جمعه ۰۳ مرداد ۱۴۰۴ - 2025 July 25 - ۲۸ محرم ۱۴۴۷
۰۲ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۱:۰۲

نگرانی‌های قابل تأمل درباره تهدیدهای جنگ در محوطه‌های باستانی ایران

کارشناسان میراث فرهنگی با مرور تخریب‌هایی که محوطه‌های تاریخی ایران در جنگ ۸ ساله عراق با ایران متحمل شدند، بر ضرورت آموزش به نیروهای نظامی پیش از وقوع بحران تازه‌ای، و همچنین خودداری از ساخت تأسیسات صنعتی و نظامی در داخل یا مجاورت محوطه‌های تاریخی تاکید کردند و گفته شد: «محوطه‌های باستانی، قلمروهای بی‌دفاع‌اند. نمی‌توان برای تپه‌ هگمتانه، میدان نقش جهان یا تخت جمشید گنبد آهنین گذاشت. این‌ها در برابر موشک‌باران و جنگ، محافظتی ندارند.»
نگرانی‌های قابل تأمل درباره تهدیدهای جنگ در محوطه‌های باستانی ایران
کد خبر: ۸۲۴۱۴۱

به گزارش ایران اکونومیست، در هشتاد و دومین نشست از سلسله‌نشست‌های «دوشنبه‌های ایکوم» نسبتِ «باستان‌شناسی و منازعات» مورد بررسی قرار گرفت. معصومه مصلی ـ رییس پژوهشکده باستان‌شناسی ـ، ملیحه مهدی‌آبادی ـ از کارشناسان حوزه حفاظت و نگهداشت محوطه‌ها و پایگاه‌های ثبت جهانی و عضو پژوهشگاه میراث فرهنگی ـ و مهرداد ملک‌زاده ـ باستان‌شناس و از چهره‌های شناخته‌شده در میراث فرهنگی کشور ـ در این نشست سخن گفتند.  

در این نشست تخصصی، بر ضرورت آموزش نظام‌مند و تدوین پروتکل‌های تخصصی برای حفاظت از آثار تاریخی در شرایط جنگ و بحران تأکید شد. کارشناسان با اشاره به تجربه‌های میدانی، آموزش نیروهای بومی و تدوین سناریوهای حفاظتی را از مهم‌ترین اولویت‌ها در مواجهه با تهدیدهای انسانی و طبیعی برشمردند.

در جنگ ۱۲ روزه نوعی غفلت یا نبود آمادگی لازم در میراث فرهنگی مشهود بود 

علیرضا قلی‌نژاد پیربازاری، عضو هیأت مدیره ایکوم ایران (کمیته ملی موزه‌ها) که اجرای این نشست را برعهده داشت، در ابتدا گفت: موضوع امروز ما، بررسی منازعات و باستان‌شناسی است، مسئله‌ای که به‌ویژه در بستر بحران‌های اخیر منطقه‌ای و جهانی به ضرورتی انکارناپذیر در حوزه‌های پژوهشی و اجرایی بدل شده است. این مسئله در دل خود، هم‌پوشانی‌های مهمی با مفهوم «حفاظت از میراث فرهنگی در شرایط بحران» دارد، موضوعی که نه‌ فقط به گذشته، بلکه به سرنوشت آینده‌ این میراث گران‌بها نیز گره خورده است. یکی از مهم‌ترین چالش‌های مرتبط با حفاظت از میراث فرهنگی، آسیب‌هایی است که در بستر منازعات، درگیری‌ها و جنگ‌ها متوجه آثار فرهنگی و تاریخی می‌شود. گرچه بخشی از این آسیب‌ها ناشی از عوامل طبیعی و فرساینده‌ای است که به‌صورت اجتناب‌ناپذیر در طول زمان بر پیکره آثار وارد می‌شود اما آسیب‌های ناشی از درگیری‌های مسلحانه و تنش‌های انسانی، اغلب ناگهانی، سهمگین و جبران‌ناپذیرند.

قلی‌نژاد ادامه داد: درحالی‌که امروزه تمرکز بسیاری از مباحث بر میراث فرهنگی مادی و ملموس قرار دارد، نباید از نظر دور داشت که میراث فرهنگی ناملموس نیز به‌شدت از این آسیب‌ها متأثر می‌شود، آسیبی که، از آنجا که درک آن نیازمند زمان و تأمل است، در بسیاری از مواقع با تأخیر تشخیص داده می‌شود و متأسفانه در مواردی نیز هرگز قابل جبران نخواهد بود. با این مقدمه، بحث ما متمرکز است بر «محوطه‌های باستانی»، موضوعی که در نشست‌های پیشین ایکوم، در قالب بررسی بناها، بافت‌های تاریخی و بسترهای فرهنگی به‌گونه‌ای دیگر مورد واکاوی قرار گرفته بود. آنچه امروز مدنظر است، تمرکز بر تجربه‌های بین‌المللی در زمینه تأثیر منازعات و جنگ‌ها بر باستان‌شناسی و محوطه‌های باستانی است، به‌ویژه رخدادهایی که در چند دهه گذشته در کشورهایی چون افغانستان (با مورد خاص بامیان)، سوریه (در بستر جنگ داخلی)، عراق و حتی در وقایع اخیر موسوم به «جنگ ۱۲روزه» در ایران شاهد آن بوده‌ایم.

او اظهار کرد: در خصوص رخداد اخیر در ایران؛ یعنی همان جنگ ۱۲روزه با توجه به زمان اندک سپری‌شده از وقوع آن و همچنین شرایط خاص فعلی، هنوز ارزیابی‌های جامع میدانی از تأثیر آن بر محوطه‌های باستانی صورت نگرفته است. با این حال، چنانچه مشخص شد که این بحران موجب خساراتی به میراث فرهنگی کشور شده است، بی‌تردید علاوه‌بر اطلاع‌رسانی به نهادهای بین‌المللی مسئولیت مستقیم ما در زمینه پیگیری و ترمیم آن نیز روشن و قطعی خواهد بود. در بررسی تجربه‌های جهانی می‌توان دریافت که در کنار آسیب‌ها برخی کشورها توانسته‌اند با بهره‌گیری از پیشنهادها و چارچوب‌های ارائه‌شده توسط کنوانسیون‌های بین‌المللی به اقداماتی مؤثر در جهت آمادگی، ثبت و مستندسازی آثار، نشانه‌گذاری محوطه‌ها، آموزش همگانی و نظامی و آماده‌سازی برای واکنش سریع در زمان بحران دست یابند. این مهم ایجاب می‌کند که کشورهای در معرض خطر، از هم‌اکنون اقدامات لازم را در دستور کار قرار دهند، اقداماتی که از ثبت دقیق و طبقه‌بندی دارایی‌های فرهنگی آغاز شده و تا طراحی سازوکارهای اعلام و واکنش سریع ادامه می‌یابد. متأسفانه در کشور ما، به دلایل گوناگون، این آمادگی به میزان کافی وجود نداشته است. برای نمونه، در یکی از نشست‌های پیشین، زمانی که آقای دکتر نوکنده ـ رئیس موزه ملی ایران ـ گزارشی از موزه ملی ارائه می‌دادند، خود به این مسئله اشاره کردند که در شرایط بحرانی، نوعی غفلت یا نبود آمادگی لازم در حوزه میراث فرهنگی مشهود بوده است.

قلی‌نژاد اضافه کرد: البته این سخن نه از منظر جستجوی مقصر، بلکه به‌منظور تبیین ضرورت آمادگی و یادگیری از تجارب پیشین مطرح می‌شود. چنان‌که میراث فرهنگی رسالتی استوار در یادگیری از گذشته و ساختن آینده‌ای بهتر بر پایه آن دارد. در این حوزه نیز باید همین منطق بر تصمیم‌گیری و سیاست‌گذاری حاکم باشد. تجربه اخیر جنگ ۱۲روزه باید برای ما زنگ خطری باشد تا در کوتاه‌ترین زمان ممکن، سازوکارهای مواجهه با بحران را ایجاد و تقویت کنیم. این آمادگی نباید صرفاً محدود به شرایط جنگی باشد؛ چرا که کشور ما همواره در معرض سوانح طبیعی همچون زلزله، سیل و دیگر بلایای پیش‌بینی‌ناپذیر قرار دارد. بدیهی است که اگر در برابر چنین مخاطراتی، آمادگی نداشته باشیم، در مواجهه با منازعات مسلحانه نیز با دشواری‌های بسیار بیشتری روبرو خواهیم شد.

قلی‌نژاد، در ادامه این نشست، با اشاره به اینکه در کشور خود ما نیز در این حوزه، از جمله کشورهای صاحب‌تجربه است، توضیح داد: اگر بخواهیم به‌طور جدی در منطقه خاورمیانه داوری کنیم، کمتر کشوری را می‌توان یافت که تجربه‌ای هم‌سنگ با ایران در حفاظت از میراث فرهنگی، آن‌هم در شرایط بحرانی و جنگی، داشته باشد. ما شاید به‌اندازه برخی دیگر از کشورها دچار خسارت و آسیب نشده باشیم، اما در زمینه «حفاظت» از میراث فرهنگی در بحران، کارنامه‌ای بسیار ارزشمند داریم. نمونه‌اش زمانی است که در اوج گلوله‌باران دشمن، بزرگان ما موزه شوش را تخلیه کردند، اموال آن را نجات دادند و حتی در میانه آتش، از محوطه‌های باستانی مراقبت کردند. کمتر جایی در منطقه چنین برخوردی با میراث فرهنگی را سراغ داریم، که در اوج درگیری، حفظ آن به‌اندازه دیگر نهادهای ملی و حیاتی، اهمیت یافته باشد. بحث تجربه‌های بین‌المللی بسیار مهم است، اما نباید فراموش کنیم که خود ما نیز بخشی از آن تجربه بین‌المللی هستیم. در حوزه باستان‌شناسی، موضوع پیچیده‌تر هم می‌شود. برای نمونه، اگر موزه‌ای دچار حادثه شود، رسیدگی به آن معمولاً محدودیت‌هایی دارد، اما قابل انجام است. اما اگر محوطه‌ای باستانی درگیر بحران شود و حفاران غیرمجاز وارد عمل شوند، شرایط به‌مراتب حساس‌تر و پیچیده‌تر می‌شود. این حساسیت‌ها، لزوم یافتن راه‌حل‌های دقیق و کارآمد را دوچندان می‌کند.

محوطه‌های باستان‌شناسی قلمروهای بی‌دفاع‌اند

سپس مهرداد ملکزاده، باستان‌شناس و عضو هیأت علمی پژوهشگاه میراث فرهنگی در سخنانی گفت: من همیشه به یاد فیلم شگفت‌انگیز «رُم، شهر بی‌دفاع» از روبرتو روسلینی، کارگردان بزرگ ایتالیایی می‌افتم. فکر می‌کنم همه ما که سال‌ها با میراث فرهنگی و باستان‌شناسی زیسته‌ایم، اگر بخواهیم می‌توانیم کتاب‌ها بنویسیم، منظومه‌ها بسراییم، با عنوانی مانند «فرهنگ، قلمرو بی‌دفاع». واقعیت این است که فرهنگ ما در تمام این سال‌ها، واقعاً قلمرو بی‌دفاع بوده است. هرچند تلاش‌های بزرگی توسط عزیزانی انجام گرفته است، کسانی که همچون سربازان سلحشور، در صف نخست این جبهه جنگیده‌اند اما واقعیت این است که حجم دشمنی‌ها و ویرانی‌ها، همواره بیش از توان ما بوده است. خانم دکتر مصلی به نکته بسیار درستی اشاره کردند، جنگ با همه تلخی‌اش، دوره‌ای دارد، ممکن است کوتاه یا بلند باشد اما آنچه بیشتر از جنگ به میراث فرهنگی ما لطمه زده «عامل انسانی ناآگاه» است. در این سال‌ها، بیشترین خسارت را همین ناآگاهی انسانی وارد کرده است و راه چاره را اگر بخواهم خیلی خلاصه بگویم تنها در یک چیز می‌دانم «فرهنگ‌سازی»، «فرهنگ‌سازی» و باز هم «فرهنگ‌سازی».

او ادامه داد: یعنی ما چاره‌ای نداریم جز اینکه آموزش دهیم. باید تلاش کنیم انسان ناآگاه را آگاه کنیم تا بتوانیم از میراث فرهنگی‌مان صیانت کنیم. شاید دیده باشید در اروپا، اگر به شهرهای قدیمی سفر کرده باشید، برخی پایتخت‌های بزرگ، چهره‌ای بسیار کهنه دارند مانند لندن، پاریس، بروکسل، شهرهای کهنه‌ای هستند اما برلین شهری است بسیار مدرن. درحالی‌که تاریخ آن حتی کهن‌تر از لندن و پاریس است. چرا این‌چنین شده؟ چون در جنگ جهانی دوم، متفقین آن را چنان بمباران کردند که تقریباً با خاک یکسان شد. مثلاً شهر درِسدن عملاً از نقشه آلمان حذف شد. در موزه‌های برلین اتفاق جالبی می‌افتد، شما از یک تالار به تالار دیگر که می‌روید، از کنار بخشی می‌گذرید که هنوز آثار ویرانی جنگ در آن حفظ شده است؛ دیوارهای فروریخته، آثار ترکش‌ها، ویرانی‌ها. چرا این بخش‌ها را مرمت نکردند، با اینکه قطعاً توانش را داشتند؟ چون می‌خواهند بازدیدکننده ببیند، تأمل کند، اگر اهل اندیشه است عبرت بگیرد و بفهمد جنگ چه ویرانگری‌هایی با خود می‌آورد.

ملک‌زاده اظهار کرد: نسل‌هایی گذشته‌اند از آن جنگ اما هنوز ترس از تکرار جنگ در اروپا زنده است. از میان همان فجایع، اتحادیه اروپا سر برآورد. بعد از سده‌ها جنگ‌های خونین میان انگلیس، فرانسه، آلمان، هلند و دیگر کشورها، بالاخره در میانه قرن بیستم فهمیدند که «جنگ کافی است». پرچمی آبی ساختند، با مجموعه‌ای از ستاره‌های زرین و نامش را گذاشتند «اتحادیه اروپا». ما هنوز در آستانه درک چنین مفهومی هستیم. آسیای ما، هنوز تا رسیدن به فهم اتحادیه‌ای که مبتنی بر صلح باشد فاصله دارد. دیدید که چه بر سر مواریث فرهنگی مشرق‌زمین آمد، از سوی داعش، طالبان و در سوریه، عراق و افغانستان. هر بار جنگی رخ می‌دهد، آتش و ویرانی هم با آن همراه است.

این باستان‌شناس با طرح این پرسش که چاره چیست؟ گفت: چاره این است که کوشش کنیم اصلاً جنگی اتفاق نیفتد. باید تمام تلاشمان این باشد که جنگ را از اساس حذف کنیم، چون جنگ، هم خشک را می‌سوزاند هم تر را. من نمی‌خواهم احساساتی یا سانتی‌مانتالیستی حرف بزنم، چون کسی که تاریخ اندیشه خوانده، نمی‌تواند با ساده‌انگاری درباره جنگ صحبت کند اما از تاریخ باید عبرت گرفت. ویرانی‌های جنگ باید همیشه پیش چشممان باشد تا نگذاریم تکرار شود. ما باید با جهان مدارا کنیم، سیاستمدارانه، اندیشمندانه، با شناخت ارزش‌های خودمان. قرار نیست با تمام دنیا در ستیز باشیم. باید هم ارزش‌های خود را بشناسیم و پاس بداریم و هم اجازه ندهیم که در دشمنی با جهان، خودمان را به آتش بکشیم. محوطه‌های باستان‌شناسی قلمروهای بی‌دفاع‌اند. شما نمی‌توانید برای تپه‌ هگمتانه، میدان نقش جهان یا تخت جمشید گنبد آهنین بگذارید. این‌ها در برابر گلوله‌باران، موشک‌باران و جنگ، محافظتی ندارند. همان‌گونه که در جنگ‌ها، بیمارستان‌ها، دانشگاه‌ها، حتی مهدکودک‌ها مورد حمله قرار می‌گیرند، محوطه‌های باستانی هم آسیب‌پذیرند.

گاهی شهرداری‌ها بیشتر از دشمن خارجی به بناهای تاریخی لطمه زده‌اند

او ادامه داد: در جنگ هشت‌ساله، تپه هگمتانه مورد اصابت راکت قرار گرفت. من آن‌جا را دیدم، هنوز آثار اصابت راکت باقی بود. آقای ابراهیم حیدری از همکاران پیشکسوت ما در آن زمان مسئول امور میراث فرهنگی همدان بود. چه کاری می‌شد کرد؟ هیچ پیشگیری مؤثری ممکن نبود. جالب است بدانید که در همان سال‌ها، بخش‌هایی از بافت تاریخی اصفهان نیز بر اثر اصابت راکت آسیب دید اما آیا بیشترین آسیب‌ها از سوی صدام بود؟ نه! گاهی شهرداری‌ها به‌مراتب بیشتر از دشمن خارجی، به بناهای تاریخی ما لطمه زده‌اند. اگر آمار بگیریم، در فاصله ۱۳۵۷ تا ۱۴۰۴، شهرداری اصفهان صد برابر بیشتر از جنگ عراق به فرهنگ ما ضربه زده است. مدرسه، حمام، تیمچه، خانه‌های تاریخی… همه تخریب شده‌اند و این باز برمی‌گردد به همان نکته بنیادین که ما درک درستی از ارزش میراث فرهنگی خود نداریم. در مورد موزه‌ها، دوست دانشمندم آقای دکتر نوکنده مباحث خوبی را مطرح کردند. زمانی که من و خانم دکتر مصلی وارد تشکیلات میراث فرهنگی شدیم، دهه ۶۰ بود. من عکس‌هایی از آن زمان به‌یاد دارم که آقای کابلی، خانم شیشه‌گر و دیگران در حال جابه‌جایی آثار موزه‌ها بودند. این جابه‌جایی‌ها، خودشان پروتکل‌های خاص دارند، چه برای اشیای سبک و چه سنگین. اما در نهایت، باز می‌رسیم به محوطه‌های باستانی، که متأسفانه بی‌دفاع‌اند.

این باستان‌شناس گفت: در سال ۱۳۶۸، «گودین‌تپه» کنگاور را برای نخستین بار دیدم. این محوطه پیش از انقلاب، در فاصله ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۹ توسط موزه انتاریو و دانشگاه کبک به سرپرستی کارلتون سی. یانگ کاوش شده بود. کاری شگفت‌انگیز انجام دادند. از نتایج آن کاوش، ده‌ها پایان‌نامه دکتری، صدها کتاب و هزاران مقاله منتشر شد. آن‌چه از دژ هلالی‌شکل باقی مانده بود، یکی از نادرترین نمونه‌های تالار ستون‌دار دوره ماد بود. من پارسال به همان‌جا بازگشتم اما دیگر هیچ نشانی از آن دژ نمانده بود. همه چیز صاف شده بود. نه جنگ، نه گلوله، بلکه ما خودمان آن‌چه را باید حفظ می‌کردیم، از دست دادیم. بیش و پیش از جنگ، خود ما باید مراقب باشیم. جنگ دوره‌ای دارد، می‌آید و می‌رود. اما انسان‌ها باید از آثار فرهنگی خود محافظت کنند.

قلی‌نژاد در ادامه این سخنان اظهار کرد: اروپا تصمیم گرفت که دوباره خود را بسازد، ملت‌هایی را از نو سامان دهد، اما این روند چندان به درازا نکشید. اگر پیش‌بینی‌ها و پیشگیری‌های لازم صورت نگیرد، هر آن ممکن است تاریخ تکرار شود. حتی درباره همین موضوع مهمی که شما به درستی اشاره کردید، باید بگویم که ما با اتفاقات بزرگی مواجه بوده‌ایم. به عنوان نمونه، زمانی که دیوان کیفری بین‌المللی (ICC) اعلام کرد که تخریب یک محوطه میراث فرهنگی می‌تواند در حکم نسل‌کشی و یک جنایت جنگی تلقی شود، این خود گامی بزرگ در راستای حفاظت از میراث فرهنگی به شمار می‌آید. یا هنگامی که سخن از پیشگیری به میان می‌آید، توصیه می‌شود که ثبت و ضبط دقیق صورت گیرد. اما واقعیت این است که آنچه ما امروز به شهرداران نسبت می‌دهیم، خواه این شهردار یا آن شهردار، در اصل از غفلت و ناآگاهی جمعی ناشی می‌شود. همه ما در یک زمین بازی می‌کنیم، وقتی در یک نقطه‌ای روند ثبت آثار متوقف می‌شود، در نقطه‌ای دیگر ممکن است اتفاقات ناگوار رخ دهد. شاید به یاد داشته باشید که در برهه‌ای، روند ثبت آثار در سازمان میراث فرهنگی کاملاً متوقف شده بود. سؤال این است که چه میزان برای شهرداران و مسئولان شهری آموزش تدارک دیده شده است؟ آقای دکتر ملک‌زاده، آقای دکتر محیط و آقای رایتی، همگی در آن دوره‌ها برای نیروهای نظامی دوره‌های آموزشی برگزار کردند ولی این روند در مقطعی دچار وقفه شد. سخن من این است که ما گاهی دچار فراموشی می‌شویم. گویی جنگ هشت‌ساله که پایان یافت، همه چیز تمام شد. اما نباید فراموش کنیم، آموزش باید همواره در رأس مسئولیت‌های ما باشد.

او افزود: خانم دکتر مهدی‌آبادی و همکاران گرانقدر ایشان در پژوهشکده مرمت، بارها کوشیدند با بهره‌گیری از تجربیات داخلی و تجارب بین‌المللی، دستورالعمل‌هایی تهیه کنند و در حد توان خود آن‌ها را در اختیار دیگران بگذارند. اما به باور من، این تلاش‌ها هیچ‌گاه آن‌چنان که باید، مورد توجه رسانه‌ها قرار نگرفت. نمی‌گویم هیچ‌گاه، اما در سطح عمومی نه. در همین مقطع اخیر، پس از وقوع حوادث اخیر، همکاران پژوهشگاه میراث فرهنگی، بنا به وظیفه‌ای که احساس کردند و تأکیدی که ریاست محترم پژوهشگاه داشتند، با تکیه بر انگیزه و غیرت علمی خود فوراً دست به کار شدند. بازنگری‌هایی در اسناد صورت گرفت، برخی از دستورالعمل‌ها مجدداً چاپ و در اختیار مخاطبان قرار گرفت. اساساً از منظر حفاظت و مرمت، به ویژه در سه برهه‌ زمانی پیش از بحران، در حین بحران و پس از آن باید محورهایی را مدنظر قرار دهیم. آنچه در حوزه محوطه‌های باستانی و آثار موجود در آن‌ها از اهمیت بسزایی برخوردار است، توجه به ماهیت وضعیت بحرانی است؛ چرا که در خلال بحران، ممکن است اشیاء تاریخی از زیر خاک بیرون بیایند و ما باید بدانیم در آن زمان چگونه رفتار کنیم؟

سایت‌ها و تاسیسات نظامی را از مجاورت محوطه‌های تاریخی دور کنید

ملیحه مهدی آبادی، عضو هیات علمی پژوهشگاه میراث فرهنگی در پاسخ به این پرسش، تعریفی از واژه‌ «منازعه» ارائه کرد و گفت: بیشتر ما منازعه را صرفاً معادل جنگ در نظر می‌گیریم اما در تعریف دقیق‌تر، منازعه به معنای درگیری میان دو گروه مشخص انسانی است. این درگیری ممکن است سیاسی، اجتماعی، قومی یا مذهبی باشد. در واقع، منازعه یک تعارض آگاهانه میان انسان‌هاست. در جریان منازعه، گروه‌هایی که در برابر هم قرار گرفته‌اند، درصدد نابودی یا تضعیف طرف مقابل هستند. گاه، منازعه با «رقابت» اشتباه گرفته می‌شود. حال آن‌که رقابت، تلاش برای ارتقاء موقعیت فردی است بدون نابودی دیگری. برای مثال، فردی ممکن است در محیط کاری خود برای بهبود جایگاهش، تلاش بیشتری بکند اما قصد آسیب‌زدن به دیگران را ندارد. زمانی که هدف، حذف کامل دیگری باشد تا خود ارتقاء یابد، آن‌گاه از رقابت فراتر رفته‌ایم و وارد عرصه‌ منازعه شده‌ایم.

او افزود: واژه‌ «تنش» نیز در این میان مطرح می‌شود اما باید دانست که تنش بیشتر درون‌گرا و کمتر آشکار است. بنابراین این سه واژه با یکدیگر تفاوت‌های اساسی دارند. وقتی سخن از منازعه به میان می‌آوریم، منظور ما درگیری میان دو گروه انسانی است، مانند جنگ ایران و عراق، که میان کشور ما و گروه‌هایی انسانی از کشوری دیگر رخ داد. در کنار آن، مفهوم دیگری نیز مطرح است به‌نام «بحران». اغلب دوستان بیشتر به واژه‌ بحران اشاره دارند تا منازعه. در شرایط بحرانی، اتفاقاتی غیرمنتظره رخ می‌دهد که شدت و دامنه‌ تخریب آن‌ها بسیار بالاست. بحران‌ها معمولاً کوتاه‌مدت‌اند، اگرچه ممکن است چند روز تا چند سال به طول انجامند. برای نمونه، در جنگی ممکن است درگیری تنها ۱۲ روز به طول انجامد، در حالی‌که در جای دیگر، بحران دو یا چند سال ادامه یابد. بحران می‌تواند ناشی از جنگ، زلزله، سیل و دیگر بلایای طبیعی باشد و دامنه‌ وسیع‌تری را نسبت به منازعه در بر می‌گیرد.

مهدی‌آبادی ادامه داد: موضوع «بحران» در ابعاد و ماهیت تا اندازه‌ای با مفهوم «منازعه» متفاوت است. با توجه به آن‌که محور گفت‌وگوی حاضر، منازعه است و بنا به تعریفی که پیش‌تر ارائه شد، می‌خواهم به نکاتی دقیق‌تر در این خصوص بپردازم. ما گفتیم که ماهیت منازعه، اساساً درگیری و برخورد است. منتها این درگیری لزوماً به خشونت نمی‌انجامد، ممکن است گرایش به خشونت داشته باشد یا نداشته باشد. برای نمونه، زمانی که انگلستان به آفریقای جنوبی حمله می‌کند و بخش‌هایی از میراث فرهنگی آن کشور را از میان می‌برد، این دقیقاً همان وضعیتی است که به آن اشاره شد، به‌عبارتی ممکن است امحای فرهنگی در قالبی کنترل‌شده صورت گیرد، بی‌آن‌که الزاماً جنگی آشکار در جریان باشد. در چنین حالتی، از منظر مفهومی ما با منازعه‌ای مواجهیم که می‌تواند پنهان یا آشکار باشد.

او اضافه کرد: برای مثال، اگر در یک موزه آثار متعلق به یک گروه مذهبی خاص، یا متعلق به یک شخصیت تاریخی به تدریج و به‌نحوی خاموش و خزنده از معرض دید یا از مجموعه حذف شود، عملاً ما با یک کنش منازعه‌آمیز مواجهیم. این منازعه ممکن است در قالبی صلح‌آمیز رخ دهد یا در برخی موارد، به مرحله‌ جنگ منتهی شود. همان‌گونه که آقای دکتر ملک‌زاده نیز اشاره کردند شاید مطلوب‌ترین حالت آن باشد که اساساً هیچ‌گاه وارد مرحله‌ جنگ و خشونت نشویم و بتوان منازعات را در سطحی عقلانی و مسالمت‌آمیز حل‌وفصل کرد.

این پژوهشگر به موضوع محوطه‌های تاریخی و مصداق‌هایی که در این نشست مطرح شد، اشاره کرد و افزود: وقتی ما از محوطه‌های تاریخی یا باستانی سخن می‌گوییم در واقع منظور مکان‌هایی یا مجموعه‌هایی هستند که آثار و شواهدی از زیست و تمدن گذشتگان تا امروز در آنها باقی مانده است. این محوطه‌ها ماهیتاً با موزه‌ها یا مکان‌هایی که سایت‌های مزاحم در آن‌ها قرار گرفته‌اند، تفاوت‌هایی جدی دارند. در تعریف نوین موزه‌ها، که توسط شورای بین‌المللی موزه‌ها (ایکوم) ارائه شده، برخی از محوطه‌های تاریخی واجد ویژگی‌هایی هستند که می‌توانند آنان را در زمره‌ موزه‌ها نیز قرار دهند. با این حال، تفاوت اصلی این است که محوطه‌های تاریخی عمدتاً در فضاهای باز قرار دارند و بنابراین، کمتر قابل کنترل‌اند. برخلاف موزه‌ها که در صورت آغاز جنگ، می‌توان آثار آن‌ها را از ویترین‌ها خارج و به مخازن امن منتقل کرد، در یک محوطه‌ تاریخی چنین امکانی فراهم نیست. با این حال، نباید با دیدی مأیوسانه به آن نگریست. اقداماتی برای حفاظت از آن‌ها ممکن است، هرچند در چارچوبی متفاوت از فضای موزه‌ای، موضوع به توانمندی ما و شرایط جنگی حاکم بستگی دارد.  

او با بیان اینکه ما در مواجهه با جنگ، که در اینجا به‌طور خاص جنگ ۱۲ روزه مد نظر است، می‌توانیم سه رویکرد کلان را در نظر بگیریم، توضیح داد: نخست، اقدامات پیش از بحران یا جنگ. دوم، تدابیر حین جنگ. سوم، تمهیداتی که پس از جنگ باید اندیشیده شوند. اما در مرحله‌ نخست؛ یعنی پیش از بروز بحران، چه اقداماتی باید صورت پذیرد؟ اولین و بنیادی‌ترین کاری که باید انجام دهیم آن است که سایت‌ها و تاسیسات نظامی را از مجاورت محوطه‌های تاریخی خود دور کنیم. زیرا هر سایت نظامی به‌خودی‌خود یک هدف بالقوه برای حملات نظامی است، چه به‌صورت بمباران هوایی، چه موشکی و چه زمینی. بنابراین، پیش از بروز بحران باید تدبیر کنیم که تأسیسات نظامی، اقتصادی یا صنعتی‌ ما در نزدیکی محوطه‌های باارزش تاریخی قرار نگیرند، به‌ویژه محوطه‌های شاخص و ثبت‌شده.

او اضافه کرد: چرا که این مراکز، اغلب هدف دوم جنگ‌ها هستند. افزون بر این، ممکن است یک سایت صنعتی، در خدمت فعالیت‌های نظامی قرار گیرد یا برعکس، صرفاً نقشی اقتصادی داشته باشد، اما در هر دو صورت، خطر بالقوه‌ای برای مجاورت خود به‌همراه دارد. برای نمونه، بدترین مکانی که برای احداث موزه‌ منطقه‌ای در غرب کشور انتخاب شد، روبه‌روی شرکت نفت کرمانشاه بود. در زمان جنگ ایران و عراق، که خودم در آن منطقه سکونت داشتم، این شرکت تقریباً هر ماه یک‌بار هدف بمباران قرار می‌گرفت. فاصله‌ این شرکت نفت تا محل موزه، تنها ۲۰۰ تا ۳۰۰ متر بود. به همین سادگی، یک موشک می‌توانست به بهانه‌ حمله به شرکت نفت، موزه را منهدم کند. این نمونه‌ای روشن از اهمیت انتخاب مکان درست پیش از بروز بحران است.

مهدی‌آبادی ادامه داد: در کرمانشاه، شاهد نمونه‌ای دیگر هستیم، ساخت پتروشیمی بیستون در مقابل کتیبه‌ داریوش، که از آثار ثبت‌شده‌ جهانی است. این مجتمع صنعتی، علیرغم همه‌ مخالفت‌هایی که سال‌ها ابراز شد، در فاصله‌ای بسیار نزدیک به اثر باستانی ساخته شد. اگر این مجتمع در معرض بمباران قرار گیرد، چه بسا همان‌گونه که در جریان راه‌سازی انفجارهایی صورت گرفت و سنگ‌های دامنه‌ فرهادتراش فرو ریختند، همین سنگ‌هایی که میلیون‌ها سال عمر دارند، دوباره آسیب ببینند یا نابود شوند. از این رو، یکی از مهم‌ترین نکات در مرحله‌ پیش از بحران آن است که از ساخت تأسیسات صنعتی در داخل یا مجاورت محوطه‌های تاریخی اکیداً خودداری شود. نکته‌ دیگری که اهمیت دارد آن است که اگر خدای ناکرده، پتروشیمی کرمانشاه مورد حمله قرار گیرد، مواد شیمیایی ناشی از انفجار می‌تواند آثار تاریخی مجاور را دچار آسیب کند. این آسیب ممکن است از طریق بارش‌های اسیدی پس از انفجار، یا از طریق برخورد مستقیم مواد شیمیایی با تپه‌ها و آثار تاریخی حادث شود.

عضو هیات علمی پژوهشگاه میراث فرهنگی اظهار کرد: اقدامات دیگری در مرحله‌ پیش از بحران ضرورت دارند. ما باید از تمامی محوطه‌ها و آثار تاریخی خود مستندات کامل تهیه کنیم. اگر بتوانیم این مستندات را وارد سامانه‌هایی چون GIS کنیم و سپس در اختیار نهادهای بین‌المللی قرار دهیم، گامی بسیار مؤثر در مسیر حفاظت و اطلاع‌رسانی برداشته‌ایم. همچنین، ثبت دقیق آثار در سطوح ملی و بین‌المللی باید به‌صورت مستمر پیگیری شود. در کنار اقدامات فنی، مستندسازی و تدابیر پیشگیرانه، یکی از مهم‌ترین گام‌هایی که باید پیش از وقوع بحران برداشته شود، بهره‌گیری از سامانه‌های داخلی و بین‌المللی است. یکی از این اقدامات مؤثر، ثبت آثار در فهرست میراث جهانی است. ما در مقاطعی این اقدام را به‌صورت روتین انجام داده‌ایم اما متأسفانه به پیامدها و لایه‌های بعدی این اقدام، کمتر توجه کرده‌ایم. زمانی که اثری در فهرست میراث جهانی قرار می‌گیرد، در صورت بروز منازعه یا وقوع جنگ، می‌توان از ظرفیت‌های دیپلماتیک و فشارهای بین‌المللی برای حفاظت از آن بهره گرفت. همچنان‌که در جریان همین جنگ ۱۲ روزه اخیر شاهد چنین اقداماتی بودیم، شورای بین‌المللی موزه‌ها (ایکوم) از نهاد جهانی خود درخواست حمایت کرد. ایکوموس (شورای ملی بناها و محوطه‌ها) نیز از همتای بین‌المللی خود یاری خواست و همچنین از یونسکو تقاضا شد تا در قالب اقدامات اضطراری وارد عمل شود.

او ادامه داد: این‌ها همه فعالیت‌هایی در عرصه‌ دیپلماسی فرهنگی و بین‌المللی هستند. با این حال، باید پیش از وقوع بحران به چنین مسائلی اندیشید و زیرساخت‌های لازم را فراهم ساخت. در این میان، موضوع «سپر آبی»، که پیش‌تر به آن اشاره شد، از اهمیت بالایی بهره‌مند است. این نشان، که برگرفته از کنوانسیون ۱۹۵۴ لاهه برای حمایت از اموال فرهنگی در زمان مخاصمات مسلحانه است، باید به‌صورت رسمی و استاندارد بر تمام آثار تاریخی و فرهنگی نصب شود. هدف آن است که در هنگام بروز جنگ، چه به‌صورت حملات هوایی و چه در قالب نبردهای زمینی، محل‌هایی که واجد این علامت هستند، به‌عنوان نقاط حفاظت‌شده شناخته شوند و از هرگونه تعرض مصون بمانند. پس از آن به مقوله‌ «آموزش» می‌رسیم. 

بخشی از مجموعه‌ نفیس افغانستان در جنگ طالبان به ایران منتقل شده بود تا شرایط آرام شود 

مهدی‌آبادی تاکید کرد: ما باید آموزش‌های لازم را پیش از وقوع بحران آغاز کنیم، نه آن‌که پس از حادثه به فکر جبران بیفتیم. به‌ویژه باید ساکنان محلی و جوامع بومی که در مجاورت آثار تاریخی زندگی می‌کنند، با شیوه‌های درست حفاظت از میراث فرهنگی در زمان بحران آشنا شوند. برای مثال، در جریان جنگ غزه، که بسیاری از آثار تاریخی آن در معرض خطر قرار گرفتند، گروهی از مردم محلی دست به اقداماتی خودجوش زدند، مثلا برخی آثار را خریداری کردند. برخی دیگر آن‌ها را به خانه‌های خود منتقل کردند و گروهی نیز موزه‌هایی در خارج از غزه تأسیس کردند و آثار را در آن‌جا نگهداری کردند. به این امید که روزی، پس از پایان جنگ، این آثار به مکان اصلی خود بازگردند. نمونه‌ دیگری نیز در افغانستان رخ داد، زمانی که کشور در معرض تهدید طالبان قرار گرفت، بخشی از مجموعه‌های نفیس و باارزش افغانستان به ایران منتقل شد و پس از آرام شدن شرایط، دوباره به آن کشور بازگردانده شد. این اقدامات، گرچه اضطراری و گاه غیررسمی بودند، اما نمونه‌های ارزشمندی از واکنش‌های محافظتی در برابر بحران محسوب می‌شوند. از همین‌رو، آموزش باید همگانی، مستمر و عملیاتی باشد تا بدانیم در شرایط بحرانی چه باید کرد و چگونه می‌توان از آثار فرهنگی حفاظت نمود.

ماجرای تخریب چهار طاقی قصر شیرین در جنگ عراق با ایران

او ادامه داد: پایبندی به کنوانسیون ۱۹۵۴ لاهه نیز اهمیت دوچندان دارد. این کنوانسیون، که از مهم‌ترین اسناد حقوقی در حوزه‌ی حمایت از اموال فرهنگی در زمان جنگ است، در اروپا تدوین شده و کشور ما نیز به آن پیوسته است. این کنوانسیون دارای دو بعد اساسی است؛ نخست، نیروهای متخاصم مجاز نیستند که وارد محوطه‌های تاریخی شوند یا آن‌ها را تخریب کنند و دوم، نیروهای مدافع یا حافظ، حق ندارند که از سایت‌های تاریخی به‌عنوان پوشش نظامی استفاده کنند. بدین معنا که نباید محوطه‌های تاریخی به پناهگاه نظامی یا سنگر بدل شوند؛ چرا که این امر، نه‌تنها ارزش فرهنگی آن‌ها را خدشه‌دار می‌کند، بلکه آن‌ها را به هدفی مشروع در جنگ تبدیل خواهد کرد. برای مثال، بر اساس مفاد کنوانسیون لاهه، هیچ کشوری، از جمله کشور ما، مجاز نیست از محوطه‌های تاریخی به‌عنوان پایگاه یا پوشش نظامی استفاده کند. به‌عبارت روشن‌تر، ما اجازه نداریم بر فراز تپه‌های باستانی خود پدافند مستقر کنیم، یا در مجاورت آثار تاریخی، موشک‌انداز یا سایت‌های پهپادی ایجاد کنیم. این ممنوعیت تنها شامل کشور ما نیست، بلکه یک اصل حقوق بین‌الملل است که برای همه‌ کشورها لازم‌الاجراست. از این رو است که آموزش نیروهای نظامی، پیش از وقوع درگیری‌های مسلحانه، اهمیتی بنیادین می‌یابد. چرا باید نیروهای نظامی را آموزش دهیم؟ زیرا در شرایط جنگی، اگر آگاهی لازم را نداشته باشند، ممکن است ناخواسته موجب تخریب میراث فرهنگی شوند.

این پژوهشگر به عنوان نمونه به چهارطاقی قصر شیرین اشاره کرد و گفت: این اثر پیش از جنگ ایران و عراق سالم و نسبتاً پابرجا بود، اما پس از جنگ، به‌شدت آسیب دید. نکته‌ قابل تأمل آن‌که تخریب این اثر، نه فقط توسط نیروهای عراقی، بلکه توسط نیروهای خودمان هم انجام شد. تانک‌های داخلی روی این محوطه مستقر شدند که موجب تخریب‌هایی شد. چرا چنین اتفاقی رخ داد؟ به‌دلیل آن‌که نیروهای نظامی ما آموزش ندیده بودند و نمی‌دانستند که چگونه باید از چنین اثری حفاظت کنند. در حالی‌که به‌راحتی می‌شد، به‌جای عبور مستقیم تانک از روی اثر، آن را با لایه‌ای از خاک پوشاند و از آسیب مصون داشت. این تصمیم می‌توانست ساده، مؤثر و غیرهزینه‌بر باشد.

او افزود: دلیل استقرار نیروهای نظامی روی آن، نیز قابل‌درک بود. در منطقه‌ قصر شیرین، از محدوده‌ مرز خسروی تا مرز عراق، هیچ ارتفاع دیگری وجود نداشت که بر آن استقرار یابند و منطقه را زیر نظر بگیرند. اما این توجیه، تخریب اثر را توجیه‌پذیر نمی‌کند. آموزش، آگاهی و انتخاب روش‌های جایگزین، از همین‌جا ضرورت می‌یابد. حال که پذیرفته‌ایم جنگ در دو حالت کلی می‌تواند رخ دهد. جنگ زمینی و جنگ هوایی. می‌بایست برای هر یک، رویکردی جداگانه تعریف کنیم. در شرایط جنگ هوایی، ما می‌توانیم تدابیری اتخاذ کنیم که آثار تاریخی شناسایی نشوند، یا هدف قرار نگیرند، برای مثال، از طریق ارسال اعلان به نهادهای بین‌المللی، نظیر یونسکو و ایکوموس، مبنی بر وجود آثار ثبت‌شده در مناطق خاص. همچنین می‌توان از روش‌های استتار استفاده کرد؛ امری که در برخی کشورها نیز رایج است. البته در عصر جنگ‌های هوشمند، این روش‌ها به تنهایی کافی نیستند، اما همچنان بخشی از تمهیدات دفاعی محسوب می‌شوند.

مهدی‌آبادی در ادامه اظهار کرد: در شرایط جنگ زمینی نیز باید اقدامات حفاظتی مؤثر در دستور کار قرار گیرد. به‌عنوان مثال، می‌توان با ایجاد موانع فیزیکی مانند بلوک‌های بتنی (نیوجرسی‌ها) مسیر تانک‌ها و خودروهای نظامی را به سوی آثار تاریخی مسدود کرد. البته همه‌چیز نباید وابسته به تجهیزات مدرن باشد، گاه یک سنگ بزرگ، اگر در جای درست قرار گیرد، همان کارکرد حفاظتی را خواهد داشت. اینجاست که خلاقیت محلی باید در کنار راهکارهای رسمی قرار گیرد. برای نمونه، در جنگ غزه، زمانی‌که موزاییک‌های کف یکی از کلیساها در معرض خطر قرار گرفت، مردم محلی روی آن‌ها را با شن پوشاندند تا از آسیب‌دیدگی در امان بمانند. این کار، با همکاری یک شرکت فرانسوی و در بستر دیپلماسی فرهنگی انجام شد.

مهمترین اقدام پس از جنگ/ درسی که باید از ماجرای «ایوان کرخه» گرفت

عضو هیات علمی پژوهشگاه میراث فرهنگی سپس درباره سومین رویکرد یعنی مرحله‌ پس از جنگ گفت: در این مرحله، نخستین و مهم‌ترین اقدامی که باید صورت گیرد، مستندسازی وضعیت موجود است. یعنی چه میزان از آثار ما آسیب دیده‌اند؟ شدت و نوع این آسیب‌ها چیست؟ آیا با ترک‌خوردگی، فروریختگی، یا لرزش سازه‌ای مواجهیم؟ آیا خطر حفاری‌های غیرمجاز پس از جنگ وجود دارد؟ همه‌ این‌ها نیازمند ارزیابی سریع و دقیق است. همچنین، باید فوراً به پاکسازی منطقه از خطراتی چون مین‌ها یا مواد منفجره‌ عمل‌نکرده پرداخت. به عنوان مثال، در منطقه‌ «ایوان کرخه»، که در جریان جنگ ایران و عراق میدان نبرد بود، حتی در سال ۱۳۸۵ هنوز برخی مناطق پاکسازی نشده بودند. در آن منطقه تجربه‌ای میدانی داشتم و به‌خوبی واقفم که پاکسازی، نخستین اولویت پس از جنگ است.  

اظهارات «گروسی» می‌توانست سبب حمله به سایت‌های تاریخی ایران شود

او اضافه کرد: در کنار این اقدامات، لازم است نوعی «رتبه‌بندی آسیب‌ها» نیز صورت گیرد، مثلا کدام آثار به‌طور کامل نابود شده‌اند؟ کدام‌یک به‌طور جزئی آسیب دیده‌اند؟ و کدام آثار نیازمند مرمت فوری‌اند؟ این ارزیابی‌ها، مبنای اقدامات حفاظتی اضطراری قرار می‌گیرند. برای مثال، اگر بخشی از دیوار محوطه‌ای در حال فروریختن باشد، باید به‌سرعت با نصب داربست، از تخریب بیشتر آن جلوگیری کرد. در همین مرحله، درخواست‌های بین‌المللی نیز باید از مسیر دیپلماسی فرهنگی پیگیری شود. اقدامات دیپلماتیک، نظیر آن‌چه درباره‌ اظهارات جناب آقای گروسی (مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی) صورت گرفت، از اهمیت بالایی بهره‌مند است. او در اظهاراتی مغرضانه مدعی شده بودند که مواد غنی‌شده در سایت‌های تاریخی ایران نگهداری می‌شود، ادعایی که می‌توانست مستمسکی برای حمله‌ نظامی به میدان نقش‌جهان یا دیگر مکان‌های فرهنگی کشور قرار گیرد. اما واکنش به‌موقع و فشار افکار عمومی، موجب شد او ناگزیر به عقب‌نشینی شود. این خود نمونه‌ای روشن از تأثیر اقدامات دیپلماتیک در زمان جنگ است. پس از پایان درگیری، آرام‌آرام به مرحله‌ای می‌رسیم که باید برنامه‌ریزی‌های مرمتی، حفاظتی و تثبیت ساختاری را آغاز کنیم. در همین دوران است که می‌توان محوطه‌های تاریخی را، در صورت نبود خطر برای بازدیدکنندگان، بازگشایی کرد.

این عضو پژوهشگاه میراث فرهنگی تاکید کرد: نکته‌ حائز اهمیت آن است که برخی از این آثار، همان‌گونه که دکتر ملک‌زاده نیز اشاره کرد، می‌تواند به‌عنوان شواهد جنگ و درگیری حفظ شوند، همان‌گونه که در کشور آلمان، برخی آثار تخریب‌شده به‌عنوان اسناد و یادگارهای تاریخی جنگ نگهداری می‌شوند. امیدوارم روزی فرا برسد که جهان به صلح و آرامش واقعی دست یابد و دیگر نیازی به این تدابیر نباشد.

«کمیته مشورت ملی» با حضور نهادهای نظامی دوباره تشکیل شود

در ادامه این نشست، حسین رایتی‌مقدم، پیشکسوت و چهره‌ ماندگار میراث فرهنگی در سخنانی گفت: همان‌گونه که با دقت و صراحت بیان شد، اجرای پیشنهاداتی که در زمینه حفاظت و ثبت آثار مطرح می‌شود، با موانع متعددی روبه‌رو است. اما من می‌خواهم از منظر یک بیگانه به این مسئله بنگرم، نه از موضع وطن‌پرستی، نه از دریچه ملی‌گرایی، بلکه از زاویه دید ناظری بیرونی. در همین زمینه، عبارتی هست از وزیر خارجه بریتانیا در زمان سلطنت محمدشاه قاجار یعنی همان کسی که در زمان او، هرات از ایران جدا شد. آن وزیر سخنی دارد که بسیار قابل تأمل است. او گفته بود «در این سرزمین، هر جا را بدون استثناء اگر سه متر زمین را بکنی، به آثار تاریخی می‌رسی؛ اگر سی متر بکنی، به معدن خواهی رسید و اگر سیصد متر بکنی، به انرژی.»

این پیشکسوت میراث فرهنگی افزود: به‌گمان من، در این سخن، اغراق چندانی نیست. واقعیت این است که زیر هر تپه، هر دشت و هر کوه ایران، لایه‌های متعددی از تاریخ، فرهنگ، ثروت و انرژی نهفته است. حال، تصور کنید معنای حفاظت از این تپه‌های تاریخی چیست؟ چه نیروی انسانی و تخصصی لازم دارد؟ چه ساختار اداری و چه منابع مالی می‌طلبد؟ در این میان، به موضوع ثبت آثار هم اشاره شد. بنده سال‌ها در کمیته ثبت حضور داشتم و از نزدیک شاهد بودم که هر اثری که به ثبت می‌رسد، بار سنگینی را با خود می‌آورد، بار کارشناسی، حفاظت، حقوقی و مالی. اما متاسفانه همه ما به‌خوبی آگاهیم که بودجه و امکانات وزارت میراث فرهنگی حتی به اندازه یک شاهی هم افزایش نیافته است. این فاصله میان وظیفه و توان، خود از دلایل عقب‌ماندگی‌هاست.

او ادامه داد: از سوی دیگر، برخورد اصولی با مفاد «کنوانسیون لاهه» که ناظر بر حمایت از میراث فرهنگی در زمان درگیری‌های مسلحانه است، تاکنون و متاسفانه در کشور ما آن‌گونه که باید تحقق نیافته است. به‌جز دوره‌ای که آقای دکتر بهشتی، ریاست سازمان میراث فرهنگی را بر عهده داشتند و «کمیته مشورت ملی» تشکیل شد، فعالیت چشمگیری در این زمینه مشاهده نشده است. بنده از سوی معاونت میراث فرهنگی در آن کمیته در خدمت‌شان بودم. ساختار کمیته مشورت ملی به‌گونه‌ای طراحی شده بود که ریاست آن بر عهده عالی‌ترین مقام میراث فرهنگی بود، آن زمان، رئیس سازمان و امروز معاون وزیر و معاون میراث فرهنگی. اعضای کمیته شامل نمایندگانی از نهادهای نظامی، وزارت امور خارجه، وزارت کشور و دیگر نهادهای مرتبط بودند. در آن دوره، موضوع آموزش به‌طور جدی در دستور کار کمیته قرار داشت. حتی کار به جایی رسید که همکاران ما، از جمله آقای دکتر صراف عزیز و دیگر پژوهشگران، در تعامل با دستگاه قضا، به معرفی و آموزش قضاتی می‌پرداختند که می‌بایست در پرونده‌های مرتبط با تخریب میراث فرهنگی حکم صادر کنند. به‌ یقین، یادآوری این تجارب به مسئولان امروز ضروری است، تا شاید برنامه‌ریزی دوباره‌ای در این راستا شکل گیرد و آن اقداماتِ بایسته تحقق یابد.

«ایوان کرخه» در جنگ چگونه تخریب شد؟

رایتی‌مقدم درباره محوطه‌ «ایوان کرخه» (دوره ساسانی) در خوزستان نیز گفت: ایوان کرخه، در تاریخ معماری جهان جایگاهی بس مهم دارد. یک تاریخ‌نگار برجسته فرانسوی در کتاب خود که گویا ترجمه فارسی آن نیز به‌همت دانشگاه تهران منتشر شده بود، به ایوان کرخه به‌شکل ویژه‌ای پرداخته است. البته بعدها یک منتقد دیگر، سخت به آن پژوهشگر تاخت و سعی کرد یافته‌هایش را رد کند. اما دیدگاه آن نویسنده فرانسوی همچنان قابل تأمل است. او نوشته است «ایوان کرخه، یک کاخ است. کاخی که آن‌چنان در عظمت، شکوه و الگوهای نوری خود ممتاز است که حتی واژه‌ «کاخ» از توصیف آن ناتوان می‌شود. از این‌رو، در ادبیات تاریخی نام آن از «کاخ» به «ایوان» تغییر می‌یابد.» نویسنده در ادامه، تصریح می‌کند که نحوه‌ نورگیری ایوان کرخه، چنان طراحی شده بود که بعدها، الهام‌بخش معماری گوتیک در اروپا شد. و این‌همه، تا زمان جنگ تحمیلی حفظ شده بود. اما متأسفانه، در جریان آن جنگ، نیروهایی که در منطقه مستقر شده بودند، در اقدامی غیرفنی، آسیب‌هایی به آن مجموعه وارد کردند و بخشی از شواهد و مستندات تاریخی نابود شد. 

بسیار مایه تأسف است که جوهر قبل را نداریم

در ادامه این سخنان، علیرضا قلی‌نژاد، عضو هیأت مدیره ایکوم ایران گفت: واقعاً برخی صفت‌ها را نمی‌شود به زبان آورد. من الان این را از سر تعارف یا به‌خاطر حضور در برابر آقایان و خانم‌های بزرگوار نمی‌گویم. انصافاً همه شما عزیزان، دوستان و سروران گرامی، خود شاهدید که امکاناتی که امروز وزارت میراث فرهنگی در اختیار دارد، به هیچ‌وجه قابل مقایسه با گذشته نیست. اما چیزی که کم داریم و اسمش را نمی‌دانم دقیقاً چه باید گذاشت، تعصب؟ غیرت؟ دغدغه؟ باور؟ نمی‌دانم… این جوهر، آن‌طور که باید باشد، نیست. نه اینکه اصلاً وجود نداشته باشد. سیاه و سفید که نیستیم، دنیا صفر و یک نیست. ولی حقیقت این است که بسیار در آن سستی و کاستی داریم و این، بسیار مایه تأسف است. چطور ممکن است کسی، زیر موشک‌باران و بمباران، با یک کیف شخصی، یک‌تنه از تهران به خط مقدم جنگ برود و در آن‌جا مستقر شود برای حفاظت از آثار فرهنگی؟ آقای دکتر (رایتی مقدم) شما این کار را کردید. الان چند نفر را سراغ دارید که توان یا اراده چنین کاری داشته باشند؟ واقعاً حتی تصور چنین چیزی در شرایط فعلی هم غیرممکن به‌نظر می‌رسد.

او افزود: امروز اگرچه می‌توان نقدهایی فراوان به گذشته وارد کرد، اما باید دانست که در آن دوره کسانی بودند که با همه تنگناها، با نبود اعتبار، با کمبود نیرو، آمدند و نسبت آثار ثبت‌شده در کشور را به‌یک‌باره پنج‌برابر کردند. این کار، کار هر کسی نیست. بله، امروز ما پهپاد داریم، بودجه داریم، تجهیزات داریم، ولی با همه این‌ها، آن‌گونه که باید کاری انجام نمی‌شود. اکنون البته نمی‌شود برخی مسائل را باز کرد؛ چراکه مسئولان حاضر نیستند و نباید بدون حضورشان درباره‌شان سخن گفت. اما به‌هرحال، باید تأسف خورد از این‌که آن شوق، آن غیرت، آن حضور عاشقانه دیگر کمتر دیده می‌شود. من، پیش از هر چیز، امیدوارم که موضوع آموزش، اول در درون مجموعه وزارتخانه اتفاق بیفتد. این تغییرات آنی و جابه‌جایی‌های فوری و بدون پشتوانه، آسیب‌هایی جدی وارد کرده‌ است؛ چراکه افرادی به مسئولیت‌هایی گمارده می‌شوند، به‌ویژه در استان‌ها، که آگاهی و دانش کافی نسبت به وظایف‌شان ندارند. چگونه می‌توان از شهرداری، از دستگاه قضایی، از دیگر نهادها انتظار داشت آگاه باشند، وقتی مسئول اداره‌ی میراث فرهنگی یک استان، خودش آگاهی لازم ندارد؟

اصفهان شاهد یک فاجعه است

قلی‌نژاد ادامه داد: آقای ملک‌زاده به شهرداری‌ها اشاره کردند و گفتیم که هم‌اکنون در اصفهان، یک فاجعه در حال وقوع است. دانشگاه هنر در حال دفاع از میراث فرهنگی‌ است، در حالی که خود اداره میراث فرهنگی از دانشگاه عقب‌تر است. این نشان‌دهنده آن است که ما در آموزش و آگاهی‌رسانی، آن‌گونه که باید، عمل نکرده‌ایم. یادتان هست، زمانی که کسی وارد مجموعه میراث فرهنگی می‌شدیم، ابتدا باید دوره‌های آموزشی را طی می‌کردیم. اگر از آن دوره سربلند بیرون می‌آمدیم، آن‌گاه می‌توانستیم وارد مسیر کارشناسی شویم. نه این‌که بی‌دوره، بی‌دانش، بی‌آگاهی، مسئولیتی به عهده بگیرند، بعد هم با اعتمادبه‌نفسی بالا، حاضر به شنیدن هیچ حرف و نظری نباشند. پس آموزش، از خود ما باید آغاز شود، سپس به جامعه تعمیم پیدا کند.

او اضافه کرد: نکته بعدی درباره ثبت آثار است. من کاملاً درک می‌کنم که ثبت کردن، کاری تخصصی، جدی و حساس است. اما اگر امکانات ما به‌اندازه‌ای نیست که اجازه بدهد این کار را با روند طولانی انجام دهیم، باید راهکاری اندیشید که بتوان این فرایند را با سرعت و دقت بیشتری انجام داد. ثبت و تعیین حریم، چه در زمان جنگ و درگیری، چه در مواقع بحران و چه به عنوان یک وظیفه دائمی و همیشگی، باید انجام شود. این از امور واجب است، نه از امور انتخابی یا ثانویه. همان‌گونه که آقای محیط طباطبایی هم بارها گفته‌اند «در مجموعه میراث فرهنگی، هر کاری ممکن است متوقف شود، جز شناسایی و ثبت». این دو نباید هیچ‌گاه از حرکت بایستند.

قلی‌نژاد اظهار کرد: نکته مهم دیگر، ارتباط ما با مجامع بین‌المللی است. ما باید آثاری را که نیاز به حمایت ویژه دارند، شناسایی و اعلام کنیم. باید آن‌ها را به نهادهای بین‌المللی معرفی کنیم، بگوییم این‌ها میراث ما هستند و ما در چارچوب کنوانسیون‌ها و معاهدات بین‌المللی، انتظار داریم دیگر کشورها نیز تعهدات خود را در قبال حفاظت از این آثار بپذیرند و عمل کنند. بحث آموزش عمومی هم بسیار کلیدی‌ست. بارها این موضوع را مطرح کرده‌ام و هنوز هم بر آن تأکید دارم. شاید تجربه من کم باشد اما باور دارم که پنهان کردن برخی از آثار تاریخی، هرچند ممکن است در ظاهر به‌منزله‌ حفاظت تلقی شود، اما حفاظت پایدار زمانی ممکن است که این آثار از سایه و انزوا بیرون بیایند، دیده شوند و مردم خودشان حافظ آن‌ها شوند. طبیعتاً، ترکیب این رویکرد با آموزش عمومی، تنها راه رسیدن به حفاظت پایدار است. در غیر این صورت، هیچ تضمینی برای بقا و سلامت این میراث وجود ندارد.

عضو هیأت مدیره ایکوم افزود: در بسیاری از مناطق که گمان می‌کنیم در امان‌اند، وقتی به‌طور میدانی سر می‌زنیم، با واقعیت‌هایی تلخ روبه‌رو می‌شویم. کسانی که با نیت سوداگرانه، سراغ تپه‌های تاریخی ما می‌روند، نه آگاهی‌ از ارزش فرهنگی دارند، نه می‌دانند دنبال چه هستند. در این محوطه‌ها، نه خبری از طلا هست، نه از نقره. آن‌چه آن‌جا نهفته است، دانش است. دانشی درباره تاریخ، فرهنگ و هویت ما. و این دانش، با مداخلات ناآگاهانه و سودجویانه، به‌تدریج نابود می‌شود. این هم، یکی دیگر از ضرورت‌های آموزش است. آموزش باید از کودکی آغاز شود. اما متأسفانه، این اتفاق هنوز نیفتاده و این کمبود، یک خلأ بسیار جدی است.

میراث فرهنگی جایگاه «امنیتی» داشته باشد 

قلی‌نژاد تاکید کرد: ما در کشوری زندگی می‌کنیم که حدود ۱۰ هزار سال سند رسمی تمدنی دارد و بسیاری از شواهد غیررسمی آن‌چنان که باید مطالعه نشده‌اند. در چنین کشوری، میراث فرهنگی باید همچون منابع طبیعی و حتی فراتر از آن، جایگاهی امنیتی داشته باشد؛ زیرا با خدشه به آن، هویت ما دچار خدشه می‌شود و هویت، بزرگ‌ترین سرمایه ماست. نفت را می‌شود جایگزین کرد، انرژی را می‌توان از منابع دیگر تأمین کرد، اما هویت ایرانی جایگزینی ندارد. امیدوارم که بار دیگر، همان‌گونه که در دوره‌ای شورای امنیت ملی کشور نسبت به میراث فرهنگی مصوباتی جدی داشت، این بار نیز این موضوع با جدیت در آن سطح پیگیری شود. امید است که رابطه ما با نهادهای امنیتی، انتظامی و حتی مراکز راهبردی مانند وزارت نیرو و انرژی، به‌گونه‌ای بازتعریف شود که میراث فرهنگی نیز همچون منابع راهبردی، در شمار مسائل امنیتی دیده شود. اگر چنین شود، شاید کمتر شاهد آسیب‌دیدگی بناها، محوطه‌ها و آثار تاریخی باشیم.

 

آخرین اخبار