يکشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۳ - 2024 December 15 - ۱۲ جمادی الثانی ۱۴۴۶
۱۹ مهر ۱۳۹۶ - ۲۰:۳۲

یادی از «حافظ دریادل» در آستانه روز بزرگداشتش

مسعود خیام با بیان این‌که در مسلمانی حافظ تردید نکنیم می‌گوید: حافظ دریادل بود و به «همه‌دینی» رسید. برایش همه ادیان و فرقه‌های مختلف محترم بود.
کد خبر: ۱۷۸۵۰۹
این پژوهشگر به مناسبت بیستم مهرماه روز بزرگداشت حافظ در یادداشتی که  برای انتشار در اختیار ایسنا قرار داده نوشته است:

در «دی. ان. ا.» هر موجود زنده، تمام آن موجود پنهان است. و چه کسی زنده‌تر از حافظ؟ دیوان را باز می‌کنم، چنان که برخی فال می‌گیرند:

بر دلم گرد ستم‌هاست خدایا مپسند

که مکدر شود آیینه مهرآیینم

مهر، میترا، میتراییزم، نخستین دین بزرگ است. قبل از دین مهری، ادیان و مناسک فقط به بخشی از نیازهای انسان پاسخ می‌گفتند. نیروهای طبیعت بر انسان چیره می‌شد و چون زور انسان به این نیروها نمی‌رسید، برای آن‌ها کیفیتی خداگونه قائل می‌شد. صاعقه، توفان، سیل و مانند آن، قدرت فراوان داشتند و هرکدام از این نیروها تحت فرماندهی جداگانه قرار می‌گرفتند. انسان باید این فرماندهان را آرام می‌کرد، پس چه بهتر که فرمانده را بپرستد و به او قربانی پیش‌کش کند.

پرستش نیروهای طبیعت شکل‌های مختلف گرفت. انسان برای تجسم هرکدام از این خدایان، صورت‌هایی با چوب یا با سنگ ساخت که بعدا به نام بُت معروف شدند. بُت‌های مختلف وظیفه داشتند محوطه تحت فرماندهی خود را اداره کنند. یک بت مسئول طغیان رودخانه و سیل بود، بت دیگر توفان و رگبار را اداره می‌کرد و بت دیگر امور برف را سرپرستی می‌کرد و به همین ترتیب... البته هر بت، قربانی خاص خود و نگاهبانی ضروری خود را می‌طلبید.

انسان باستان با درایت ویژه و پس از قرن‌ها، بالاخره دریافت که پشت صحنه برف و باران و سیل و... همه و همه «آب» است و با یک بت بزرگ برای «آب» می‌توان تمامی آن امور را اداره کرد. رسیدن به این پشت صحنه یا انتزاع، بزرگ‌ترین دستاورد اندیشگی انسان بود.

اکنون یک «خدا آب» شناخته شده است. در مورد هوا و تندباد و توفان و گرد باد و... چطور؟ آیا نمی‌توان یک بت بزرگ برای امور مربوط به هواشناسی داشت؟ در مورد سایر بت‌ها یا خدایان آن روز چطور؟ آیا نمی‌توان به خدایان بزرگ‌تر رسید تا مسئولیت امور بیش‌تری را بر دوش بکشند؟

اکنون که می‌توان تمامی این پدیده‌ها را جمع بست، آیا نمی‌توان خود خدایان را نیز جمع بست و به خدای خدایان رسید؟ رسیدن به خدای خدایان در روزگار باستان، باعث پدیداری نخستین دین بزرگ یا فراگیر سیاره شد: «مهر».


«خدا مهر» دارای سه جلوه است، در آسمان خورشید است و همه چیز از اوست. خدا مهر، شب، از آسمان بر زمین می‌آید. روی زمین آتش است که نگه‌داشتنی و مقدس است. برای این‌که مهر نزد ما پایین بیاید برایش یک برج بلند بزرگ می‌سازیم تا نزولش آسان‌تر باشد و برایش قربانی می‌کنیم تا حتما نزد ما فرود آید و جای دیگر نرود.

برج‌های بزرگ باستانی به نام زیگورات معروف بودند. همین امروز در جنوب ایران می‌توان زیگورات چُغازنبیل را دید. برج بابل که از ساختمان‌های مشهور باستانی است با احتمال زیاد از همین نوع بوده است. «خدا مهر» در دل انسان‌ها گرمای عشق است. نور و گرما و عشق. مهر.

اما این تمام اعتقاد حافظ نیست. حافظ «همه‌دینی» است. در مسلمانی حافظ تردید نکنیم.

عشقت رسد به فریاد گر خود به سان حافظ

قرآن ز بر بخوانی با چارده روایت

حافظ به عربی تا حد سرودن شعر به آن زبان تسلط دارد و این یعنی امکان خواندن تمامی متن‌ها و مدارک موجود در هر دو زبان. آیا فکر می‌کنید حافظ چنین امکانی را اگر تا انتها و قطره آخر ننوشد، بدون استفاده رها می‌کند؟ احتمالا حافظ خواندنی‌های هر دو زبان را تا آن‌جا که مقدور بوده و تا سر حد حفظ شدن خوانده است. او لقب حافظ را از همین جا آورده است.

اگر چه حافظ نیز مثل اغلب گویندگان قدیم، به دانش‌های زمانه خود آگاهی دارد، اما، میدان اصلی حافظ، علوم انسانی است به طوری که ردّپای شاخه‌های مختلف آن در شعرهایش دیده می‌شود.

اشارات حافظ به سایر ادیان این سرزمین حکایت از روح بزرگ «لسان‌الغیب» دارد.

از آن به‌ دیر مغانم عزیز می‌دارند

که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست

حافظ یکی از رازهای خود را گشوده است: پیر مغان. حافظ دریادل شده بود. می‌توان با اصطلاحات متداول امروزی گفت دارای سعه صدر بود یا به تساهل و تسامح رسیده بود اما این اصطلاحات کمی دور از ذهن و خیلی عربی است. حافظ دریادل بود و به «همه‌دینی» رسید. برایش همه ادیان و فرقه‌های مختلف محترم بود. از جنگ داخلی ادیان حیرت می‌کرد و از آن دوری می‌جست. دیر مغان، پرستشگاه زرتشتیان است. آتشکده و آتشدان دارد که در آن همیشه آتش روشن است. دل ما عاشق است و از عشق دارد می‌سوزد و به نور عشق روشن است و به گرمای عشق زنده است. ما آتشگاه متحرکیم و به همین دلیل ما را عزیز می‌دارند. حافظ به این ترتیب اشاره‌های جدی به دین زرتشتی می‌کند. زرتشت پیام‌آور بزرگ سرزمین پهناور آریایی‌ها بوده و ایرانیان او را بسیار گرامی داشته‌اند. آتشی که ابراهیم پیامبر را در آن انداختند، به دست نمرود دیکتاتور خودکامه بابل روشن شد.

به باغ تازه کن آیین زردشتی

کنون که لاله برافروخت آتش نمرود

اکنون که در سرزمین ما آتش نمرود روشن شده، آیین زردشتی را پیش بکش. هماهنگی قرمز لاله و آتش، بخشی از این جواهر قیمتی است. تضاد سبزی باغ و سرخی لاله و آتش را باشیم.

اما هنوز این همه داستان همه‌دینی حافظ نیست.

وگر باور نمی‌داری رو از صورتگر چین پرس

که مانی نسخه می‌خواهد ز نوک کلک مشکینم

نوک را با آهنگ دوک بخوانیم. مانی از پیام‌آوران بزرگ این سرزمین دین‌خیز بوده است. نقاش بود و در صورتگری مهارت داشت. قتل عام مانویان در زمان ساسانیان مشهور است. بسیاری از آنان به چین گریختند و گروهی نیز به یمن رفتند و هر کدام سرنوشت ویژه‌ای پیدا کردند.

آنان که به چین رفتند به شایستگی و احترام پذیرفته شدند منتها وادار شدند نام چینی برای خود برگزینند، به همین جهت ردیابی تاریخی آنان به مراتب دشوارتر شده است.

آخرین اخبار