چهارشنبه ۰۶ تير ۱۴۰۳ - 2024 June 26 - ۱۸ ذی الحجه ۱۴۴۵
۲۹ خرداد ۱۴۰۳ - ۰۹:۱۶
کلبه بی کتاب

سهم معلولان از حق کتاب‌فروش بودن

کتاب‌فروشی شغلی فرهنگی و کم‌درآمد است، معلولان در انجام اقدامات از جمله شغل خود نسبت به دیگر افراد، با سختی بیشتری مواجه هستند، در چنین شرایطی اگر معلولان سختی و درآمد پایین فعالیت فرهنگی مانند کتاب‌فروشی را به جان می‌خرند، مسئولان و جامعه هم باید در برابر آنها احساس مسئولیت کنند.
کد خبر: ۷۰۹۱۹۸

به گزارش خبرنگار کتاب ایران اکونومیست، «کلبه کتاب» یک کتاب‌فروشی کوچک است و توسط معصومه نوری و محسن حسینی‌طاها که هر دو به فلج مغزی یا بیماری CP (cerebral palsy) مبتلا هستند، اداره می‌شود. این بیماری موجب محدود شدن توانایی‌های جسمی فرد می‌شود، در حالی که هیچ تغییری در قدرت تفکر و تعقل فرد ایجاد نشده است.

نوری و حسینی‌طاها نویسنده و مترجم هستند. نوری یکی از مترجم‌های کتاب «آزار کلامی و عاطفی (روش‌های غلبه بر آزار کلامی)» نوشته ژوئن هانت و نویسنده کتاب «خلاف جهت آب، گفت‌وگو با معلولین نخبه ایران» و کتاب «چرا صورتم خیس می‌شود» است. کتاب «آیه‌های خلسه» مجموعه شعر سپید حسینی‌طاها و کتاب «شکفتن در کویر، مجموعه داستان‌های کوتاه و گفتگوهای یک معلول» دیگر اثر او است.

سهم معلولان از حق کتاب‌فروش بودن/ کلبه بی کتاب

این دو پیش‌تر کتاب‌هایشان را روی سکوهای پارک می‌چیدند و می‌فروختند، در طول چند ماه حسینی‌طاها ده‌ها جلد کتاب به مردم فروخته‌بود، تا روزی که باران به جان کتاب‌ها افتاد و همه را خیس کرد. آن روز فردی در پارک به این زوج فرهنگی پیشنهاد داد تا یکی از دکه‌های خالی پارک را اجاره کنند. برای دکه‌ها باید اجاره پرداخت شود اما به این دلیل که آن‌ها با کاربری فرهنگی تعریف شده‌اند، اجاره‌ها به نسبت کمتر است.

همیشه باید کنار کتاب چیزی بفروشند چرا که تعداد افرادی که کتاب می‌خرند، کم است

زوج کتاب‌فروش در مزایده شرکت کردند و توانستند دکه را اجاره کنند. ابتدا در آن کتاب و لوازم‌التحریر فروختند و این روزها کتاب، چای و دمنوش می‌فروشند. همیشه باید کنار کتاب چیزی بفروشند چرا که تعداد افرادی که کتاب می‌خرند، کم است.

وضعیت فروش کتاب در همه جای ایران خوب نیست. سال‌ها است که کتاب‌فروشی به عنوان شغلی فرهنگی انگاشته می‌شود و مدیر آن فردی است که از مادیاتِ زندگی توقع چندانی ندارد، کتاب‌فروشان معمولا بیشتر ساعات زندگی خود را با کار پُر می‌کنند و سود کمی به دست می‌آورند. البته باید توجه داشت که منظور این گزارش کتاب‌فروشان حقیقی هستند، وگرنه گروهی با فروش آثار کتاب‌سازی در مدت زمان کوتاه به سود کلان می‌رسند. همان‌هایی که کتاب‌ها را با تخفیف بالا می‌فروشند. این گروه کتاب‌هایی را که نتیجه زحمات ناشر، نویسنده و مترجم دیگر است و کپی‌برداری و منتشر شده است، با سود بالا می‌فروشند.

در چنین شرایطی چقدر درست است افرادی که دچار معلولیت هستند، شغل کتاب‌فروشی را انتخاب کنند؟ آیا این افراد باید شغلی داشته باشند که دامنه سود بالایی داشته باشد تا بتوانند از پس زندگی فرد معلول که پرهزینه‌تر از دیگران است، بربیایند؟

مردم برای نوشیدن چای به کلبه کتاب می‌آیند

نوری معتقد است افرادی که مجوز فرهنگی صادر می‌کنند، می‌توانند فکری برای فعالیت آن دکه کتاب‌فروشی کنند. برای مثال سازوکاری بیاندیشند تا ناشران کتاب را به امانت بدهند، زیرا کتاب‌فروش در این روزها نمی‌تواند از پس هزینه بالای خرید کتاب برآید. او با چند ناشر هم برای امانت گرفتن کتاب‌ها رایزنی کرده است، اما با وجود قبول این مساله به شکل شفاهی، هیچ کتابی به دست آن‌ها نرسیده است.

مردم بیشتر برای نوشیدن چای و دمنوش به کلبه کتاب می‌آیند

او با اشاره به تعداد عناوین محدود کتاب، در این کتاب‌فروشی به ایران اکونومیست گفت: کتاب‌ها چند ماهی است که در کتاب‌فروشی مانده‌اند و به فروش نمی‌رسند. اگر تنوع کتاب بیشتری داشته باشیم، شاید شرایط بهتر بود. برای مثال کتاب حوزه کودک نداریم، این در حالی است که افراد همراه فرزندان خود به کتاب‌فروشی می‌آیند. پیش از این کتاب‌های کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را داشتیم، اما این کتاب‌ها آنقدر گران شد که دیگر نتوانستیم به این همکاری ادامه دهیم.

این کتاب‌فروشی در باغ فاتح کرج تبدیل به پاتوق شده است، پیر و جوان با هم گرم گفت‌وگو هستند و چای می‌خورند. این یکی از نکاتی است که نوری هم به آن تاکید دارد: «مردم بیشتر برای نوشیدن چای و دمنوش به کلبه کتاب می‌آیند.» از طرفی قیمت کاغذ به حدی بالا رفته است که این زوج فرهنگی توانایی تجدید چاپ کتاب‌هایشان و ارائه آن در کتاب‌فروشی خودشان را ندارند.

سهم معلولان از حق کتاب‌فروش بودن/ کلبه بی کتاب معصومه نوری و محسن حسینی‌طاها

کتاب‌خوانی در جامعه ایران یک ادا است

محسن حسینی‌طاها کتاب و کتاب‌خوانی را در جامعه ایران یک فیگور(ادا) می‌داند. به گفته او جایگاه کتاب در جامعه کم‌رنگ است، جامعه کتابخوان نیست و این مساله در تمام طبقات جامعه قابل رویت است. این مشکل عام است که افراد در این جامعه هیچ‌وقت کتاب نخوانده‌اند.

مردم بیشتر درآمد می‌خواهند تا آگاهی، پس ناچارند ساعت‌های طولانی کار کنند

از طرفی این نویسنده جامعه ملتهب ایران را در شرایط ویژه می‌بیند، جامعه‌ای که با مسائل اقتصادی اجتماعی مختلف مواجه است. به گفته او مردم بیشتر می‌خواهند درآمد داشته باشند تا آگاهی، پس ناچارند برای تامین نیازهای ابتدایی، ساعت‌های طولانی کار کنند. در چنین شرایطی آموزش در مرحله دوم قرار می‌گیرد و تعداد محدودی از مردم می‌توانند کتاب بخوانند زیرا قیمت کتاب بالا رفته است. همچنین مردم برای خواندن کتاب احساس نیاز نمی‌کنند.

او گفت: چند روز پیش به یک کتاب‌فروشی رفتیم اما به دلیل اینکه قیمت کتاب بالا بود تصمیم گرفتیم که کتاب را به شکل الکترونیک بخریم.

قوانین برای انسان‌های نرمال نوشته شده است

کلبه کتاب توسط افرادی مدیریت می‌شود که دچار فلج مغزی هستند. نتیجه یک بیماری خاص می‌تواند معلولیت باشد، زیرا بدن از حالت عادی خارج می‌شود. اینجا این سوال مطرح می‌شود که آیا افرادی که دچار معلولیت هستند، حق بیشتری از تسهیلات دولتی و توجه اجتماعی را دارند؟

برای محترم شمرده شدن حقوق انسان‌ها، بهتر است بدون تبعیض به آن‌ها نگاه شود

رضا بهار مترجم و فعال رسانه به موضوع حقوق معلولان از زاویه‌های مختلف نگاه می‌کند؛ به نظر این نویسنده، فرد معلول برای انجام فعالیت خارج از خانه با سختی‌های گوناگونی مواجه می‌شود که تصور آن برای فرد غیرمعلول ممکن نیست. اینکه فرد نابینا، ناشنوا، با یک یا دو عصا، با ویلچر از خانه بیرون برود مهم و قابل تقدیر است.

بهار موافق با نادیده گرفتن قوانین برای معلولان نیست. به گفته این مترجم برای محترم شمرده شدن حقوق انسان‌ها، بهتر است بدون تبعیض به آن‌ها نگاه شود. یک راه اینکه حقوق افراد دارای معلولیت پذیرفته شود، این است که آن‌ها عادی انگاشته شوند. این در حالی است که نمی‌توان آن‌ها را نرمال فرض کرد، زیرا در هر صورت نرمال نیستند. اما قوانین برای انسان‌های نرمال نوشته شده است و همچنین سعی می‌شود همه چیز به سمت نرمال بودن برود.

سهم معلولان از حق کتاب‌فروش بودن/ کلبه بی کتاب رضا بهار نویسنده، مترجم و فعال رسانه

سهم معلولان از جامعه چقدر است؟

هر انسانی از توانایی‌های خود با خبر است. هر فردی می‌داند حداکثر چند کیلو خرید را می‌تواند با دستانش تا خانه برساند. فرد معلول هم از توانایی و محدودیت‌های خود با خبر است. فردی که نابینا است، می‌داند که با چه سرعتی می‌تواند در خیابان راه برود، فردی که پاهایش را از دست داده است، می‌داند که از کدام خیابان‌ها می‌تواند برای جابجایی در شهر استفاده کند، در کنار اینکه تمام شهر باید برای معلولان دسترس‌پذیر باشد و نیست.

معلولان در برخی از کشورها تا مسئولیت وزارت را بر عهده گرفتند؛ اما در ایران این پیش فرض مطرح است که «فرد معلول نمی‌تواند»

به گفته بهار اگر خودِ شخص معلول این توان را در خود ببیند که می‌تواند آن کار را انجام دهد، چه اشکالی دارد اگر به سمت انجام آن برود. اما اینکه جامعه محدودش کند و بگوید به این دلیل که دچار محدودیت جسمی است، سهمش هم از حضور در جامعه محدود است، کار درستی نیست. معلولان در برخی از کشورها تا مسئولیت وزارت را بر عهده گرفتند؛ اما در ایران این پیش فرض مطرح است که «فرد معلول نمی‌تواند». این پیش فرض نادرست است شاید همان فرد معلول، «بتواند» آن فعالیت را انجام دهد. جامعه موظف است که زمینه را مهیا کند تا همه افراد بتوانند حرکت کنند.

این مترجم معتقد است، اینکه در کلبه کتاب، این کالای فرهنگی فروش نمی‌رود مساله دیگر است و باید بررسی شود؛ زیرا در ایران حدود ۲۵ هزار ناشر و کمتر از ۵ هزار کتاب‌فروش فعالیت می‌کنند.

معلولیت حاصل عملکرد بشر است

افراد معلول حدود ۱۵ تا ۲۰ درصد هر جامعه‌ای را تشکیل می‌دهند، این نکته‌ای است که بهار بر آن تاکید دارد. به گفته او تا زمانی که حال ۸۰ درصد جامعه خوب نباشد، نمی‌توانند به ۲۰ درصد باقی، توجه کنند. باید به این نکته توجه داشت که افراد به دلایل مختلف معلول می‌شوند و همچنین معلولیت حاصل عملکرد بشر است. در نتیجه بشر موظف است به آن پاسخ بدهد. اینکه جامعه چه زمانی به این مطالبات پاسخ می‌دهد، چقدر منابع، امکانات در اختیار معلولان می‌گذارند و چقدر به این مساله اعتقاد دارد، مسائل دیگری هستند. وقتی جامعه توانست نیازهای اولیه جامعه غیرمعلول راتامین کند، می‌تواند به فکر ۱۵ تا ۲۰ درصد باشد.

جامعه‌ای حالش خوب است که حال اقلیت‌هایش خوب باشد

این‌ها همه در حالی است که مردم سال‌ها است که دچار شرایط سخت اقتصادی هستند و برای تامین نیازهای اولیه خود، تلاش مضاعف می‌کنند. در چنین شرایطی آیا سزاوار است که معلولان نادیده گرفته شوند؟

بهار با اشاره به اینکه در ابتدای فعالیت فیس‌بوک، نابینایان، نادیده گرفته شده بودند، به ادامه فعالیت این سامانه اشاره کرد و گفت: این نرم‌افزار تغییر کرد و بخش نابینایان را با امکانات خود اضافه کرد. یعنی تغییر ممکن است. در شرایط اقتصادی ایران، یا باید به معلولان کار داد یا برای آن‌ها حقوق بیکاری تعریف کرد. معلولان با توجه به تکنولوژی و بسترهایی که در فضای مجازی وجود دارد می‌توانند فعالیت کنند. آیا نمی‌توانیم با استفاده از منابع ایران شرایطی مهیا کنیم که معلولان زندگی آبرومندی داشته باشند؟ باید به این نکته توجه داشت جامعه‌ای حالش خوب است که حال اقلیت‌هایش خوب باشد. امید است روزی برسد به جای این که با دیدن یک فرد دچار معلولیت خدا را شکر کنند که آن‌ها را به درد او مبتلا نکرد، معلول و حال خوب او معیاری شود برای سنجش خوبی حال جامعه.

سهم معلولان از حق کتاب‌فروش بودن/ کلبه بی کتاب

وقتی معلولان سختی فعالیت فرهنگی و همچنین درآمد پایین آن را به جان می‌خرند، شاید بتوان از مسئولان و جامعه هم انتظاری بیش از اقدامات همیشگی داشت. مطالبات فعالان فرهنگی اگر شنیده شود، می‌تواند شرایط اجتماعی مناسب‌تری برای رشد مهیا کند. هر فرد در جامعه اگر بر خرید کتاب توجه لازم را داشته باشد و آن را از کتاب‌فروشی معتبر بخرد، می‌تواند به ادامه روند تالیف، ترجمه و نشر کتاب با کیفیت کمک کند و افرادی که در این حوزه فعالیت می‌کنند، امکان بقا پیدا کنند.

نظر شما در این رابطه چیست
آخرین اخبار