پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳ - 2024 December 12 - ۹ جمادی الثانی ۱۴۴۶
۱۲ آذر ۱۴۰۲ - ۱۳:۰۹

انتشار ۲ رمان ایرانی

رمان‌های «تاب‌سواری لبه دنیا» نوشته حامد معصومی و «دالان تاریک» نوشته فاطمه نعمتی منتشر شدند.
انتشار ۲ رمان ایرانی
کد خبر: ۶۶۹۵۷۳

به گزارش ایران اکونومیست، «تاب‌سواری لبه دنیا» نوشته حامد معصومی  در ۱۴۷ صفحه با شمارگان ۲۲۰ نسخه و قیمت ۱۳۰ هزارتومان در انتشارات مروارید عرضه شده است.

در نوشته پشت جلد کتاب می‌خوانیم: «امید» چند هفته پی‌درپی هر شب کابوسی وحشتناک می‌بیند. او خواب می‌بیند که به دختر سه‌ساله‌اش شلیک می‌کند. در خواب تفنگ را زنی به دستش می‌دهد که ۱۰ سال پیش با او تصادف کرده و از صحنه گریخته است. حالا بعد از ۱۰ سال کابوس‌ها آن‌قدر واقعی‌اند و تکرارشان چنان نامعمول است که از همان ابتدا متقاعدش می‌کنند که اتفاق شومی در راه است؛ یک‌جور مکافات عمل. در بیداری، همسرش «آرامش» تشویقش می‌کند تا برگردد و زنی را که با او تصادف کرده پیدا کند. آن‌ها خیال می‌کنند اگر زن بر اثر تصادف جراحتی برداشته که تأثیرش تا حالا پابرجاست، با جبران آن می‌توانند مکافات عمل را که به گواهی کابوس‌ها موعدش بسیار نزدیک است بی‌تأثیر کنند.

«انگار آن گوشه ساحل لبه دنیا بود و می‌توانستی آن ستاره‌ها و کهکشان‌ها را که یونس گفته بود از این‌جا نزدیک‌تر ببینی. یکدفعه به سرم زد که همه ما روی نیمکت‌های تاب‌زنجیری عظیمی لبه دنیا نشسته‌ایم و با چه سرعت شگفت‌آوری به دور خودمان و خورشید می‌چرخیم. هربار که کسی می‌میرد، روحش، یا چه می‌دانم روانش، پرت می‌شود آن بیرون توی فضا، توی سیاهی بی‌کران.»

انتشار ۲ رمان ایرانی

همچنین رمان «دالان تاریک» نوشته فاطمه نعمتی در ۳۰۸ صفحه با شمارگان ۲۲۰ نسخه و بهای ۲۵۰ هزار تومان در نشر یادشده راهی بازار کتاب شده است.

 در نوشته پشت جلد کتاب آمده است: «بهار حکمت»، وقتی که پا به سن گذاشته است، از ابتلایش به آلزایمر آگاه می‌شود. او که پیش‌تر تصور می‌کرد هیچ‌چیز نمی‌تواند سهمگین‌تر از تکرار خاطرات گذشته باشد، حالا در مصافی ناگزیر با زوال، پس از سال‌ها دوری، به زادگاهش بازگشته است. وی در جست‌وجوی خاطراتی است که قبلا مدام سعی داشت آن‌ها را به فراموشی بسپارد. هنگامی که «بهار» قدم در دالان تاریک عمارت «حکمت» می‌گذارد، با زهرآگین‌ترین خاطره کودکی‌اش روبه‌رو می‌شود، در شبی که عشق سابقش آن را به جهنم این دنیا تعبیر کرده بود. صدای دخترکی آشنا در گوشش می‌پیچد...

«صدای نفس‌هایی خوفناک را می‌شنیدم. چند قدم دیگر جلو رفتم. گرمایی غریب و با قدرت از پشت سر  احاطه‌ام کرد. دستی جلوی دهانم فشرده شد. درک موقعیت فراتر از قدرت تحلیلم بود...»

انتشار ۲ رمان ایرانی

  

آخرین اخبار