نمی دانم شما هم امروز در سیل جمعیتی که برای بدرقه شهدای اقتدار آمده بودند، حضور داشتید یا نه. اگر حضور داشتید که نیازی به خواندن این گزارش ندارید؛ هر چند صدها خبرنگار و گزارشگر هم نمیتوانند شور و احساس مردم همیشه در میدان را آنگونه که هست، به تصویر بکشند. با دوربین های عکاسی و فیلمبرداری فقط میتوان گوشهای از شور و حال جمعیت میلیونی مردم را در بدرقه ۶۰ شهید اقتدار به تصویر کشید. البته امروز مردم، هم برای تجدید پیمان از میدان انقلاب تا میدان آزادی را با حضور خود ثبت کردند و هم رسانههایی بودند که تلاش کردند تا با گوشیهای خود، هرچند قسمتی کوچک از این عظمت تاریخی را به یادگار داشته باشند و در گروهها و کانالهای فضای مجازی بارگذاری کنند.
جای شما خالی بود تا ببینید چگونه زن و مرد با دیدن تابوتهای شهدای اقتدار در خیابان آزادی، هم اشک میریختند و گریه میکردند و هم عکس و فیلم میگرفتند. کافی بود فقط یک ساعت در لابلای جمعیت باشید و ببینید که بعضی از زنان و مردان چگونه با مشت بر سینه میزدند؛ برخی درحالی که اشک می ریختند، هرولهکنان به دنبال تابوتها میدویدند و در نهایت هنگام اذان ظهر به نماز جماعت ایستادند و شهدا را هم بدرقه کردند.
بسیاری مردان، دست همسر و فرزندان خود را گرفته بودند و در این گرمای ۴۰ درجبه نوزادان خود را با کالسکه به میدان آورده بودند. برخی هم پدر یا مادر خود را با صندلی چرخدار یا عصا با خود همراه کرده بودند. حالا تصور کنید خواهران حاضر در این مراسم از ساعت هشت که کاروان شهدا به راه افتاد تا هنگام اذان ظهر، یعنی چهار ساعت، این فاصله پنج کیلومتری را با چادر مشکی و درحالی که کودکی به بغل داشتند یا کالسکه آنها را هل می دادند، چقدر گرما میکشیدند و فقط از صورتهای برافروخته و گونههای قرمز این خواهران در میدان آزادی، این صبر و تحمل را میشد دید.
برخی مردان و زنان درحالی که به نردههای وسط خیابان آزادی تکیه داده یا روی جدولهای کنار خیابان ایستاده بودند یا در زیر سایه درختان این خیابان نظارهگر تشییع باشکوه شهیدان اقتدار بودند، با دیدن کاروان شهدا، اشک از گونههایشان جاری میشد؛ برخی دست روی صورت گذاشته و های های گریه میکردند و برخی، هم سینه میزدند و هم اشک میریختند.
سلام مرا به پسرم برسان
گریه حسرت پیشکسوتان جهاد و شهادت نیز در این مراسم دیدنی بود. این مردان دیروز میدان جهاد و شهادت که از همرزمان خود عقب مانده بودند، با دیدن تابوتهای شهیدان، آهی میکشیدند و گاهی شانههایشان از شدت گریه به شدت تکان میخورد. پدر سردار شهید محمدرضا بیاتی بر روی بعضی از تابوتهای این کاروان نوشته بود «سلام مرا به پسرم برسان». حضور جانبازان نابینا یا قطع نخاع هم گواهی دیگر بر غبطهخوردن آنان بود که چرا از یاران دوران دفاع مقدس جا ماندند.
مردم در طول مسیر از شهدا میخواستند تا در آخرت آنان را شفاعت کنند و هر کسی که میتوانست تسبیح، انگشتر، چفیه یا پرچم سه رنگ ایران را حواله خادمان شهدا روی تریلیها میکرد تا تبرکی بگیرد. بسیاری از جوانان با تابوت شهیدان عکس یادگاری و به قول معروف، سلفی میگرفتند؛ برخی زنان و مردان، با دیدن تابوتها، سلام نظامی میدادند و بعضی هم با تکان دادن دستهای خود گویی با شهیدان خداحافظی میکردند. با وجود این که اشک از روی گونههای حاضران نشان از دل های شکسته می داد؛ مردم با مداح مراسم این گونه زبان می گرفتند که «یه عالمه گریه به روضه بدهکارم؛ تا خوب نشه زخمهام، دست برنمیدارم».
صحبت از گریه و روضه شد. مگر ممکن است ماه محرم و روز دوم عزای سیدالشهدا (ع) باشد و دل های آماده مردم با یادآوری صحنه هایی از شهادت فرماندهان و دانشمندان یا زنان و کودکان ۱۲ روز جنگ تحمیلی اسرائیل به یاد غم و ماتم ارباب بی کفن نیافتد؟ سعید حدادیان که می گفت «امروز مرا به عنوان روضه خوان نبینید» امروز حماسه سرا هستم و با خواندن شعری در وصف دونالد ترامپ گفت «این شعر چراغ آسمان افروز است؛ ایران حسین بن علی (ع) پیروز است. از حمله ما قوز درآورده ترامپ، تکرار شکست، قوز بالاقوز است».
لایوم کیومک یا اباعبدالله
از سید کمال هاشم زاده، مجری ابتدای برنامه امروز بگیرید که با دیدن تریلی حامل شهدای نوزاد، مصیبت علی اصغر را خواند و اشک و ناله مردم را درآورد تا آن ذاکری که برای طفل شیرخوار امام حسین(ع) زبان به لالایی گرفت. بقیه مداحان نیز هر کدام مصیبت و نوحه ای را مرور کردند. یکی تشییع باشکوه امروز را با روز عاشورا مقایسه کرد که پیکر شهیدان کربلا چند روز بر روی زمین داغ نینوا مانده بودند ولی شهدای اقتدار ایران با این عظمت تشییع شد و آنگاه این شعر را از زبان حضرت زینب (س) زمزمه کرد که «به سمت گودال از خیمه دویدم من؛ شمر جلوتر بود، دیر رسیدم من؛ سر تو دعوا بود...» یکی هم این نوحه را خواند که «حسین آقام، همه میرن، تو میمونی برام».
صحنه های عاشورایی امروز که مردم تهران خلق کردند، گواهی دیگر است بر مظلومیت سیدالشهدا (ع) که هر یک از مداحان به شکلی بیان و داغ دل عاشقان حسینی را بیشتر کردند. در واقع این سخن امام حسن مجتبی (ع) به برادرش را یادآور شدند که «لایوم کیومک یا اباعبدالله» ای حسین! هیچ روزی مثل عاشورای تو نیست.
مداحی دیگر از شب سوم محرم گفت که به حضرت رقیه اختصاص دارد و خاطره یکی از دختران شهدا را اینگونه تعریف کرد که این دختر سراغ به لباس پدر میرفت و آستین لباس پدر را به دور گردن خود می انداخت. شاید همه مصیبت های این دهه در مراسم تشییع امروز خوانده شد و مردم گریه کردند و بر سر و سینه زدند. یکی روضه علی اکبر (ع) خواند؛ یکی از قاسم و فرزندان زینب (ع) گفت؛ مداحی دیگر آتش این شعر مولوی را به دل مردم انداخت که «کجایید ای شهیدان خدایی؛ بلاجویان دشت کربلایی؛ کجایید ای سبکبالان عاشق؛ پرندهتر ز مرغان هوایی...» و یکی هم مصیبت حضرت ابوالفضل را اینگونه یادآوری کرد که «ای اهل حرم میر و علمدار نیامد، علمدار نیامد؛ سقای حسین سید و سالار نیامد، علمدار نیامد» و مداحی دیگر این نوحه معروف محمود کریمی را زمزمه کرد و اشک مردم را درآورد که «آب به خیمه نرسید فدای سرت...»
داغ حاج قاسم و شهید رئیسی تازه شد
چقدر زیبا بود دیدن تابوت های چیده شده روی تریلی هایی که کاروان شهدا را تشکیل می دادند با این شعر پدر آیت الله بهجت که «بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا، بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا» یکی از دلسوختگان هم در آن میان پس از این که به دوستان شهید سفارش کرد که «سلام ما را به امام حسین(ع) برسانید»، این شعر را خواند که «رفیقان می روند نوبت به نوبت/ خوش آن روزی که نوبت بر من آید». یکی هم گفت که امروز داغ حاج قاسم و رئیسی تازه شده.
شاید همه کسانی که با این ذکر مصیبت ها و مداحی ها در پای تابوت شهدای اقتدار ایران اشک می ریختند و گریه می کردند، به این سفارش امام رضا (ع) عمل می کردند که درباره عزای سیدالشهدا (ع) و ماه محرم فرمود اگر خواستید برای هر چیزی گریه کنید، برای حسین (ع) اشک بریزید. البته قبل از مصیبت و مرثیه سرایی، برخی برای ترامپ و بنیامین نتانیاهو خط و نشان کشیدند و رجزخوانی کردند و بعضی هم بعد از مداحی و عزاداری به اسرائیل و آمریکا «پرداختند».
محمد رسولی این شاعر انقلابی خطاب به ترامپ گفت «الا ای مست لایعقل! تو از ایران چه میدانی/ مشو غره به امروزت که تا فردا نمی مانی. اگر تاریخ می خواندی چنین هذیان نمی گفتی/ چنین پرت و پلا در باره ایران نمی گفتی. نخواهی کرد ایران را اسیر صحنه سازی ها/ مترسان مردم ما را از این دیوانه بازی ها» رسولی آنگاه رئیس جمهور آمریکا را با فرعون مقایسه کرد و گفت «تو هم مانند فرعونی، گمان کردی نمی میری/ چرا از قصه اسلاف خود عبرت نمی گیری. اجل در بردن جان تو یک لحظه مردد نیست/ به قبر کارتر و ریگان سری گاهی بزن بد نیست. گمان بردی که این بار این حکایت فرق خواهد کرد؟ خدا فرعون را یک بار دیگر غرق خواهد کرد».
دارالشفایی تا قیامت برای عارفان و عاشقان
رجزخوانی در ایستگاههای صلواتی نیز برپا بود. مثل «حریفت منم، حریفت منم، منم که اهل ایرانم» رجزخوانی ها کم کم با شعارهای مردم درهم می پیچید و بر سر دشمن فرود آمد که «حسین حسین شعار ماست؛ شهادت افتخار ماست» یا «ای رهبر آزاده آماده ایم آماده» یا «این همه لشکر آمده، به عشق رهبر آمده». این شعارها با دعا برای سلامتی امام زمان (عج) ادامه یافت و مردم قدردان، کاروان شهدای اقتدار را با سینه زنی و ذکر مصیبت های کاروان حسینی تا میدان آزادی بدرقه کردند تا پیکر هر شهیدی تحویل خانواده شده و در مکانی به خاک سپرده شود که امام خمینی (ره) فرمود «همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت، مزار عاشقان و عارفان و دل سوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود».
البته شعارهای مرگ بر اسرائیل، مرگ بر آمریکا، مرگ بر وطنفروش خائن و مرگ بر منافق در مسیر خیابان آزادی از زبان مردم نمی افتاد و کوچک و بزرگ با مشت های گره کرده و با به اهتزاز درآوردن پرچم های عزت و استقلال بر دشمنان این مرز و بوم نفرین می فرستادند.
تصاویر شهدا را در هیات ها نصب کنید
فرصتی نبود اسامی شهیدانی که امروز مردم تهران آن ها را بدرقه کردند، در طول مراسم گفته شود ولی علاوه بر نام و تصاویر این شهیدان که زینتبخش خیابان آزادی بود، یک بار از زبان مجری برنامه، اسامی برخی شهدا اعلام شد و مردم با شنیدن نام هر شهید یک «یا حسین» می گفتند. حدادیان هم از مسئولان هیات ها خواست تا تصاویر و اسامی این شهیدان را در این روزها که خیمه حسینی را برپا کرده اند، بر در و دیوار نصب کنند و بیشتر به یادشان باشند.
مهدی رسولی هم نام چند شهید را در شعر خود اینگونه آورد:
دل خود را به دریای حسینی ها زدیم امروز؛ به تشییع شهیدان عزیزی آمدیم امروز
شهیدانی که هر یک دست حق در آستین بودند؛ شهیدانی که هر یک آیه فتحی مبین بودند.
شیاطین آمدند و فرصت دیدار را کشتند؛ دقیقا مردم کوچه و بازار را کشتند
گواه پست فطرت بودن این قوم جانی شد؛ همان دختر که آن شب خواب بود و آسمانی شد
تماشا کن جهان شور حماسی نیست، احساسی است؛ دل این جمعیت در سوگ طهرانچی و عباسی است
ببین بر دوش مردم، همدلی و همزبانی را؛ سلامی و رشید و باقری و شادمانی را
سرانجام کسی که یار حق شد، غوطه در خون است؛ شهید ایزدی که نام او کابوس صهیون است
برایم آخر این ماجرا روشن چنان روز است؛ که در این جنگ قطعا خون حاجی زاده پیروز است
حالا دشمنان ایران اسلامی بهتر می فهمند که رهبر انقلاب در سومین پیام خود پس از تهاجم رژیم صهیونی چرا گفتند که تسلیم ایران بزرگ و قوی، حرف بزرگتر از دهان رئیسجمهور آمریکا است و مردم ایران در قلب پایتخت ثابت کردند که اتحاد و اتفاق فوق العاده ملت بر تسلیمناپذیری و مبارزه با استکبار جهانی و رژیم صهیونیستی است.
پروندهای که سنگین تر شد
امروز هفتم تیر بود که در تقویم رسمی به عنوان سالروز شهادت آیت الله دکتر بهشتی و ۷۲ تن از یاران امام خمینی (ره) و انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی ایران نام گرفته و مردم ایران در این روزها یعنی هفته بازخوانی و افشای حقوق بشر آمریکایی، جنایت های استکبار جهانی را مرور می کنند و آمریکا در این دو هفته چقدر پرونده خود را با حمایت از رژیم صهیونی و شهادت بیش از ۶۰۰ ایرانی سنگین کرد و کسانی هم که تا دیروز تصوری دیگر از ترامپ و دولت آمریکا داشتند، فهمیدند آن ها هیچگاه طرفدار صلح و آزادی مردم ایران و آزادگان جهان نیستند.