بسياري از اين داده ها ابتدا تصادفي و بي معنا به نظر مي رسند ولي در واقع براي ما ضروری است که بسياري از اين اطلاعات به وسیله فیلترهای ادراکی مغز ناديده گرفته شوند و فقط بخش محدودی از آن ها بايد به وضوح و خودآگاهي برسند.
چگونه مغز ما اطلاعات مربوطه را انتخاب مي کند؟ چه چيزي باعث مي شود که ناگهان توجه ما از میان ده ها محرک دیداری، شنوایی، بویایی و غیره تنها معطوف به صدای آواز کودکمان میشود و از توجه به صداهای دیگری چون تلویزیون، خیابان، موسیقی یا محرکهای دیگر امتناع کرده و آن را ناديده ميگيرد؟ چگونه ما از يک محرک خاص آگاه مي شويم يا در واقع آگاهانه به آن هوشيار مي گرديم؟
در دهه هاي گذشته، بسياري از فلاسفه و دانشمندان بر اساس مدل شناختي از ذهن، در باره فرايند توجه و دقت به پديده ها بحث کرده و پرداخته اند. اما در نظر بسياري از روانشناسان و نوروبيولوژيست هاي مدرن، ذهن يک جوهر غير مادي و عجيب و غريب که جدا از بدن ما باشد نيست. در این صورت به همه سؤالات مربوط به ذهن، مي توان از طریق مطالعات سلول هاي فيزيکي پاسخ داد.
البته این بدان معنا نیست که مدل های تحقیقاتی دیگر نادیده گرفته شوند. جالب این حا است که اين موضوع ظاهرا ساده و کوچک میخواهد در باره عملکرد عظیم و شگفت انگیز بيش از هشتاد ميليارد رشته سلول عصبي در مغز گفتگو کند.
طبق نطر لیگتمن (2014) حتي اگر دو مجموعه از تصاوير يکي بالاي ديگري براي مشاهده به چشم ها ارائه شوند، هر دو تصوير توسط مکان هاي مختلفي در مغز بر روي دو منطقه خاص و جدا از هم در لوب گيجگاهي پردازش و شناخته مي شوند. بدين وسيله ما مي توانيم دو تصوير يا دو چهره متفاوت را به وسيله سلول هاي عصبي تخصصص یافته که در محل خود قرار دارند تشخيص دهيم. طبق این نظر بديهي است آنچه را که ما به عنوان توجه يا دقت درک مي کنيم، سرچشمه آن در سطوح سلولي و در شليک هم زمان هزاران هزار سلول عصبي با فعاليت ريتميک بالا در مغز قرار دارد.
گاهي توجه و دقت به عنوان گسترش گزينشي برخي از رفتارها در ارتباط با رفتارهاي ديگر تعريف شده است. به همين دليل، توجه به عنوان دو مکانيسم رواني خاص و به عنوان يک مشخصه رفتار رواني فرد تعريف شده است. در يک چشم انداز وسيع تر، ممکن است يک فرايند جداگانه شناختي به نام توجه که به طور مستقل از ديگر مکانيسم هاي رواني در حال گسترش است وجود داشته باشد و همچنين گسترش توجه خاص نسبت به رفتار نيز وجود دارد. گسترش توجه اغلب به گسترش فعاليت در مناطق مختلفي از مغز که در ارتباط با توجه هستند منجر مي شود.
گروهي ديگر شرايطي مانند انگيختگي، تلاش، ظرفيت، مجموعه ادراکي، کنترل و آگاهي را به عنوان مترادف فرايند توجه بيان داشته اند. از این دیدگــــــــاه به نظر مي رسد که توجه، فرايندي است که رخ مي دهد و اتفاق مي افتد. یعنی توجه شامل انتخاب برخي اطلاعات براي پردازش بيشتر و مهار ساير اطلاعات دريافتي دیگر است. بنابر این ماهيت توجه، تمرکز به کانون آگاهي عميق و یک فرایند شناختی است که در آن تمرکز ذهن بر محرک یا محرک های خاصی از محیط جمع شده و محرک های محیطی دیگر نادیده گرفته می شوند. تحولات جديد در علوم اعصاب، با شناخت بالاتري راه را براي تجزيه و تحليل فيزولوژيکي توجه باز کرده و نشان داده است که ظاهرا يک سيستم از مناطق تشريحي مغز که به انتخاب اطلاعات عمومي براي فاصله کانوني آگاهي و توجه مي پردازد در هنگام توجه در حال پردازش است.
در زندگي ، همه ما به وسيله موضوعات، محرک ها ، امواج، اصوات، نورها، الکتریسیته و بسیاری پديده هاي جهان با هر نوعي که هستند احاطه شده ايم و توجه ما مستقيما بـه سمت آن ها جذب مي شود. همانند موقعيتي که در فضا و توالي زمان داريم. ولی اين يک واقعيت است که پردازش محرک هاي ديداري پايدارتر از محرکهای دیگر است و معمولا نتیجه نهایی آن يک تلاش عملي لذت بخش است.
نشانه های بارز این پردازش صحیح، دقیق و خوشایند در هنگام نقاشی کردن، طراحی، تجسم فضایی و دیگر فرایندهای هنرهای تجسمی به خوبی مورد آزمایش قرار گرفته است. در نهایت از این دیدگاه میتوان از نقاشی به عنوان ساده ترین ابزار برای افزایش دامنه توجه و دقت کودکان و بزرگسالان بهره گرفت.
داود ماه زاده كارشناس ارشد روانشناسي كودك
بیشتر بخوانید:
والدین و یا مراقبت کننده گان از کودک با برقرار ارتباط پوستی با کودک مانند در آغوش گرفتن و یا بوسیدن باعث ایجاد دلبستگی ایمن در فرد می شوند .
تاثیر موسیقی بر زنان:
در زمینهٔ موسیقی حس شنوایی و حساسیت آن نقش اساسی در درک و گیرندگی دارد.آستانهٔ تحریک حس شنوایی و لامسهٔ زنان پایین تر از مردان است.
موسیقی نه تنها به عنوان هنر، بلکه به عنوان محملی برای درمان، نقش برجسته ای در تاریخ بشر داشته است.
موسیقی در بیمارستانها واتاق جراحی،زایمان واتاقهای انتظار،حالت اضطراب بیمار را تسکین می بخشد.
کاربرد موسیقی در حال تبدیل شدن به یک رویکرد جهانی در درمان اختلال اوتیسم است. با استفاده از این روش می توان در درمان تواناییهای زبانی، تعاملات بین فردی و مهارتهای اجتماعی پیشرفت قابل ملاحظه ای را دید.