به گزارش ایران اکونومیست؛ در این شماره از مجموعه مقالات «آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟» به سراغ چند اثر خاص میرویم. در ابتدا انیمهی بازی ذهن را خواهیم دید. یک اثر تجربی که از لحاظ سبک بصری و روایی تجربهای جدید و تازه را برایتان رقم خواهد زد. بعد از آن بهسراغ سینمای کلاسیک میریم. فیلمی عمیق و قابل اعتنا که سبک بصری فوقالعاده و خط روایی جذاباش تجربهای منحصربفرد برای هر دوستدار ژانر نوآر است. در انتها نیز داگویل را از فون تریه خواهیم دید. این فیلم نیز از آن دسته از آثار متفاوت سینماست که خانهای در آن وجود ندارد و برای دیدن میزانسنها باید تصور کرد!
انیمه Mind Game
خلاصه داستان: نیشی بعد از یک رویارویی با مافیا سفری سورئال را آغاز میکند و به جهان دیگری میرود.
این انیمه که اقتباسی از مانگایی بههمین نام و نوشتهی رابین نیشی است اولین تجربهی کارگردانی ماساکی یواسا محسوب میشود. بازی ذهن انیمهای منحصربفرد و جذاب است که بهطرز خاصی ساخته شده است و میتواند برای انیمهدوستان تجربهای جدید و عمیق را رقم بزند. ماساکی یواسا در طی مصاحبهای گفته بود که به دنبال ساخت قصههای صیقل خورده نیست و به جای اینکه روایتش را جدی و صریح بگوید در جستجوی نگاهی وحشیانه و تکهتکه است. انیمه بازی ذهن نیز از چنین ویژگی جذابی برخوردار است. مخاطب باید از دل یک هرجومرج روایتی جذاب و عمیق را بیرون بکشد. قصهای که در پس دنیای بهم ریختهی خود در پی تفکری ژرف است. این انیمهی تجربی اثری دربارهی مسیرها و شانس است. اتفاقات و تصمیماتی که زندگی اکنون ما را میسازند.
داستان این انیمه در توکیوی امروزی اتفاق میافتد و زندگی بازندهای بهنام نیشی را دنبال میکند که به دوست دوران کودکی خود علاقهمند شده است. اتفاقاتی میافتد و نیشی سفری سورئال را پیش میگیرد و در یک رویارویی با جهان پس از مرگ به تجربیات تازهای دست مییابد. در این آشفتگی اتفاقاتی رخ میدهد و قهرمانان قصه به تجربهای عمیق از خوشبختی میرسند. طرح داستانی این انیمه مبتکرانه و پیچیده است یک جهان پوچگرای منسجم نیز در اینجا خلق میشود که با لحنی کنترلشده به ارائهی جهانی فلسفی میپردازد. این انیمه علاوهبر سبک روایی منحصربفردش از تکنیکهای بصری جذابی نیز برای روایت خود استفاده میکند. با تماشای این انیمه احساسات مختلفی را تجربه خواهید کرد، یک ماجراجویی ذهنی، سورئال و متحولکننده.
انیمه بازی ذهن بعد از اکران طرفداران بسیار زیادی پیدا کرد و جوایز متعددی را نیز بدست آورد. جایزهی بزرگترین جشنوارهی انیمه در ژاپن یکی از همین جوایز است. البته دربارهی این انیمه حد وسطی نیز وجود ندارد یا آن را تحسین خواهید کرد و یا از آن متنفر خواهید شد، چراکه بازی ذهن از آن دسته از آثاری است که از جهان خاص کارگردانش سرچشمه میگیرد. فیلمسازی که در پی ساخت آثاری متفاوت و کمیاب است. این انیمه توسط ساتوشی کن و بیل پلیمپتون تحسین شد.
فیلم Out Of The Past
خلاصه داستان: مردی از گذشتهی خود فرار کرده است و حالا زندگی جدیدی دارد. اما این آرامش بواسطهی اتفاقاتی از بین میرود و گذشتهای شوم از راه میرسد.
این فیلم که اقتباسی از کتاب «چوبه دار مرا بلندتر بساز» و نوشتهی دنیل مین وارینگ است یکی از مهمترین آثار سینمای نوآر شناخته میشود. از آن فیلمهای تاریک و تلخ که شاید کمتر شبیهاش ساخته شده باشد. ژاک تورنر یکی از بهترین فیلمسازان دوران طلایی آن سالهای سینما وقتی که فیلمنامهی این اثر بدستش رسید با بودجهای که چندان نیز زیاد نبود، عوامل فنی و بازیگران قدرتمندی را جمع کرد و شروع به ساخت این فیلم کرد. فیلمی که هماکنون عنوان یکی از بهترین آثار کالت ژانر نوآر را همراه خود دارد. همانطور که میدانیم بخش مهمی از استخوانبندی ژانر نوآر متعلق به ویژگیهای سبک بصری است که این فیلم نیز در بحث فیلمبرداری، نورپردازی و قاببندیها توانسته است بهخوبی اضطراب قصه را به مخاطب منتقل کند.
خط داستانی پیچیده، نورپردازیهای فوقالعاده خلاقانه و بازیهای بسیار گیرای این فیلم باعث شده است که خیلیها از دل گذشتهها را با شاهین مالت مقایسه کنند. این نوآر کلاسیک و شیک داستان مردی را روایت میکند که نمیتواند از گذشتهاش فرار کند. درواقع چنگال تقدیر که یکی از ویژگیهای مهم سینمای نوآر است در این اثر به عریانترین شکل ممکن بهنمایش درمیآید. حالوهوای فیلم بهطرز دلنشینی مالیخولیایی است و فیلمساز یکی از سیاهترین زنان ژانر نوآر را به تاریخ سینما معرفی میکند.
رابرت میچام نیز در این فیلم یکی از متعادلترین و تاثیرگذارترین بازیهای کارنامهی هنری خود را ارائه میدهد و در قالب مردی تمامشده میتواند جهان تاریک فیلمساز را به تماشاگرش منتقل کند. از دل گذشتهها هم بهعنوان یکی از بهترین فیلمهای اقتباسی تاریخ سینما شناخته میشود و هم اینکه با پایانبندی جذاب تجربهای خوب را برای مخاطب رقم میزند.
فیلم Dogville
خلاصه داستان: دختری از دست تعدادی گنگستر میگریزد و به شهری بنام داگویل پناه میآورد. اما مردم شهر با او رفتار خوبی ندارند و در ازای ماندنش چیزهایی میخواهند.
چند دهه پیش بود که لارس فون تریه بههمراه چند کارگردان بنام دیگری مثل توماس وینتربرگ مکتب سینمایی دگما ۹۵ را به راه انداختند. مکتبی که دربردارندهی نظریات و ایدههای منحصربفردی بود. فون تریه آثار متعددی را براساس این مکتب ساخت اما فیلم داگویل ربط چندانی به دگما ۹۵ ندارد! فون تریه برای ساخت این فیلم نامزد نخل طلای بهترین کارگردانی در جشنواره کن شد و نیکول کیدمن نیز جایزه اسکار بهترین بازیگری را برد. داگویل که اولین قسمت از سهگانهی «آمریکا، سرزمین فرصتهای طلایی» است به عقیدهی بسیاری از منتقدان اندیشههای ضدآمریکایی را به مخاطب منتقل میکند و ارزشهای آمریکایی را زیر سوال میبرد.
داگویل فیلمی انسانشناسانه دربارهی سایهها و نیمهی تاریک وجود آدمی است. اتفاقی در شهر داگویل رخ میدهد و مردم بواسطهی آن، روی هولناک خود را به یکدیگر نشان میدهند. داگویل که تا پیش از این شهری آرام و متمدن بوده است، حالا با ورود دختری دچار تکانشهای زیادی میشود و مردم لایههای خشن و مدفونشده در اعماق وجودیشان را میبینند. داگویل فضایی سرد و تلخ دارد و با دیدگاهی بدبینانه به جامعهی آمریکایی نزدیک میشود. فیلمی دربارهی ازدستدادن انسانیت و چگونگی شکل گرفتن قدرت در انسان و تولد شر. این اثر مالیخولیایی که در چند بخش روایت میشود، تجربهای متفاوت برای تماشاگر است که جهانی متزلزل را خلق میکند. فون تریه، برای روایت داستان خود از سبک بصری منحربفردی نیز استفاده میکند. بهرهگیری از عناصر تئاتری، استفاده از خطوط بجای حریمها، طراحی شب و روز و... المانهایی هستند که بهعنوان فرمی جذاب به کمک سبک روایی فیلم میآیند و جهان محصور آدمهای داگویل را به بهترین شکل ممکن نشان میدهند. درواقع چیزی به جز آدمها در این شهر وجود ندارد و تماشاگر خیلی از عناصر را باید در ذهن خود مجسم کند. میزانسن مینیمال این فیلم باعث میشود که تماشاگر تنها به شخصیتها و رفتارهایشان خیره بماند و در جهان هولناکشان غرق شود.
داگویل نیز شبیه هر فیلم متفاوت و خارج از جریانی با نقدهای متفاوتی روبهرو شد. عدهای این فیلم را شاهکاری جذاب در کارنامهی فون تریه میدانند و عدهای دیگر نیز آن را اثری شعارزده و متظاهر در نظر میگیرند.