رئیسیان: مجیزگو نبودن "معلم" در این زمانه نایاب بود
علیرضا رئیسیان با بیان اینکه امسال عدهای حسود خون به دل علی معلم کردند، گفت: او جیرهخوار و مجیزگوی هیچ دولت و مدیری نبود و این ویژگیای نایاب در زمانه ماست.
کد خبر: ۱۵۰۷۱۳
به گزارش ایران اکونومیست؛ این کارگردان سینما در پی درگذشت علی معلم بیان کرد: امیدوارم این آخرین تلخی سال 95 باشد که با آن روبرو شدیم. سالی که شروع آن با فوت عباس کیارستمی بزرگ همراه بود و پایانش با رفتن شوکآور و نابهنگام علی عزیز؛ دو نفری که یکی از آنها سینمای ایران را در جهان پرآوازه کرد و دیگری در ایران زحماتی کشید که با هیچ متر و معیاری نمیشود از آن قدردانی کرد.
او با اشاره به اینکه علی معلم به تنهایی یک سینمای کامل بود، یادآور شد: آشنایی من با او به سال 68 و زمانی که دانشجو بود برمیگردد. آن موقع برای مصاحبه درباره فیلم «ریحانه» و برای مجله «فرهنگ و هنر» صحبت کردیم که بعد از آن اشتراکات قلبی ما زیاد شد و تا همین آخر که روز گذشته یک پیام تلفنی میان ما رد و بدل شد این ارتباط ادامه داشت. معتقدم او قلبا به کاری که انجام میداد و حرفی که میزد، مومن بود.
رئیسیان خاطرنشان کرد: علی معلم این قدرت و توانایی را داشت که مجیزگو و جیرهخوار هیچ دولت و مدیری نباشد که این، در زمانه ما نایاب است. برای همین فکر میکنم او تکرار ناشدنی است.
کارگردان فیلمهای «دوران عاشقی» و «چهل سالگی» با بیان اینکه علی معلم به شدت عاشق سینما بود و چیستی قدرت سینما را درک میکرد، ادامه داد: او در تمام جهات مختلف سینما درگیر بود یعنی هم مینوشت، هم فیلم میدید، هم نقد میکرد و هم در تولید سینما حضور داشت.
وی گفت: او جشن حافظ را به گونهای برگزار میکرد که اگر سالها بگذرد هم کسی درک نمیکند چطور یک نفر میتواند چنین برنامهای را سازماندهی کند و من امسال شاهد بودم که حسودان با او چه کردند و چطور خون به دلش کردند. ای داد و ای داد از این ناملایمتیها و حسادتها که آفت سینمای ایران شده و تمامی هم ندارد. متأسفانه همین افراد در بزنگاهها چهره عوض میکنند، عدهای غمخوار میشوند و عدهای اشک میریزند.
رئیسیان با اشاره به اینکه همسر علی معلم (آذر معماریان) تنها یار غارش بود، گفت: علی بسیار پرانرژی، جذاب، خوش برخورد و سخنور بود و از آنجا که شاید من به اندازه انگشتان یک دست هم رفیق شفیق نداشته باشم، هیچ دلیلی ندارد که صحبتهایم طور دیگری برداشت شود، چون هدفم مدح گفتن نیست اما حیف که او اینقدر نابهنگام و مظلوم رفت. هنوز باور رفتنش برایم سخت است اما باید تقدیر را پذیرفت و با آن روبرو شد. شاید به قول مولوی باید این تقدیر را تبدیل معنا کرد و مطمئن هستم که مرگ تبدیل بزرگی برای او خواهد بود.