به گزارش خبرنگار فرهنگی ایران اکونومیست، بحث درباره شعر حافظ و شخصیت این شاعر مهم تاریخ فرهنگ و ادبیات فارسی، همیشه در میان اهل فکر و قلم جریان داشته است. به دلیل اهمیتی که حافظ در شاکله ادبیات و فرهنگ ایران پیدا کرده است، کمتر چهره فرهنگی در رشتههای مختلف و گرایشهای گوناگون علوم انسانی بوده است که به حافظ و شعر او اشارهای نکرده باشد و در بیان مباحث خود سری به دیوان حافظ نزده باشد.
مشخص است که همه این تفسیرها و تحلیلها یک جهت و یک رویکرد ندارند، به گونهای که اگر نوشته های اندیشمندان فارسی زبان یا مستشرقین درباره این شاعر را بررسی و جمع بندی کنیم گویا هرکدام از آنان درباره یک شخصیت مجزا صحبت میکنند. دایره افرادی که درباره حافظ نوشته و گفتهاند، بسیار متنوع و گسترده هم هست به گونهای که شخصیتی چون شهید مطهری که علاقهمندی اصلی او فلسفه اسلامی است و در حوزه و دانشگاه علوم دینی تدریس میکرده هم خود را موظف دیده است به صورتی مجزا و ویژه درباره حافظ کتاب بنویسد و «تماشاگه راز» ایشان نشان دهنده تفسیر و تحلیل خاص شهید مطهری از شعر و شخصیت حافظ از نگاه یک اندیشمند دینی و مبارز انقلابی است.
آیا حافظ بی دین بوده است؟
در این میان برخی نویسندگان نیز سعی کردهاند از حافظ چهرهای کاملاً سکولار و حتی «بی دین» ارائه دهند. تلاش مرحوم احمد شاملو برای ترسیم چهره شاعری رها از قید و بندهای دین یکی از این تلاشهاست که البته به دلیل عدم تسلط او به مبانی و اصول پژوهشی و علمیعلوم انسانی بخصوص کم دانشی در حوزه متن شناسی، از طرف اهل قلم و چهرههای آکادمیک چندان جدی گرفته نشده است.
یکی دیگر از کسانی که سعی کرده است چنین چهرهای از حافظ ارائه دهد، دکتر علی حصوری است که گرایش اصلی پژوهشی او در حوزه زبان شناسی است. حصوری که بر مبانی روش شناسی علمی تسلط دارد، سعی کرده است در آثار خود درباره حافظ، چهرهای دین گریز و لذتجو از حافظ نشان دهد و برخلاف شهید مطهری و بسیاری از تحلیل گران شعر حافظ، او را از دایره علاقهمندان و چهرههای برجسته عرفان اسلامی خارج کند و به او چهرهای سکولار و دوستدار عیش و نوش بدهد.
شاعری در اوج حرفهای گری
در تحلیل دقیق حافظ و آثار او باید به این نکته توجه داشت که حافظ بیش از هرچیز و پیش از هرچیز، شاعر است و شاعری یعنی به تصویردرآوردن حالها و قبض و بسطهای روحی انسان در قالب کلمات. به همین دلیل در شعر حافظ از لحظههایی که انسان به دنبال شور و شوق و کسب زندگی در بیشترین حالت ممکن است، کم نیست ولی واقعیت این است که این تنها وجهی از حالتهای روحی انسان است که در شعر حافظ تبلور یافته است.
نکته دیگر این است که اتفاقاً به دلیل تسلط شاعر بر کلام و استفاده حرفهای و کم نظیر او از ظرفیت کلمات، نمیتوان تنها یک خوانش از شعر او را خوانش دقیق و نهایی دانست و در همان شعرهایی که شاعر از شراب سخن میگوید یا به دنبال لذتهای انسانی و مادی است، تفسیرهای عرفانی هم قابل خوانش است.
به عبارت دیگر اگر خوانندهای با گرایش سکولاریستی شعر حافظ را بخواند میتواند شاعری دین گریز را از لابلای دیوان او بیرون بکشد و اگر خوانندهای با علایق مرتبط با عرفان اسلامی، حافظ را مرور کند، او را یکی از بزرگترین شاعران عرفان گرای ایران خواهد دید. تفسیر شعر حافظ مانند هر شاعر بزرگی بیشتر به نگاه و خوانش مخاطب بستگی دارد و اتفاقاً شعر حافظ بر روی خوانشهای متفاوت بسیار گشوده است و دلیل محبوبیت او نزد عامه مردم هم همین ویژگی استثنایی و هوشمندانه سرودههای اوست.
هرچه کردم همه از دولت قرآن کردم
اما آیا تفسیر شعر یک شاعر بدون توجه به خاستگاه فکری و بافتی که او در آن پرورش یافته است، ممکن است؟ ما هرچقدر هم که بخواهیم تفسیر خود را بر شعر شاعری چون حافظ تحمیل کنیم، میتوانیم از این واقعیت فرار کنیم که حافظ در بستر تفکر دینی و اسلامیپرورش یافته است و به واسطه اینکه خود حافظ قرآن و مسلط بر علوم دینی و اسلامی و تاریخی بوده است، شعرش سرشار است از تلمیح به آیات قرآن و رویدادهای تاریخی و روایات از پیامبر و بزرگان دین؟
بسیاری از اهل تحقیق، در تفسیر شعر حافظ به استفادههای مکرر او از مفاهیم قرآنی و اشاراتش به آیات کتاب الهی اشاره کردهاند و اتفاقاً حافظ خود بارها در سرودههایش به وامداری خود به قرآن و اسلام اشاره کرده است و همیشه در تلاش بوده است ریاکارانی که دین را اسباب تأمین دنیای خود کردهاند، رسوا کند. آیا میتوان چنین شاعری را به دین ستیزی و دینگریزی متهم کرد؟
آرش شفاعی