هر رزمنده، یک قصه دارد و بسیاری از این قصهها، میتوانند نظر طیف وسیعی از تماشاگران را جلب کنند. استفاده از این جذابیت اما به همان اندازه، دشوار است، چراکه در محصولات رسانهای دفاع مقدسی، همواره بیم تکراری یا شعاری شدن میرود. بنابراین در حالی که محصولاتی مانند فیلم یا سریال، بسیار گرانقیمتاند و هرکسی هم از عهده ساختشان برنمیآید، تولید برنامهای قابل قبول بدون استفاده از ساختار گفتوگوی دونفره که بتواند تماشاگر را دقایقی پای قصههای دفاع مقدس نگه دارد، کار سختی است و «جبهه» تلاشی جالب به شمار میرود، برای انجام همین کار سخت.
این برنامه که احتمالا برای اولین بار، ساختار ارائهمحور عناوینی مانند «محفل» و «معلی» را با موضوع دفاع مقدس ترکیب کرده، در چند مرحله، عملکرد خوبی دارد. نخست طراحی صحنه و تولید است که با یک صحنه بسیار بزرگ و دکوری شکیل و متناسب، هم فضاسازی قدرتمندی صورت گرفته، هم به رنگ و نور مناسبی انجامیده و هم دست کارگردان تلویزیونی برای اجرای قابهای متفاوت نسبت به برنامههای معمول رسانه ملی باز شده است. به همین دلیل است که حرکت دوربین از پشت نخلها و آکسسوار صحنه، به نظر تصنعی نمیآید و اصطلاحاً روی خروجی نهایی نشسته. مرحله دوم، انتخاب قصههاست که احتمالاً مهمترین مرحله در کل فرآیند طراحی و تولید «جبهه» محسوب میشود. لااقل بنا بر این ۸ قسمتی که تا این لحظه روی آنتن رفته، سازندگان برنامه در این مرحله نیز نمره قبولی میگیرند و عملکرد مناسبی داشتهاند.
یکی از طراحیهای هوشمندانه گروه برنامهساز این اثر، استفاده دقیق، بهجا و درست از ویدیووال پشت سر ارائهدهندههاست که این ابزار را در لحظاتی، به چیزی نزدیک به فناوری جدید تولید مجازی تبدیل کرده؛ این در حالی است که در برنامههای تلویزیونی، به ندرت استفاده خوب و قابل توجهی از ویدیووال وجود دارد و این تجهیزات، معمولاً تزیینی شمرده میشود.
در عین حال، برنامه «جبهه» از انتخاب بعضی چهرههای ثابت، ضربه خورده است. در میان میزبانان، فرزند شهید تجلایی اصطلاحاً «آن» لازم برای یک برنامه تلویزیونی را ندارد و علی خلیلی هم سردرگم به نظر میرسد. قابل درک است که سازندگان برنامه، برای رنگآمیزی میز میزبانان، میخواستند از یک بانو و یک چهره خارجی استفاده کنند و اتفاقاً رویکرد درستی داشتهاند، اما در مصادیق راه اشتباهی رفتهاند. اگر «جبهه» به فصل دوم رسید، یکی از پیشنیازهای ضروری، تغییر دو نفر از میزبانان خواهد بود. این برنامه البته در طراحی فضا برای مجری نیز ضعف دارد؛ چراکه به نظر میرسد جز دعوت مهمانان، بدرقه آنها و یکی دو جمله در میانه برنامه، امکان فعالیت چندانی برای مجری جوان برنامه در نظر گرفته نشده و این امر، مجری را به چهرهای قابل حذف تبدیل کرده است.
در مقابل دو میزبان یادشده، علیرضا دلبریان و سعید ابوطالب قرار گرفتهاند که خوباند و در جای درستی حضور دارند. ابوطالب متواضعانه کم حرف میزند، سؤالاتش را کوتاه و سریع میپرسد و حرفهای عمل میکند؛ تا جایی که حتی به ارائهدهنده، تذکر میدهد که از موضوع خارج نشود. حضور علیرضا دلبریان نیز شیرینی و بامزگی خاصی به «جبهه» بخشیده. او که آداب مطایبه میداند، اندازه نگه میدارد و حتی به موقع، به مرزهای یک روضه نزدیک میشود و اینها، مرهون سالها تجربهاش در روایتگری دفاع مقدس است که مختصات ویژهای به این رزمنده سابق بخشیده است.
بنابراین شاید اگر سازندگان مجموعه «جبهه» همچنان در سوژهیابی وسواس داشته باشند و چند نقص کوچک را برطرف کنند، احتمالاً میتوانند در فصل دوم قویتر ظاهر شده و مخاطب بیشتری از آنتن کمرمق احتمالی در روزهای بعد از ماه رمضان طلب کنند.