گلوریا هاردی، بازیگر نقش رها در سریال «کیمیا» که از اول فاز سوم به جمع
بازیگران این سریال اضافه شده، این روزها یکی از چهره های شناخته شده
تلویزیون است. او اولین تجربه بازیگری اش را در این سریال انجام داده و
هنوز هم از اینکه مخاطبان تا این حد از او و بازی اش در این سریال استقبال
کرده اند، هیجان زده است.
گلوریا هاردی، همسر ساعد سهیلی، بازیگر
جوان سینماست؛ بازیگری که در چهار سال اخیر، نقش های مهمی در فیلم های «گشت
ارشاد»، «کلاشینکف»، «چند متر مکعب عشق»، «او خوب سنگ می زند»، «رخ
دیوانه» و ... بازی کرده. هاردی خیلی خوب فارسی حرف می زند و هیچ سوالی
نیست که پاسخی برایش نداشته باشد.
اینقدر خوب و روان حرف می زنی که انگار سال هاست فارسی بلدی. چند وقت است می توانی به این زبان حرف بزنی؟
-
خیلی وقت نیست. من وقتی با همسرم آشنا شدم اصلا فارسی بلد نبودم. با هم
انگلیسی صحبت می کردیم. بعد کم کم فارسی یاد گرفتم. الان سه سال است که
دارم تمرین می کنم فارسی حرف بزنم. قبلا یک بار به ایران آمده بودم و خیلی
به زبان و فرهنگ ایرانی علاقه داشتم. ایرانی ها را خیلی دوست دارم.
بازیگری را از کجا یاد گرفتی؟ رشته تحصیلی ات بازیگری بوده؟
-
نه. من موزیسین هستم. رشته اصلی ام موسیقی است اما همیشه به بازیگری هم
علاقه داشتم. من فکر می کنم وقتی در کار موسیقی هستی، یک جور بازیگری هم
باید بلد باشی که بتوانی خوب اجرا کنی. من توی پاریس مدت کوتاهی چندتا کلاس
بازیگری رفته بودم. همانجا علاقه من به بازیگری شروع شد.
قبل از کیمیا توی فیلم یا سریالی هم بازی کرده بودی؟
- نه، قبلا اصلا بازی نکرده بودم. فقط کلاس رفتم چون بیشتر تمرکزم روی موزیک بود.
با گروه کیمیا کجا آشنا شدی؟ آنها از کجا می دانستند که می توانی بازی کنی؟
- من برای مدت شش ماه شاگرد خانم آزیتا حاجیان بودم.
یعنی در ایران کلاس بازیگری می رفتی؟
-
بله، یک سال و خرده ای قبل از «کیمیا» شروع کرده بودم و می رفتم کلاس
بازیگری آزیتا حاجیان. چون خانم حاجیان توی سریال «کیمیا» بازی کرده بود،
خبر داشت که آنها دنبال یک بازیگر برای نقش دختر خارجی می گردند. بعد به من
پیشنهاد داد. من هم تست دادم و قبول شدم.
قصه سریال را از اول می دانستی؟ فیلمنامه را دادند بخوانی یا برایت تعریف کردند که از اول ماجرا چه بوده و به کجا رسیده؟
-
خب فیلمنامه خیلی بزرگ بود. به فارسی نوشته شده بود و من خیلی کند می
توانستم فارسی را بخوانم ولی برای اینکه با حال و هوای سریال آشنا شوم آقای
افشار، کارگردان سریال برایم توضیح داد که چطور باید بازی کنم.
پس از اول قصه را برایت کامل تعریف کرد.
-
بله. داستان را برای من تعریف کرد و گفت شخصیت رها باید چه جوری باشد. من
خودم خیلی نزدیک به کاراکتر رها بودم به خاطر اینکه رها هم مثل من توی خارج
زندگی می کرد و قرار بود مثل من یک مقدار فارسی بلد باشد.
برای دیالوگ حفظ کردن چه کار می کردی؟
چون حتما آن موقع فارسی ات خوب نبوده. برایت می نوشتند یا همان موقع تکرار
می کردند تا حفظ شوی؟
- نه، من قبل از اینکه بروم سر صحنه
سعی می کردم خیلی آماده بشوم که زیاد اذیت نشویم. فیلمنامه را فینگلیش می
نوشتم. بعد از روی آن فینگلیش ها مدام می خواندم و تکرار می کردم تا حفظ
شوم. مدام فکر می کردم که هر جمله را چطور بهتر است که بگویم. مدل های
مختلفی اتود می زدم تا مشکلی نباشد.
اوایل خیلی سخت بود که بخواهی جلوی دوربین بروی و کنار بقیه بازیگران بازی کنی؟ چه حسی داشتی؟
-
یک ذره ترس داشتم اما به خاطر اینکه قبلا در فرانسه کنسرت داشتم، ارتباط
مستقیم با تماشاگر را تجربه کرده بودم. راحت می توانستم ارتباط برقرار کنم و
فشار کمتری رویم بود. اما فیلم با کنسرت فرق دارد. باید مدام به خیلی
چیزها فکر کنیم. مثلا اینکه دوربین کجاست؟ نور کجاست؟ کارگردان چه می
خواهد؟ چطوری باید دیالوگ را بگوییم و ... به همه این چیزها باید در یک
لحظه فکر کنیم و این دشوار است.
خب
این سریال هم خیلی طولانی است و حجم نقش رها هم اصلا کم نیست. حتما برای
کسی که اولین بار جلوی دوربین می رود خیلی سخت تر هم بوده.
-
بله، چون خیلی هم دیالوگ داشتم. وقتی می خواستیم پلان سکانس بگیریم خیلی
سخت بود مخصوصا وقتی پلان سکانس حسی داشتم و همزمان باید دیالوگ حسی هم می
گفتم.
در صحنه های زیادی مجبور
بودی احساساتی شوی، گریه کنی و در عین حال دیالوگ هم بگویی؛ با توجه به
اینکه هنوز زیاد روی فارسی مسلط نیستی اینجاها مشکلی پیش نمی آمد؟
-
اگر دقت کرده باشی یک نفر وقتی خارجی است و می خواهد احساساتی شود یکمرتبه
به زبان مادری خودش شروع می کند به صحبت کردن. من هم یکهو اینطوری می شدم و
همه چیز به هم می ریخت.
رابطه ات با بازیگرهای سریال چطور بود؟
- خیلی خوب بود. همه به من کمک می کردند ولی از همه بیشتر کارگردان کمکم کرد که بتوانم بازی کنم و با صبر من را هدایت می کرد.
توی
سریال قرار بود نقش دختر کیمیا و آرش را داشته باشی اما می دانستی که این
دو نفر در واقعیت حدودا هم سن و سال خودت هستند و حالا با گریم قرار است سن
شان بیشتر نشان داده شود. این مسئله باعث نمی شد که نتوانی این ارتباط را
با آنها برقرار کنی؟
- نه، بالاخره اگر ما اسم خودمان را
بازیگر می گذاریم باید از هنر و تخیل مان استفاده کنیم ولی آنها آنقدر
خودشان باور می کردند که من دخترشان هستم و واقعی بازی می کردند که من هم
باور می کردم که آنها پدر و مادرم هستند.
در
قسمت هایی که خارج از ایران گرفته شد، روی سرت کلاه گیس گذاشته بودی. برای
این بود که کارگردان دلش می خواست موهای رها بلند باشد یا دلیل دیگری
داشت.
- انتخاب تهیه کننده و کارگردان بود و من هم قبول کردم.
خودت از این کلاه گیس رضایت داشتی؟ چون نسبت به گریم ات یک مقدار انتقاد شده بود.
- دوست داشتم از یک کلاه گیس حرفه ای تر استفاده می شد که مردم کمتر به کیفیت کلاه گیس اعتراض کنند.
الان که نقشت را توی سریال می بینی چه احساسی داری؟ خوشحالی از اینکه توانستی بازی کنی؟
- خیلی راضی ام مخصوصا چون مردم راضی هستند.
فکر می کردی مردم اینقدر از بازی ات استقبال کنند؟
-
من نمی دانستم چه چیزی انتظارم را می کشد. نمی دانستم بعد از پخش چه
اتفاقی قرار است بیفتد ولی در اینستاگرام کامنت های خیلی مثبت گرفتم.
توی کوچه و خیابان چطور؟
-
خیلی زیاد. مردم من را می شناسند و می خواهند با من عکس بگیرند. به من می
گویند هنوز کیمیا را پیدا نکردی؟ (می خندد) واقعا مردم محبت دارند.
از این به بعد می خواهی چه کار کنی؟ همچنان دوست داری بازیگر بمانی و در ایران فیلم و سریال بازی کنی؟
-
بستگی دارد. اگر پیشنهاد خوبی باشد و به من بخورد، آره، خیلی خوشحال می
شوم که دوباره این تجربه را انجام دهم. البته اگر مردم هم دل شان بخواهد
دوباره من را در یک فیلم ببینند.