پیشتر طی گزارشی در ایران اکونومیست به هزینهای که یک شب کنسرت رفتن برای یک خانواده چهار نفره با میانگین حقوق ۱۳ میلیون تومان به همراه خواهد داشت، پرداختیم؛ که بر اساس آن یک شب کنسرت ۲۳.۷ درصد از درآمد آن خانواده را میطلبد و تا حد زیادی توجیه مالی ندارد و این امر درحالی است که موسیقی زنده تأثیر بسزایی در شادی انسان داشته و دارد؛ امری که حتی پیش از آغاز دوره مدرن هم به انواع دیگر رایج بوده و مردم میتوانستند از موسیقی زنده با رقص و پایکوبی لذت ببرند.
در ایران با وجود اینکه روزانه بجز ایام سوگواری، کنسرتهای مختلفی روی صحنه میرود اما به علت بدل شدن کنسرت به یک کالای لوکس فرهنگی، همه خانوادهها امکان حضور در چنین فضایی را ندارد.
حتی بسیاری از کنسرتهایی که در این روزها به صورت «سولداوت» روی صحنه میروند؛ لزوما تمامی بلیتهای آنها توسط مردم عادی خریداری نشده و گفته میشود که شرکتهای اسپانسر برای پر کردن سالن، بلیتهای خود را با نصف قیمت و تخفیفهای بالا به سازمانها و ارگانهای مختلف میفروشند و به نوعی با روشهای مختلف تلاش میکنند که بلیتهای کنسرت خود را به فروش برسانند.
البته در این میان، جشنوارههای مختلفی هم در ایران برگزار میشود که مهمترین آنها جشنواره موسیقی فجر است که با وجود دولتی بودنش، نمیتواند موقعیتی برای حضور مردم در سالنهای کنسرت فراهم کند.
درحقیقت جشنواره موسیقی فجر که قرار است، جشنی برای پاسداشت انقلاب اسلامی باشد و با بودجه بیتالمال نیز برگزار میشود اما همچنان همه مردم نمیتوانند از آن استفادهای داشته باشند و برای حضور در این جشنواره هم باید هزینه بلیت پرداخت کنند و اگر هم این اجراها از کنسرتهای عادی ارزانقیمتتر بشوند، شاید این تفاضل قیمت در حد ۲۰ درصد شود. این وضعیت در صورتی است که به نظر میرسد، جشنواره موسیقی فجر تنها فضایی است که بسیاری از مردم که توان مالی خرید بلیت کنسرت در شرایط عادی را ندارند، بتوانند به صورت رایگان و یا با پرداخت مبلغی پایینی به کنسرت بروند اما به نظر میرسد که مردم عادی سهم چندانی از جشن بزرگ انقلاب ندارند.
شاید بهتر باشد، بخش موسیقی خیابانی به طور جدی به بخش جنبی جشنواره موسیقی فجر بدل شود تا همه اقشار به طور یکسان بتوانند، از این رویداد هنری بهره ببرند.
شادی جمعی چیست؟
شادی جمعی، حالتی از رضایت فردی و جامعه است که در رضایت، هویت ملی و درک رفاه در محیط زندگی تعریف میشود. محققان دانشکده پزشکی هاروارد و دانشگاه کالیفرنیا در سندیگو دریافتهاند که «خوشبختی» یا «شادی» صرفاً نتیجه سبک زندگی فرد نیست و عوامل زیادی در آن دخیل است؛ درحقیقت شادی یک پدیده جمعی است که مانند یک ویروس از طریق شبکههای اجتماعی منتقل میشود.
نتایج ۲۰ سال تحقیق نشان میدهد که وقتی فردی شاد میشود، اثرگذاری او را روی دیگر میتوان به سه قسمت تقسیم کرد؛ در حقیقت شادی یک فرد باعث ایجاد یک واکنش زنجیرهای میشود که نه تنها برای دوستانش بلکه برای دوستان دوستانش و دوستان دوستان دوستانش سودمند است؛ این اثر هم تا یک سال باقی میماند. حتی نکته جالبی که در این مورد میتوان به آن اشاره کرد این است که غم همانند ناراحتی قابل انتقال نیست؛ گویی که بدبختی میل کمتری به انتقال داشته باشد.
یکی از اساتید دانشکده پزشکی دانشگاه هاروارد میگوید که «وضعیت روحی شما ممکن است به افرادی وابسته باشد که حتی شاید آنها را نشناسید ولی تأثیری که روی شما میگذارند، زودگذر نیست. همین امر میتواند حال روحی را که بر اثر یک اتفاق ملی به شما دست داده، توجیه کند، هرچند هم که خود را انسان بی خیالی بداند اما به هر حال انرژی منتقل میشود.»
به طور کلی کلیه افرای که شما با آنها چه در زندگی حقیقی و چه مجازی ارتباط دارید، حتی اگر به صورت فردی آنها را نشناسید، میتوانند بر شادی و وضعیت روحی شما اثر بگذارند. حتی گفته میشود اگر یکی از دوستان شما که مهاجرت کرده، حال خوشی داشته باشد، روی روحیه شما هم اثرگذار خواهد بود و این شادی به شما هم سرایت خواهد کرد.
ضرورت شادی جمعی در اجتماع چیست؟
اگر یک اتفاق ناگوار را طی خواندن روزنامه یا از طریق خبرگزاریها و شبکههای اجتماعی متوجه میشوید ولی هیچ احساسی را تجربه نمیکنید و تغییری در وضعیت روحی شما به وجود نمیآید و میتوانید بدون تجربه کردن حس غم و ناامیدی به زندگی روزمره خود ادامه دهید، به احتمال زیاد دچار ناهنجاری هستید؛ زیرا انسانهای نرمال در غم یا شادی جمعی شریک میشوند و اثر میپذیرند ولی حقیقت این است که اخبار مثبت بارها کمتر از اخبار منفی هستند و بر اساس اخباری که روزانه منتشر میشود، گویی وضعیت دنیا لحظه به لحظه بدتر میشود، همه ما منزویتر میشویم و قرار است بیش از پیش اوقات تلخ را سپری کنیم.
حال پیشتر اشاره کردیم که حس خوشحالی، سریعتر از حس غم منتقل میشود اما از طرفی انسان رویدادهای «بد» را شدیدتر از اتفاقات «خوب» تجربه میکند و آنها را بیشتر به خاطر میآورد. در دنیای امروز هم بشر با خبرها و اتفاقات بد احاطه شده و اگر قرار باشد مدام در معرض جریانات منفی باشد، به زودی اوضاع از کنترل خارج خواهد شد و دیگر نمیتوانیم اوضاع را بهتر کنیم. بنابراین باید سخت کار کرد تا امیدوار باقی ماند و شادی بیشتری را منتقل کرد.
موسیقی چه نقشی در شادی جمعی دارد؟
به صورت کلی موسیقی میتواند در وضعیت روحی ما تأثیر بسزایی داشته باشد. ما انسانها در مواقع بسیاری به موسیقی پناه میبریم؛ چه وقتهایی که غمگین و دلشکسته هستیم و میخواهیم از طریق موسیقی راهی برای همذات پنداری پیدا کنیم و چه زمانی که در خوشحالترین حالت خود هستیم و در این زمان هم به کمک موسیقی به بهبود کیفیت خوشحالی خود کمک میکنیم.
حال سوای این امر، وضعیتی را در نظر بگیرید که حال روحی شما ثابت است و نه چندان خوشحال و نه چندان ناراحت هستید، در این موقعیت کافی است یک آهنگ غمگین گوش کنید تا غم بر شما غالب شود و همینطور بالعکس؛ اگر یک قطعه موسیقی شاد و هیجانانگیز هم گوش کنید که کمی هم حرکات موزون چاشنی آن شود، حال شما از آن وضعیت ثابت به خوشحالی تغییر میکند.
به صورت کلی موسیقی میتواند استرس را کاهش دهد، کمک میکند که از حال بد خود عبور کنید، تجربه مشترک ایجاد میکند، درد را کاهش میدهد و به انگیزه برای ورزش کردن کمک میکند.
حال زمانی که موسیقی تا این حد میتواند در شادی و وضعیت روحی ما اثرگذار باشد، تصور کنید که در یک کنسرت قرار بگیرید و تعداد زیادی از افراد که به شوق حضور در کنسرت در وضعیت روحی خوبی به سر میبرند، در سالن حضور دارند که مجموع انرژی آنها همانند یک بمب انرژی عمل میکند. در حقیقت با شیوع ویروس کرونا و رواج کنسرتهای آنلاین، بسیاری از هنرمندان اذعان میکردند که در نبود مردم، این اجراها بیشتر حال و هوای استودیو را دارند؛ زیرا دیگر مردمی در سالن نبودند که انرژی خود را به هنرمندان و البته یک دیگر منتقل کنند و بدین گونه یک حال خوب برای هم بسازند.
چگونه با موسیقی خیابانی شادی جمعی را کنترل کنیم؟
چند سال پیش، ویدیویی از خیابانهای لندن منتشر شد که تعداد زیادی از مردم به صورت دسته جمعی با یک حال خوش در حال خواندن ترانههای یک خواننده مشهور بودند. در حقیقت این افراد به تازگی از کنسرت «ادل» خارج شده بودند و در حال خواندن دسته جمعی این اثر بودند. حال شاید شما هم اگر ترانه آن را بلد بودید، با دیدن آن سوای اینکه حس خوبی به شما دست میداد، ناخودآگاه ترانه را میخواندید.
منظور از ذکر این مثال، توصیف حالی خوشی است که پس از حضور در یک کنسرت باکیفیت به مخاطب دست میدهد و اثرات آن تا چند روز هم پابرجاست. در حقیقت یک کنسرت خود موجب آرامش اعصاب و روان و البته افزایش حس شادی در انسان میشود، ولی همانطور که پیشتر اشاره کردیم، در وضع اقتصادی موجود خانوادهها و افراد کمتری امکان حضور در کنسرتها را دارند؛ به همین دلیل شاید بسیاری حتی تا به حال به کنسرت نرفته باشند و یا تعداد دفعات حضور آنها در یک سالن کنسرت به تعداد انگشتان یک دست نرسد.
اما شاید بتوان با برگزاری کنسرتهای خیابانی که اتفاقا ماهیتی رایگان هم دارند، اجرای زنده موسیقی خوب را به مردم هدیه کرد و اجازه داد آنهایی که تا به حال در کنسرت موسیقی نبودهاند، از آن حال خوش بهرهمند شوند و از یک اجرای زنده البته باکیفیت لذت ببرند و برای دقایقی دور از دغدغههای زندگی به موسیقی گوش کنند که لازم نبوده نگران پرداخت هزینههای آن باشند؛ البته فراموش نکنیم که چنین اتفاقی، امری رایج در کشورهای دیگر به شمار میرود، و بسیاری از هنرمندان و خوانندگان برای افزایش محبوبیت خود و یا دادن حال خوش به طرفدارانشان، دست به برگزاری چنین اجراهایی میزنند.