به گزارش ایران اکونومیست، غلامعلی حدادعادل بر اساس فرمایشات مقام معظم رهبری انقلاب ریزشها و روشهایی دارد. شهید سلیمانی یکی از درختان تناور انقلاب اسلامی ایران است. او یکی از مردان بزرگ تاریخ ایران است. راز ماندگاری ایران در طی هزاران سال ریشه در وجود مردان بزرگی همچون سلیمانی است.
حدادعادل ادامه داد: سلیمانی در زندگی بزرگ بود و در شهادت بزرگتر شد. سِر این همه اثرگذاری در او و تشییع خودجوش پیکرش در میان مردم این است که اخلاص داشت. سلیمانی بازیگر نبود و تظاهر نمیکرد. مخلِص و مخلَص بود. او در عقیدهاش ثبات داشت.
رییس فرهنگستان زبان و ادب فارسی افزود: شهید سلیمانی از حیث توازن میان نظر و عمل یکسان بود. من در شورای عالی امنیت ملی در دورانی شاهد حضور او بودم. در حوادث مهم مثل جنگ ۳۳ روز لبنان شهید سلیمانی حضور پیدا میکرد و تجزیه و تحلیل میکرد. من شگفتزده میشدم. میدیدم همان اندازه که در میدان جنگ و جهاد شهامت دارد همان میزان در حوزه فکر و اندیشه قوی است و در برابر اندیشهاش خضوع دارد.
وی گفت: شهید سلیمانی یک مکتب تربیتی است و به یک الگو تبدیل شده است. او در میدان عمل، واقعیت را نشان میداد که از چاپ ۱۰۰ کتاب اثرگذارتر است و نیاز به برهان ندارد. سلیمانی تجسم عینی و عملی تمام ارزشهایی است که از ابتدای انقلاب روی آن تأکید کردهایم. او یک متفکر کامل در مبانی انقلاب است و پیش از حرف زدن، با حضور در جبهه تمام آنها را به اثبات رساند. بنابراین باید مکتب حاج قاسم سلیمانی را غنیمت بشماریم.
وی در پایان خاطرنشان کرد:ترامپ و آمریکاییها تصور میکردند با شهادت حاج قاسم او را از سر راهشان برداشتند اما شهادت حاج قاسم مانند شیشه عطری شد که عطرش همه جا پراکنده شد.آنچه در غزه میگذرد عطر وجود قاسم سلیمانی است. این جانفشانی از او الگو گرفته شده است و هنیه در زمان تشییع از او به عنوان «شهید قدس» یاد کرد. آمریکاییها اگر ذره ای عقل داشتند میفهمیدند که با قتل عام مردم فلسطین و غزه پیروز نمیشوند، اما در این ۷۵ سال از این درس نگرفتهاند.
در ادامه احمد یوسف زاده نویسنده کتاب « باران گرفته است» در سخنانی بیان کرد: قصه من از آنجا شروع شد که پس از چاپ کتاب «آن ۲۳ نفر » حاج قاسم نامهای نوشت:«احمد عزیزم کتابت را خواندم و غبطه خوردم که چرا یک شب از آن شبها در کارنامه من نیست» این دومین اثر است و اثر اول من «شاید پیش از صبح بود» که نوشته بودم.
وی خاطرنشان کرد: باید در این مراسم از امیر شاهپسندی یکی از رزمندگان استان کرمان یاد کنم. او اکنون در این مراسم حضور دارد. امیر از اسرای اردوگاه اطفال است که پس از شکنجه با کابل و سوزاندن کف پاهایش یک شب تا صبح میگفت:«سوختم سوختم». عوارض این شکنجه همچنان در بدن او وجود دارد.