سمیرا دختری است که دلش میخواهد بلندپروازیهای خودش را داشته باشد. این در حالی است که حامد ـ شوهرش ـ هرگز این نوع رفتارها را برنمیتابد. با همه اینها سمیرا شهرش دامغان را ترک میکند و به تهران میآید. در این شهر او با داوود در یک سرمایهگذاری کاری شریک میشود. خرید و فروش غیرقانونی گیرنده ماهواره. چالشهای حضور یک زن شهرستانی بلندپرواز و زندگی شهری او روایتهای اجتماعی استراحت مطلق را سر و شکل میدهد...
استراحت مطلق فیلمی تلخ و به روایت برخی، فیلم بیسر و تهی است. اگر اینگونه باشد، چرا تلخیاش را حس میکنیم؟ شاید این حس هیچ ربطی به نوشته کاهانی و قطبیزاده نداشته باشد، روایت اجتماعی اگر بدون اشاره به واقعیتها باشد، راه به جایی نمیبرد. روایت کاهانی واقعیات را نشانه رفته و حقیقتگو است. حالا اگر در این بین گاهی داستان بیدر و پیکر و حتی هتاک میشود و گاهی نیز داستانکها بیسر و ته؛ به نظرم باز حقیقتگویی یک امتیاز است.
کاهانی در استراحت مطلق بحث عشق و علاقه را کنار گذاشته و به تعهد و اعتماد روی آورده است. در این فیلم اعتماد و مانور روی آن انگاره اصلی بوده (حالا بگذریم که خوب از کار درآمده یا نه که به نظرم خیر) و در کنار این مقوله جوامع کوچک و بزرگ از خانواده شهرستانی تا تهرانی یا یک محله مورد نظر بودهاند. سمیرا هیچ کار خلافی نمیکند، اما در نظر حامد ـ شوهرش ـ مدام باید مورد بازخواست قرار بگیرد. حامد نیز قربانی جامعه است. او نه بدطینت است نه ابلیس. مثل بسیاری از مردها بدبین است و این بدبینی حتما نباید صحت و سقم داشته باشد. از آن سو در محیط تازه شهری با داوود طرف هستیم و همسرش که حالا شریک سمیرا شده است. خب صدالبته شرایط قصه ایجاب میکند اینجا بدبینی همسر داوود گل کند. پس در فیلم کاهانی به بدبینی دوطرفه زن و مرد پرداخته شده گرچه بازهم فرصتسوزیهای فراوان باعث میشود این امتیاز نیز به چشم نیاید.
از منظر دیگر، بحث اعتماد و تعهد در استراحت مطلق به قضاوت منجر میشود.
قضاوت در فیلم داستانی، اولین حق مسلم تماشاگر است و کارگردان طوری شخصیتهایش را میپروراند که این روند برای تماشاگر محفوظ بماند.
در این فیلم قضاوت تماشاگر از پرداخت شخصیت سمیرا به دست نمیآید، البته داستانکها به گونهای طراحی شده است که سمیرا منزه نشان داده شود. او هم به لحاظ اخلاقی و هم در زمینه کاسبی و کار پاکدست نشان داده میشود (پرداخت قرض به صاحب کارخانه و مشخص کردن حد و مرز با قبول نکردن منزل مسکونی از طرف وی و باقی قضایا)، اما سینمای درام اجتماعی، محل پرحرفی نیست. سمیرا پاکدامن و منزه است. این عالی است، اما حرافی زیاد برای چه؟ البته زمان طولانی فیلم استراحت مطلق یکی از دلایل گم شدن امتیازات و رونمایی از کاستیهای فیلم بوده است.
جدای از سمیرا، کاراکتر داوود تاثیرگذارترین است. سهم عطاران غیرقابل انکار است. او هم نقش یک کاسب سیاهکار را میتواند ایفا کند و هم نقش یک همسر خوب را. با این همه درباره کاراکتر داوود نمیتوان قضاوت قطعی کرد. بحث بیاعتمادی و مقوله قضاوت سطحی همانگونه که در زندگی سمیرا رویکرد داشت، درباره زندگی داوود نیز جلوهگر است. تماشاگر ابتدا به ساکن نمیتواند به این شخص لمپن و لوده اعتماد کند.
همین تماشاگر داوود را جزئی از همین شهر حساب میکند که به هر حال مشغول نان درآوردن است و دست برقضا گرچه کارش غیرقانونی است، اما دزد هم نیست. او هم کسی است که همسر است و پدر است و شهروند است و دارد نان و ماستش را میخورد.
مقوله طنز یا هتاکی نیز در استراحت مطلق از آن داستانهای عجیب و غریب است. اگر کارگردانی بتواند یک درام اجتماعی را با طنز تلخ هم پیش ببرد، باید به او آفرین گفت، اما طنز و هتاکی تفاوت شگرف دارد. سنگ مستراح به عنوان یک کلمه یا عنوان یک کارخانه میتواند کمی تا قسمتی دلبر! باشد، اما دیالوگهای چالهمیدانی و لاتبازی (که در استراحت مطلق فراوان به کار گرفته شده) هیچ ربطی به طنز اجتماعی ندارد.