به گزارش ایران اکونومیست، امروز سالگرد تولد ۱۰۱ سالگی جلال آل احمد است؛ نویسندهای که به گفته منتقدان بیشترین فحشها را خورده، کسی که ۴۶ سال بیشتر عمر نکرد اما کارنامه پربار و پربحثی از خود به جا گذاشت. در مقاطعی هم کتابهایش «مضره» اعلام شده و جمعآوری شدهاند؛ در «فهرست کتب مضره تا تاریخ ۱۳۵۰/۷/۱۵» نام کتابهای «نفرین زمین»، «در خدمت و خیانت روشنفکران»، «غربزدگی» و «زن زیادی» جلال آلاحمد به چشم میخورد.
در آرشیو انتشارات خوارزمی، سربرگی از شرکت چاپ بهمن وجود دارد که تمامی نسخههای چاپ شده(۳۳۰۰ جلد) «در خدمت و خیانت روشنفکران» نوشته جلال آلاحمد در تاریخ ۲۵۳۵/۶/۲۰ (نیمه سال ۱۳۵۵) به نماینده اداره اطلاعات شهربانی تحویل داده شده است.
درباره «در خدمت و خیانت روشنفکران»
محمدحسین دانایی، خواهرزاده جلال آلاحمد درباره اهمیت این کتاب میگوید: «این کتاب جلال آلاحمد، هم از لحاظ شکلی حائز اهمیت است و هم از لحاظ محتوایی، چون اولاً درباره یکی از مهمترین موضوعات سیاسی- اجتماعی ایران در دوران معاصر، یعنی جریان روشنفکری کشور است، جریانی که محصول اولین برخوردهای جامعه ایران با تمدن و فرهنگ نوین اروپایی است و از سالهای قبل از مشروطیت شروع شده و در تمام ادوار تاریخی گذشته نقشآفرینی کرده است. آخرین حضور و ظهور اجتماعی- سیاسی این جریان را هم در حوادث و رویدادهای منجر به انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ شاهد بودیم. از طرف دیگر، یک کار تحقیقی بدیع و آکادمیک در تاریخ معاصر است که هم از لحاظ عمق و وسعت دامنه تحقیق بینظیر و قابل توجه است و هم از لحاظ علت فاعلی آن که خودش یکی از مهمترین چهرههای روشنفکری کشور بوده و دستکم در دو دهه ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ پرچمدار و نماد جریان روشنفکری کشور بشمار میرفته و در نتیجه، مبتنی و متکی به اطلاعات و تحلیلهای ناب و دست اولی است که هر محققی را بدانها راه نیست.»
اولین اشاره به این اثر را در یادداشتهای روزانه آلاحمد در تاریخ ۱۳۴۲/۱۰/۲۰ میبینیم، بدین مضمون: «این درخشش[محمد درخشش( ۱۳۸۴- ۱۲۹۵ شمسی)، مدیر جامعه لیسانسیههای دانشسرای عالی و باشگاه مهرگان، نماینده مجلس، وزیر فرهنگ در دولت علی امینی] کچل آمده بیخ خِرِ ما را چسبیده برای نوشتن چیزی در بارۀ روشنفکران. گویا سخت راه افتاده برای مقتدابودن و کسی محلش نمیگذارد و میخواهد این جوری برای خودش ادبیات مبارز درست کند. هِی ضمیمه "مهرگان"ش[نشریه جامعه لیسانسیههای دانشسرای عالی] اباطیل «زرین کوب»[عبدالحسین زرین کوب( ۱۳۷۸- ۱۳۰۱ شمسی)، ادیب، تاریخ نگار و منتقد ادبی] را چاپ زده که حالا بدرد هیچ چیز نمیخورد والخ... خلاصه، طرحی ریختهام برای کارش. اگر حالش را بکنم، باسم «سیمای روشنفکران» یا «واخوردگی روشنفکران» تمامش خواهم کرد یا اسم دیگر. حتی امروز صبح نشستم و دو- سه صفحهای قلم زدم، ولی دیدم حالش نیست و ...»
در یادداشتهای بعدی، اطلاعاتی راجعبه چگونگی گردآوری اطلاعات و تدوین این کتاب وجود دارد و از جمله روی عناوین زیر فکر شده است: طرح روشنفکران، قضیه روشنفکران، دفتر روشنفکران، درباره روشنفکران، سیمای روشنفکران، واخوردگی روشنفکران، شکست روشنفکران، ورشکستگی روشنفکران، روشنفکرجماعت، کارنامه شکست روشنفکران، خیانت روشنفکران، عظمت و ضعف روشنفکران. سرانجام در تاریخ ۳۱/۳/ ۱۳۴۴ به عنوان «خدمت و خیانت روشنفکران» میرسد و در ویرایشهای بعدی عبارت «در خدمت و خیانت روشنفکران» قطعی میشود.
در یادداشتهای بعدی میگوید: «به کلهام زده است چیزی درست کنم در حدودی دجّالمانند، در وصف روشنفکر امروزی و نمونه زندهاش رحمت الهی[مترجم و روزنامه نگار]. در یادداشتهای روز سوم تیر ۱۳۴۲ هم راجعبه اهل قلم چنین نوشته است: «روزگاری بیرنگ و بو، سرگذشتی خالی از حماسه و شور، پر از بطالت و رفع تکلیف، دستها کوتاه و صفی پراکنده، که نه صف است و نه در پراکندگیاش اختلاف دعوایی نهفته، جزایری تکتک و بیرابطه، در میان دریایی از بیخبری و یکدستی، و گرچه هر که را خیالی در سر و گیرم که قصدی بهحق، اما برگردان کار هر کدام در حد نالهای. یکی از قلم، کوه سینایی ساخته و سالهاست به جستجوی قبسی در آن حدود میپلکد، دیگری همرنگ جماعت شده، چرا که قلم را اسب و علیق پنداشته، دیگری از آن نردبانی ساخته، دیگری یوغ رذالت را بر گردن نهاده، دیگری در تبعید به سر میبرد، دیگری به دوربینِ قلم تا سر دماغ را بیشتر نمیبیند، دیگری پایینتنه را صحنه اصلی حوادث روزگار کتبی خود کرده، دیگری قلم را غلاف کرده و شمشیر را از رو بسته و در صف عمله شیطان در آمده...»
آلاحمد در زمان حیاتش چند بار کوشید تا این کتاب را چاپ کند، ولی به علت مخالفت مقامات دولتی و بگیر و ببند و عدم همکاری ناشران سرسپرده و فرمانبُردار موفق نمیشد، لذا قسمتهایی از آن را به تفاریق در نشریات مختلف چاپ کرد که البته به توقیف و تعطیل آنها منجر میشد، تا اینکه در سال ۱۳۴۷ قرارداد چاپ آن توسط یکی از ناشران به امضا رسید، ولی ناشر مزبور هم بنا به علل مجهول(!) آنقدر در انتشار آن تعلل کرد تا سرانجام مرحوم آلاحمد در شهریور ۱۳۴۸ درگذشت و عملاً کار انتشار کتاب متوقف شد. البته پس از درگذشت مرحوم آلاحمد قسمتهایی از این کتاب بدون مجوز و به صورت ناقص توسط ناشرهای ناشناس و زیرزمینی چاپ شد تا اینکه سرانجام در سال ۱۳۵۶ متن کامل آن توسط موسسه انتشاراتی رواق به چاپ رسید.
نکته قابل ذکر این که چون این کتاب نقاط ضعف و بخشهای قابل انتقادی از جریان روشنفکری کشور را افشا کرده و حاوی اطلاعاتی از پشت پرده وابستگان به این جریان است و به نوعی کارنامه شکست جریان روشنفکری کشور بشمار میرود، لذا نه تنها به وسیله مسوولان دولتی سانسور شده، بلکه به طور نامحسوس با توطئه سکوت اهل قلم و ناشران و کتابفروشهای وابسته به جریانات سیاسی چپ نیز مواجه شده و در نتیجه، چنانچه در خور است، مورد نقد و بررسی علمی قرار نگرفته است.
در دستنوشته جلال آل احمد بر ابتدای کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران» آمده است:
برای مقدمه روشنفکران
اعتراض دوستان که مذهبی شدهای و الخ...
در باره شخصیت دوگانهام:
- یکی مبارز با استعمار- پس ایستنده در مقابل هجوم استعمار غرب و مخالف استانداردیزهشدن زندگی- پس دفاعکننده از ارزشهای محلی- پس مدافع سنت محلی- پس مدافع زبان و ادب و مذهب. و این، یعنی محافظهکار
- دیگری نویسنده، یعنی نوجو، یعنی بدعتگذار و بدعتآور- پس مبارزه با هر چه سنت است بقصد سنتی نوگذاشتن، از راه درافتادن با ارزشهای شناختهشده. و درافتادن با تاریخ، تا تاریخی نو ساختن.
و چه بایست کرد؟
- با توجه به مطالبی که در آخر جنگ زمستان ۱۳۴۷ به نقل از سارتر آمده.
- و ص ۷۰ تا ۷۳ آدم تکبُعدی- مارکوز.
- و حاشیه بالای صفحه ۱۷ متن چاپشده.
یک مارکسیست ابزار کار را مسلط بر آراء و تحول میگیرد، ولی من این کار را نمیکنم. یک جایی درین باب چیزی آوردهام.
***
مقاله
بقلم جلال آلاحمد
(بهمن ۱۳۴۳ تا شهریور ۱۳۴۷)
بضمیمه: مطالبی از میرزا آقا خان کرمانی، حضرت خمینی و آراء تفصیلی آنتونیو گرامشی- وای. سی. وانگ- و کاملتیرن آمار موجود صاحبان مشاغل روشنفکری در ایران
نقل و تجدید چاپ و ترجمه ممنوع