاری در تغییرات اقلیم عموما با استفاده از این الگو توضیح داده میشوند و مواردی مانند آثار مالیات بر سوختهای فسیلی مثالهایی برای کاربرد این الگو هستند.