يکشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۳ - 2024 December 15 - ۱۲ جمادی الثانی ۱۴۴۶
۱۷ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۰:۱۰

بهترین های 2015؛ سكانس، كاراكتر، شوخی و ...

2015 تنها سال دقايق درخشان و به يادماندني نبود، چيزهاي ديگري هم بودند كه براي عجيب يا بامزه بودنشان وارد خاطرات ما از اين سال شدند. در زير دقايق و صحنه‌هايي را با يكديگر مرور خواهيم كرد كه در ميان فيلم‌هاي 2015، غالبا كوتاه اما ماندگار ظاهر شدند.
کد خبر: ۹۹۵۱۷
 بهترين سكانس آغازين

سكانس آغازين "پل جاسوس‌ها" چيزي ماندگار را از درخشندگي اسپيلبرگ در ذهن‌مان به جا گذاشت. از آن اولين نماي خارق‌العاده از مارك رايلنس در حال نقاشي تا سكانس تعليق‌آوري كه او را زير سايه ديگر مامورها مي‌بينيم. فضايي به سبك كارهاي كلاسيك اسپيلبرگ، پر از جزئيات خيره كننده، شوخ طبعي و بدعت‌گذاري در حركات دوربين. اين شايد هيچكاكي ترين كار او تا امروز باشد.



بهترين تيتراژ آغازين

"بهشت چه مي‌داند/Heaven Knows What" پس از نمايش صحنه ترس‌آور اقدام به خودكشي آغاز مي‌شود، با برداشتي بلند و استادانه و نمايي اسلوموشن كه نام عوامل و بازيگران فيلم بر روي آن سر مي‌خورد. از آن جا تماشاي فيلم به اندازه تجربه زندگي در سياره‌اي ديگر دشوار مي‌شود.



زيباترين نماي تك نفره

در اينجا با سه انتخاب رو به رو هستيم: "آدم‌كش/Assassin" در تمام نماها حيرت انگيز است، اما بيشتر از همه جايي در نزديكي‌هاي آخرين نما خودنمايي مي‌كند، همان لحظه‌اي كه مه از دل كوه‌ها برمي‌خيزد؛ بايد ببينيد تا باورتان شود. در همين حال، آخرين نماي "كارول" چيزي از خارق‌العادگي كم ندارد. علاوه بر آن بهره‌گيري از پروژكتور شات‌ها در "45 سال" شاهكاري در داستان‌‌گويي مينيماليستي است (به همراه اجراي شارلوت رمپلينگ).



تماشايي ترين نما

تنها نمايي كه در سال 2015 ما را مات و مبهوت خودش كرد با فيلم سرگرم‌كننده روي اندرسون "كبوتري كه در باب تامل در هستي بر روي شاخه نشست" از راه رسيد. جايي در يكي از متمايزترين فيلم‌هاي اين فيلمساز سوئدي با ساكنين يك كافه/بار آشنا مي‌شويم، تا اينكه شاه چارلز هفتم كه‌آخرين بار در قرن هجدهم ديده شده بود با ارتش تمام‌نشدني خود از راه مي‌رسد. مي‌توانيد روبات‌هاي CGI و دايناسورهاي غول‌پيكرتان را پيش خودتان نگه داريد، اين سينما در تماشايي‌ترين حالت خود است.




عجيب‌ترين رقص و آواز

اولين فيلم رايان گاسلينگ، "رودخانه گمشده/Lost River" كه با تاثير از ديويد لينچ ساخته شده، تركيبي داغ از تم‌هاي مختلف بود و در نهايت به خودتان بستگي دارد كه دوستش داشته باشيد يا نه. المان‌هاي سبك‌مدارانه زيادي براي دوست داشتن در آن وجود داشت، مثل موسيقي فوق‌العاده جاني جوئل و فيلمبرداري بنوا دبي. بن مندلسون، كه پيش از اين در فهرست بهترين اجراهاي سال به تحسين او پرداختيم نيز در اين فيلم بسادگي نقش مردي مشكل‌ساز را بازي مي‌كند: مردي بي‌ثبات و بي‌سروصدا كه يك كلوب هنري عجيب و غريب را در فيلم مديريت مي‌كند.

 به اين ترتيب مندسلون دو لحظه ديدني را پيش چشم تماشاگران مي‌گذارد: صحنه رقص عجيب او و جايي كه ترانه اوريجينال جاني جوئل، Cool Water را اجرا مي‌كند. حالا بايد اين را از خودتان بپرسيد: آيا كاري هست كه مندلسون قادر به انجام دادنش نباشد؟



بدترين صحنه

مدعيان زيادي در اين بخش وجود داشتند،  مثلا آن لحظه‌اي كه كريس پرت و برايس دالاس هاوارد درباره اولين قرارشان در "دنياي ژوراسيك" صحبت مي‌كنند. اما تماشاي هيچ چيز به اندازه سكانس موزيك ويدئوي "جواني" مشقت‌بار نبود. جايي كه اد استوپارد (در نقش شوهر سابق ريچل وايز) و پالوما فيت خواننده (در اجرايي نامتقاعدكننده در نقش خودش) در كنار انفجارهاي مسخره CGI و موتورسيكلت‌ها جست و خيز مي‌كنند. گودالي خجالت‌آور براي تمام كساني كه درگير ساخت اين فيلم بودند.




بدترين ديالوگ

ما از طرفداران "ماموريت غيرممكن- قوم سركش" بوديم اما علي رغم نويسندگي كريستوفر مك‌گوواري و بازي الك بالدوين، جايي كه متوجه مي‌شويم ايتان هانت (تام كروز) همان "تصور عيني و زنده سرنوشت است" صداي سقوط ميخ در سطلي آهنين را مي‌دهد. با اين حال شايد راحت‌تر بتوان اين صحنه را به جمله "من پنجاه طيف بدبختي هستم" جيمي دورنان در "پنجاه طيف گري" ترجيح داد، اگرچه اين عبارت هم از رمان منبع اقتباس فيلم برداشت شده. درنهايت هيچ چيز نمي‌تواند ديالوگ ميان ميلا كونيس و چانينگ تيتوم را در "صعود جوپيتر" شكست دهد: "من عاشق سگ‌ها هستم، هميشه سگ‌ها را دوست داشتم."




اشك‌آورترين لحظه

بسياري مي‌گويند كه غم‌انگيزترين صحنه در "درون بيرون" لحظه فداكاري بينگ بونگ است، اما اشك‌آورترين لحظه براي ما زماني بود كه رايلي (كه داستان فيلم در ذهن او مي‌گذرد) به خانه و آغوش خانواده‌اش بازمي‌گردد و پيش مادر و پدرش اعتراف مي‌كند كه دلتنگ زندگي گذشته‌اش شده و مي‌خواهد تا هميشه دختر خوشحال آن‌ها باقي بماند. خالي از لطف نخواهد بود اگر به فيلم "اتاق" هم اشاره كنيم و جمله‌اي را يادآوري كنيم كه ما به پسرش مي‌گويد: "عاشق آن خواهي شد، عاشق دنيا."




بهترين فيلم خارجي زباني كه واقعا تحويلش نگرفتيم اما هنوز دوستش داريم

"درباره الي" اصغر فرهادي در واقع شش سال پيش در برلين به نمايش درآمد، اما نهايتا امسال در سينماهاي آمريكا ظاهر شد تا فيلم اين كارگردان اسكاري (براي فيلم "جدايي"- همچنين كارگردان فيلم تحسين شده "گذشته") را به تماشاگران معرفي كند.



 فيلم داستان گروه دوستاني را دنبال مي‌كند كه به سفري در كنار دريا مي‌روند و در تلاش هستند كه معلمي را با مردي مطلقه آشنا كنند. شايد فيلم از لحاظ پرداخت جزئيات احساسات انساني و ملودرام آنقدرها موفق عمل نكند اما اين تمام ماجرا نيست و فرهادي در ادامه فيلمش از استانداردهاي بالايي پيروي مي‌كند.


بهترين شوخي


پس از تمام اشك ريختن‌ها، خوب است كه "درون بيرون" با لحظات كوتاه و خنده‌دار به پايان مي‌رسد، در قدم اول به ذهن پسركي وارد مي‌شويم كه با رايلي در مدرسه ملاقات مي‌كند؛ احساسات او با صداي آژير، دستپاچه و هراسان مي‌شوند و نور قرمز و صداي اخطارآميزي كه واژه دختر! را پشت هم تكرار مي‌كند بر بامزگي اين لحظه مي‌افزايد. در ادامه صحنه‌هاي مشابه ديگري هم در ذهن موجودات مختلف از راه مي‌رسد اما اين خنده‌آورترين لحظه "درون بيرون" براي ماست.



بهترين دعواي لفظي

بهترين و پوياترين ديالوگ در رويارويي نهايي مديرعامل اپل، جان اسكالي (جف دنيلز) و استيو جابز (مايكل فسبندر) پيش از عرضه محصول جديد اين كمپاني در فيلم "استيو جابز" اجرا مي‌شود.  اين صحنه شايد بكلي ساختگي باشد اما اتفاقات در فيلمنامه آرون سوركين سريع‌تر و غضبناك‌تر از هر صحنه تعقيب و گريز ماشيني رخ مي‌دهند.

 آتش بازي لفظي اين دو به قدري هيجان‌انگيز و نفس‌گير بود كه تماشاگران نمايش افتتاحيه فيلم در جشنواره تلوريد با اتمام آن سيلي از تشويق و فرياد را تقديمش كردند. در طرف ديگر درگيري‌هاي لفظي به سوزان كوپر، جاسوس آمريكايي (مليسا مك‌كارتي) در فيلم "جاسوس" مي‌رسيم، جايي كه او در هواپيما در مقابل راينا بويانوف شرور (رز بايرن) قرار مي‌گيرد. بهترين چيز در اين صحنه ديناميك مضحك ميان دو زني است كه يكي به مضحك‌ترين شكل به ديگري ابراز محبت مي‌كند.




بهترين مونولوگ

تك‌گويي‌هاي خوب زيادي در "استيو جابز" آرون سوركين وجود داشت. اما "ملكه زمين/Queen of Earth" الكس راس پري جايزه اين بخش را از آن خود مي‌كند. سخنراني‌هاي نوشته شده براي دو كاراكتر اصلي زن فيلم بي‌نقص و شنيدني هستند كه اليزابت ماس و كاترين واترستون به اجراي آن‌ها پرداخته‌اند.




بهترين كاراكتر در بلاك باستري نااميدكننده

بطور كلي دو فيلم "دنياي ژوراسيك" و "آنت-من" برايمان خسته‌كننده بودند، اما هركدام كاراكترهاي ماندگاري را در ميان گروه بازيگران غالبا فراموش‌شدني خود در اختيار داشتند.

 در اولي مجذوب عرفان خان، در نقش ميليونري كه به سختي توانايي‌هايش را به عنوان يك خلبان مي‌سنجد، شديم. و طبيعتا مايكل پنا در "آنت-من" بيش از هركس ديگري به كاراكتر محبوب ما تبديل شد. شوخي‌هاي او به شدت اوريجينال و بامزه بودند و افسوس كه اين فيلم بيشتر از هردوي اين ويژگي‌ها بهره نگرفته بود.




بهترين استفاده از CGI در سال 2015

پرده سوم فيلم رابرت زمكيس، "پياده روي" و تمام صحنه‌هاي اقيانوس در "در قلب دريا" ساخته ران هاوارد.




كليشه‌اي ترين كاراكتر شرور

كوري استول در "انت-من". يك يادآوري به مارول: از خلق كاراكترهاي شرور تغييرپذير و دوست‌نداشتني و محقر دست برداريد. واقعا كسل كننده هستند.



بهترين كاراكتر شرور


"جنگ ستارگان: نيرو برمي‌خيزد" به يك كاراكتر شرور بزرگ نياز داشت، دارث ويدر پيش از اين در ميان شمايلي‌ترين آدم بدهاي اين فرنچايز خودنمايي مي‌كرد.

 اما كايلو رن با بازي آدام درايور تبديل به شرارتي نبوغ‎‌آميز شد؛ اينكه او كمي شبيه به ويدر به نظر مي‌آيد از آن جهت است كه كايلو به نوعي از هواداران ويدر است و مي‌خواهد نيروي اولتراخبيثانه پدربزرگش را به اطرافيانش يادآوري كند.

با وجود رفتار ناجوانمردانه او (او پدرش را به قتل مي‌رسد! همان هان سولو!)، درايور تصوير پسربچه‌اي سردرگم را به نمايش مي‌گذارد كه از حقيقت خواسته‌هاي خود مطمئن نيست. انتخابي بي‌نقص و يكي از بهترين المان‌هاي فيلم.




غيرمنتظره‌ترين اجرا

ديزي ريدلي در نقش ري در "جنگ ستارگان: نيرو برمي‌خيزد". او تمام نمايش را از آن خودش مي‌كند.




بهترين شوخي بلاك باستري

جرمي رنر (كه كاراكترش از معدود چيزهاي اميدواركننده در "عصر اولتران" بود) با خودش غرولند مي‌كند كه خواهان مرگ آرون تيلور-جانسون است؛ هركس كه "گودزيلا" را تماشا كرده باشد با اين خواسته او همدردي مي‌كند.

يكي از صحنه‌هاي درخشان در "The Man From U.N.C.L.E" نيز لحظه تعقيب و گريز قايق بود، جايي كه هنري كاويل در حال خوردن يك ساندويچ در كابين قايق است و دوستش، آرمي همر در همان حين با كاراكتر شرور داستان در قايقي پرسرعت جنگ تن به تن مي‌كند. و در آخر، با وجود اينكه شوخي‌هاي زيادي در "نيرو برمي‌خيزد" رد و بدل شد اما واكنش BB-8 به فين، زماني كه انگشت شست‌اش را به نشانه تاييد بالا مي‌اورد بايد بهترين آن‌ها باشد.















آخرین اخبار