جلال مقامی در سخنانی گفت: مدتی پیش مشکلی برای حنجرهام پیش آمد و دیگر نتوانستم دوبله کنم. دلم برای دوبله تنگ شده، پیش از این همیشه در بین مردم بودیم ولی الان تنها شدهام.
وی ادامه داد: الان فعالیت دوبله ندارم و دلم میخواهد حرف بزنم و دوبله کنم اما صدایم تغییر کرده و دلم نمیخواهد که با این صدا مردم را آزار بدهم.
مقامی اظهار داشت: لحظهای که این اتفاق برایم افتاد در رادیو البرز برنامه داشتم. صبح سوار سرویس شدم و راننده سلام کرد ولی من نتوانستم جواب بدهم. راننده گفت «آقای مقامی بیخیال برنامه!» و سریع من را به بیمارستان رساند. آن روز گوینده ای هم که جای من آمده بود در برنامه خود اعلام کرده بود و شهردار کرج و دوستان همه به دیدنم در بیمارستان آمدند.
وی عنوان داشت: دکترم گفت خداوند خیلی شما را دوست دارد و اگر یک ساعت دیرتر آمده بودی معلوم نبود که چه اتفاقی برایت میافتاد.
مقامی در پایان سخنان خود با ذکر خاطرهای از دوران کودکیاش گفت: دو ـ سه سالم بود که با مادرم رفته بودیم نانوایی سنگگ بگیریم. پایم برهنه بود و سنگ سنگکی پایم را سوزاند. این تصویری است که خیلی شفاف در ذهنم مانده است.