به گزارش ایران اکونومیست، با نزدیک شدن به نوروز فضای شهرها حال و هوای متفاوتی به خود میگیرد. شلوغی رفتوآمد برای اتمام کارهای ناتمام تا پیش از آغاز سال جدید، تکاپو و جنبوجوش برای خریدهای نوروزی و... در آخرین روزهای سال به بخشی از زندگی تبدیل میشود. شلوغیهایی که حضور حاجی فیروز؛ کسی که صورت خود را سیاه میکند و لباسی قرمزرنگ به تن دارد و دایره زنگی یا دفی در دست میگیرد و آواز میخواند، بخشی جدا نشدنی از آن است.
فرد سیهچردهای که سالی یکبار آن هم در روزهایی که همه افراد درگیر مشغلههای خود هستند میآید تا بشارت نوروز را بدهد و در این میان خودش هم به شکل مقطعی به نان و نوایی برسد چراکه به نظر میرسد در سالیان اخیر چهره این اسطوره با تکدیگری گره خورده است.
بنابر اعتقاد برخی محققان، حاجیفیروز از ترکیب دو واژه «حاجی» از ریشه یونانی «hagios» به معنای مقدس و «فیروز» تشکیل شده است. باوجود اینکه «حاجیفیروز» آشناترین لقب این پیامآور بهار است، اما برخی دیگر این اسطوره را با عناوینی همچون عمو نوروز، ننه نوروز یا بابا نوروز نیز میشناسند.
در استانهای مختلف کشور اما موضوع متفاوت است؛ حاجیفیروز در خراسان با اسمِ «جیگیجیگی نهنهخانم»، در گیلان «عیار آتشباز»، در زنجان و آذربایجان «ناری نارکه» و در مراغه «بشیر» شناخته میشود.
تاریخچه حاجیفیروز به دوران پیش از اسلام و عصر ساسانیان برمیگردد. هرچند براساس منابع موجود، حاجیفیروزِ عصر ساسانی سیهچرده نیست. او مردی خوشسیما است که با فرارسیدن نوروزِ بزرگ (ششمین روزِ نوروز بنابر گاهشمار ایرانی) به عنوان پیامآور فرخنده بهار نزد پادشاه میرفته و نوید سال نو را به شاه میداد.
البته نظرات متفاوت دیگری هم درباره پیشینه حاجی فیروز وجود دارد. برخی پررنگ شدن حضور این شخصیت را مربوط به زمان اتمام حرمسراداری پس از عهد قاجار میدانند که نوکرانِ آواره برای امرار معاش مجبور بودند نقش حاجی فیروز را بازی کنند.
برخی دیگر معتقدند که حاجیفیروزها از بردگان سیاهپوست آفریقاییتبار بودند که برای جلب توجه، شادکردن و درنتیجه مصونماندن از آزار صاحبان خود، رقصها و آوازهای مخصوص داشتند و همین امر هم سبب شده بود تا نوازندگان دورهگرد ایرانی هم برای تقلید از این سیاهپوستان، صورت خود را سیاه کرده و حرکات آنها را اجرا کنند. بنابراین، این موضوع یکی از دلیلی است که حاجیفیروز صورت خود را سیاه میکند.
با این حال حتی اگر صورت و شمایل حاجی فیروز را نبینید، یک آواز مشخص حضور او را به شما یادآوری میکند. آوازی که البته در شهرهای مختلف کشور تفاوتهایی دارد:
اربابِ خودم سلامُ علیکم
علیکمُ السلام پیر شی ایشالا
اربابِ خودم سرتوُ بالا کن توی هر دو چشام نَمیری ایشالا
اربابِ خودم به من نیگا کن
اربابِ خودم بُز بُزِ قندی اربابِ خودم چرا نمیخندی
اربابِ خودم گُلی به جمالت از کجا بگم وصفِ کمالت
حاجی فیروزم، بله
سالی یه روزم، بله
حاجی فیروزم، بله
مثِل نیم سوزم، بله
بشکن بشکنه، بشکن
من نمیشکنم، بشکن
من نمیتونم، میتونی
چه جوری بشکنم؟ تق تق
چطوری بشکنم؟ تق تق
اینجا بشکنم یار گله داره، اونجا بشکنم یار گله داره
این عاشقِ بیچاره چقدر حوصله داره
حاجی فیروزم، بله
سالی یه روزم، بله
سالی که گذشت سالِ بد بود
سالی که گذشت سالِ بد بود
سالی بد وُ بد زِ بد بدتر بود
ای سال برنگردی، بری دیگه برنگردی
مردارو اَخته کردی، زنا رو شلخته کردی
دکونارو تخته کردی
همه رو خسته کردی
ای سال برنگردی بری دیگه برنگردی
ای سال برنگردی بری دیگه برنگردی
در سایهی ایزد تبارک عید همگی بُوَد مبارک
یا حق یا هو
هر کی به کاری مشغول پولی بریز توو کشکول
یا حق یا هو
نشانه مشخص این آواز، لحن عامیانه آن و نیاز به مشارکت جمعی برای خواندنش است. در واقع حاجی فیروز بندهایی را میخواند، اما نیاز به همراهی اطرافیان برای تکمیل آوازش دارد، کاری گروهی که در نهایت به یک شادی جمعی منتهی میشود. هرچند در سالهای اخیر این موضوع هم رنگ باخته است.
این آواز در سالهای پایانی عمر مرتضی احمدی - صداپیشه، بازخوانی شده است که میتوانید آن را بشنوید:
«حاجی فیروز» که پیشتر پیامآور بهار بود، این روزها در نظر جامعه به عنوان فردی که از سر ناچاری صورت خود را سیاه میکند تا درآمدزایی کند دیده میشود و همین سبب شده این شخصیت اسطورهای که گاهی به نقد شرایط موجود میپرداخت، تغییر ماهیت داده و به جایگاه او به چشم یک درآمدزایی موقتِ شبِ عید نگاه شود. هرچند با تغییر زاویه نگاه به موضوع، از سوی دیگر میتوان امیدوار بود که حاجی فیروز حتی با همین شیوه، به عنوان یک میراث ناملموس حفظ شده و به نسل بعدی منتقل شود.
پینوشت: در بخشی از این گزارش از مقاله «حاجی فیروز؛ پیامآور بهار» استفاده شده است.